گناه شناسی

سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک

حق الناس از موانع پذیرش استغفار

یکی از موانع پذیرش توبه و استغفار در مورد بعضی از گناهان این است که گناهی که از آن استغفار می کند، حق الناس باشد. مثل این که به کسی بدهکار باشد یا شخص دیگری را مورد ضرب و شتم قرار داده باشد یا غیبت را کرده باشد با به شخصی تهمت زده باشد.

چگونگی به حساب کشیدن نفس از منظر امیرمؤ منان علی (علیه السلام)

روزی علی (علیه السلام) نقل کرد که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: زیرک ترین و هشیارترین انسانها کسی است که خود را به حساب بکشد و برای بعد از مرگ خود کار بکند.
مردی پرسید: ای امیرمؤ منان ! چگونه نفس خود را به حساب بکشد؟
امام فرمود:

وقتی که صبح کرد و سپس آن روز فرا رسید به خویشتن بازگردد و خطاب به خود بگوید:

ای نفس ! امروز روزی بود که بر تو گذشت ، و هرگز دیگر باز نمی گردد، و خداوند از تو سوال می کند که:

این روز را در چه راهی به پایان رساندی؟

چه کاری در آن کردی؟

آیا خدا را به یاد آوردی و او را ستودی؟

آیا نیازهای مؤمنان را برآوردی؟

آیا رفع اندوه از مؤ منی نمودی؟

آیا در غیاب مؤ من نزد اهل، و فرزندانش آبروی او را حفظ کردی؟

و پس از مرگ او، آیا آبرویش را در میان بازماندگانش نگه داشتی؟

آیا از غیبت و بدگویی پشت سر مؤ من خودداری نمودی ؟

آیا مسلمانی را یاری کردی؟

تو در این روز چه کردی ؟
اگر در پاسخ گفت : کارهای نیک انجام دادم ، خدا را حمد و سپاس کن و تکبیر بگو به خاطر توفیقی که نصیب تو شده است ، و اگر گفت : امروز گناه کردم یا کوتاهی نمودم از درگاه خداوند استغفار و طلب آمرزش کن و تصمیم بگیر که دیگر تکرار گناه نکنی.
منبع: داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی

پشیمانی از گناه مقدمه ترک گناه

مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام:

اِنّ النّدَمَ عَلَی الشَّرِ یدعو اِلی تَرکِه.

پشیمانی از کار بد، خود باعث ترک آن خواهد شد.

(اصول کافی، ج 4، ص 159)

دوست داریم نمیریم تا توبه کنیم اما میمیریم و توبه نمی کنیم!!

مولی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام):

نَحنُ نُرید اَلاّ نَموتُ حتّی نَتوبَ وَ نَحنُ لانَتوبُ حتّی نَموتَ!

ما می‌خواهیم تا وقتی که نمردیم توبه کنیم در حالی که ما تا وقتی که نمردیم توبه نمی‌کنیم!

(شرح حدیدی، ج 20، ص 329)

توبه را تأخیر نینداز که شاید اجل مهلت ندهد! + چند کلیپ از مرگهای ناگهانی

پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم:

لاتُؤَخِّرِ التَّوبَةَ فَاِنَّ المَوتَ یَأتی بَغتَةً.

توبه را (هیچ‌وقت) به تأخیر مینداز که لحظة مرگ بی‌خبر و ناگهانی می‌رسد.

(جامع احادیث‌الشیع  ه، ج 14، ص 337)

مرگ ناگهانی مجری تلویزیون اکراین در برنامه زنده

مرگ ناگهانی و دردناک فوتبالیست هنگام بازی

مرگ ناگهانی در جاده

کانال گناه شناسی درآپارات:

http://www.aparat.com

داستان عجیب مسلمان شدن بانوی مسیحی و حمل جنازه ربا خوار

در ادامه داستان  جوان مسلمانی را خواهید خواند که بخاطر عشق و علاقه به دختری مسیحی مرتد شده و مسیحی می شود. اما بعد از فروکش کردن شعله های عشق پشیمان شده و به برکت گریه بر اباعبدالله الحسین (علیه السلام) همسرش هم مسلمان می شود و...

و همچنین خواهید خواند عاقبت بد جنازه مرد رباخوار را...

مرحوم حاج میرزا حسین نوری از حاج میرزا خلیل طهرانی از یکی از شاگردان مرحوم آیت الله وحید بهبهانی چنین نقل می‏کند:

روزی در صحن شریف حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) پای درس مرحوم آیت الله بهبهانی نشسته بودیم، ناگاه مرد زائر غریبی که لباس اهل آذربایجان را به تن داشت، سراغ آیت الله بهبهانی آمد و سلام کرد و دست ایشان را بوسید و سپس کیسه‏ای که در آن مقدار زیادی از زیور آلات زنانه بود به ایشان داد و گفت: به هر صورت که می‏دانید، مصرف نمایید
آیت الله وحید بهبهانی از ایشان سؤال کردند: این‏ها چیست و کجا بوده؟ آن مرد حکایت عجیبی را درباره این جواهرات برای ایشان نقل کرد آن حکایت چنین است:
من اهل شیروان (یا دربند یا، جایی نزدیک آنجا) هستم چندین سال پیش برای تجارت به بعضی از بلاد روسیه (روسیه قدیم) سفر کردم مال زیادی هم داشتم روزی به دختری زیبا برخورد کردم که دلم را برد و به خاطر او آرامشم را از دست دادم، کم کم اختیار از دستم خارج شد به سراغ خانواده آن دختر رفتم. خانواده او از سرشناسان و اشراف نصاری بودند اما، به هر حال از دختر آنها خواستگاری کردم، جواب آنها این بود که از نظر ما، تو عیبی نداری جز آنکه هم مذهب ما نیستی، اگر حاضر باشی مسیحی شوی دخترمان را به عقد تو در خواهیم آورد. ناراحت و غمزده از منزل آنها بیرون آمدم، چون برای من شرطی گذاشته بودند که نمی‏توانستم به آن عمل کنم.
هر چه می‏گذشت، عشق و محبت من به آن دختر بیشتر می‏شد به گونه‏ای که از کار و زندگی باز مانده بودم، چون دیدم کارم به آشفتگی کشیده شده و راهی جز بهم ریختگی زندگی و هلاکت ندارم، راه دو روئی و نفاق و اظهار شرک را در پیش گرفتم، تصمیم گرفتم این کار زشت را انجام دهم. به سراغ آنها رفتم و به ظاهر از اسلام اظهار برائت کردم و رسماً، مسیحی شدم آنها هم دختر خود را به عقد من در آوردند.
مدتی گذشت آتش محبت و عشق من فرو کش کرد و بر کار مذموم خود که می‏دانستم سرانجامی جز آتش جهنم ندارد، سخت پشیمان شدم دائماً خود را بر این کار ملامت می‏کردم و در اندیشه عالم پس از مرگ بودم، نه راهی برای بازگشت به وطن خود داشتم و نه اقامت در آنجا و عمل به آئین مسیحیت برایم آسان بود تکالیف دینی اسلام را کنار گذاشته‏ام بودم دائماً مصائب آن حضرت را بیاد می‏آوردم و گریه می‏کردم همسرم خیلی شگفت زده بود، چون علت گریه‏ های مرا نمی‏دانست، از علت این گریه‏ ها می‏پرسید اما، نمی‏توانستم به او جوابی بدهم‏
سرانجام روزی با توکل به خدا، تصمیم گرفتم حقیقت را برای او بیان کنم به او گفتم: من به مذهبم اسلام، همچنان پای بندم و تنها برای وصال تو، تظاهر به نصرانیت کردم و علت گریه ‏هایم را به او گفتم: وقتی همسرم نام امام حسین (علیه السلام) را شنید بر قلب او نورانیتی ظاهر شد، گویا نام شریف امام حسین (علیه السلام) شیاطین را سوزاند او بلافاصله، اسلام را پذیرفت و مسلمان شد و در گریه بر امام حسین (علیه السلام) با من همراهی می‏کرد و سیرت او هم مانند صورتش، دل آرا و باطنش مثل ظاهرش پاک گردید
روزی به او گفتم: بیا و وسائلمان را جمع کنیم و مخفیانه به کربلا برویم تا به آسانی بتوانیم به تکالیف دینی خود (اسلام) عمل کنیم و در آنجا ساکن شویم او پیشنهاد مرا پسندید، قرار شد به کربلا بیائیم، با هم به کربلا آمدیم و مجاور حرم شریف اباعبدالله (علیه السلام) شدیم اما چیزی نگذشت که همسرم به بیماری شدیدی مبتلا شد و از دنیا رفت، خانواده از مرگ فرزندشان آگاه شدند و آمدند او را بردند و به شیوه نصاری تجهیز و او را طبق آئین خود با همه زیور آلاتش در قبرستان نصاری دفن کردند.
غم فراق او خیلی مرا افسرده کرده بود تمام وجودم از غم او آغشته بود، تصمیم گرفتم جنازه او را از قبر در آورم در پاک‏ترین شهر مسلمانان دفن کنم، نیمه‏ های شب به قبرستان نصاری رفتم قبر همسرم را شکافتم اما در قبر او مردی ریش تراشیده و با شاربهای بلند دیدم خیلی برایم عجیب بود، این کیست که در قبر همسرم دفن شده؟! در فکر بودم که بدن همسرم چه شده است؟ در همان حال خواب بر چشمانم غلبه کرد در عالم رویا به من گفتند: دل پاک دار و ناراحت مباش فرشتگان خدا جسد همسرت را به کربلا بردند و در صحن شریف اباعبدالله (علیه السلام) پائین پا، نزدیک مناره بلند سبز رنگ، دفن کردند فرشتگان، زحمت انتقال جنازه او را از تو برداشتند.
خوشحال و شادمان از خواب بیدار شدم و فوراً تصمیم گرفتم به کربلا برگردم خدای متعال به من توفیق عنایت فرمود که بار دیگر به زیارت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بیایم محل قبر را در صحن مطهر پیدا کردم و سراغ مسئولین صحن مبارک رفتم و پرسیدم چه کسی اینجا دفن شده است؟ گفتند: یکی از مأموران مالیات حکومت را در اینجا دفن کرده‏اند خواب خود را برای آنها گفتم آنها قبر را شکافتند داخل قبر شدم و همانطور که در خواب به من گفته بودند جنازه همسرم را در آنجا دیدم، زیور آلات او را از او جدا کردم و این همان زیور آلات است که به شما می‏دهم‏
آیت الله وحید بهبهانی زیور آلات را قبول کردند و آن‏ها را صرف فقرای آن بلاد نمودند.

عبرت‏ها

از بعضی از روایات چنین بر می‏ آید که یکی از نشانه‏ های مؤمنین است که با شنیدن نام امام حسین (علیه السلام) گریان می‏شوند. این ویژگی در این بانوی نصرانی در این جریان نمایان شد آیا اگر این گونه روایات را در کنار این جریان بگذاریم، نمی‏توانیم نتیجه بگیریم که همه زمینه ‏های یک ایمان قوی در درون این بانو، فراهم بوده اما چون سنت الهی این است که بدون ایمان رسمی به دین اسلام کسی به نجات نرسد حکمت الهی اقتضاء کرده که زمینه ایمان رسمی نیز برای او فراهم شود و از دنیا برود اما، نباید احتمال زمینه ‏های برعکس آن را در خود جدی بگیریم، بی‏ گمان، اگر کسی، به نام، مسلمان و شیعه باشد اما صفات درون او زمینه‏ های کفر باشند حکمت خدا اقتضاء دارد که زمینه ‏های کفر رسمی را نیز برای او فراهم کند ترس از سوء عاقبت چیزی جز جدی گرفتن این احتمالات خطرناک نیست.

منبع:

کتاب اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد دوم)/ میرزا حسن ابوترابی‏

دیدار دانشجوی شراب خوار با آیت الله بهجت ره

حمید دانشجو بود…دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….

از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت (ره) هم دیدار داشته باشن.. از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…

وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت… بچه‎ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن… من چند بار خواستم سلام بگم… منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندند… در حالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن… یه لحظه تو دلم گفتم: ””حمید! میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!””خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن…

اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: “حمید.. حمید…حاج آقا باشماست.”

نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن:

 یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…

ترک هرگناه=نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام…
ترک هرگناه=برداشتن یک قدم در مسیر ظهور…

منبع: صفای فرخی

چگونه از خدا طلب آمرزش و قبول توبه کنیم؟؟

ترجمه بندهائی از نیایش امام سجّاد ـ علیه السّلام:

«خداوندا! ای که در کتاب محکم خود فرموده‌ای: یقیناً توبه بندگانِ خود را می‌پذیری، و از بدیها در می‌گذری و توبه کنندگان را دوست می‌داری، پس همانگونه که وعده داده‌ای توبه‌ام را بپذیر، و همانگونه که ضمانت کرده‌ای از بدیهایم درگذر و همانگونه که شرط کرده‌ای، محبّتت را بر من، بر خود واجب گردان.

خدایا! با تو شرط می‌بندم که به سوی آنچه بد آیند توست باز نگردم، و ضمانت می‌کنم که آنچه را زشت و ناپسند داشته‌ای انجام ندهم، و عهد می‌کنم که از تمامی معاصی و نافرمانی‌های تو دوری کنم.

خدایا! این توبه مرا توبه‌ای قرار ده که: پس از آن نیاز به توبه دیگری نباشد. توبه‌ای که موجب محوِ گذشته و سلامت آینده باشد.

خداوندا! از هر چه بر خلاف اراده و خواست تو بوده، به سوی تو باز می‌گردم. خدایا! من جز نیروی حفظ و نگهداری تو، قادر بر وفای به عهد، در توبه نیستم. و جز با قوّت و توانی که از سوی تو باشد، خودداری از گناهان نتوانم. پس مرا به نیروئی کافی، قوی گردان و با قدرتی بازدارنده از گناه، مرا از ولایت و سرپرستی خویش بهره‌مند ساز.

خداوندا! همانگونه که امر به توبه کردی و خود ضامن قبول آن شدی و به سوی نیایش و دعا فراخواندی و وعده اجابت دادی، پس بر محمّد و آل او رحمت فرست و توبه‌ام را بپذیر و مرا ناامید از رحمت خویش برمگردان. یقیناً تو بر گنهکاران بسیار توبه‌پذیری و بر آن خطاکاران که باز می‌گردند بسیار مهربانی.»

منبع:صحیفه سجادیه، دعای 31 در ذکر توبه و طلب توبه.

صد بار اگر توبه شکستی باز آی

بی‌تردید تغییر عادتها در مدّت زمان اندک، میسّر نیست. آنکه به انواع گناهان و معاصی آلوده است مشکل است یک شبه ملکه عدالت را در خود پدید آورد. آنچه مهّم است آگاه شدن به گناهان و معاصی خویش است و درگیر شدن با نفس در ترک آنها و سعی و تلاشِ ممکن در ترک معاصی است. و البتّه طلب یاری و مدد از خداوند مهربان و توبه پذیر از ضروریات است، که توفیق توبه و توفیق ترک معصیّت از اوست.

آن که تمامی تلاش خود را در این ارتباط بکار می‌گیرد ممکن است تا مدّتها، احیاناً جسته و گریخته باز هم معصیت از او صادر شود. در این وقت ممکن است شیطان به سراغ انسان بیاید و در دل او و وسوسه کند که: «می‌بینی توبه و ترک گناه ممکن نیست؟ می‌بینی که تلاش دراین زمینه بی‌ثمر است؟» و با این وسوسه‌ها انسان را در توبه متزلزل کند تا آنجا که این فریضه و واجب الهی ترک شود.

پس از انجام توبه، اگر احیاناً معصیّت از شخص صادر شد، نباید از خود مأیوس شود. باید خود را با گذشته مقایسه کند و ببیند که اگر قبلاً در یک هفته ده گناه می‌کرده است حالا دو گناه انجام داده است. پس مقدارِ بسیاری به مقصد نزدیک شده است. از این دو گناه نیز مجدداً توبه کند و درترک گناه همانگونه که حضرت امام ـ رحمة الله علیه ـ فرموده‌اند از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمّه هدی ـ علیه السّلام ـ و امام عصر ـ عجّ ـ مدد بخواهدو و البتّه در این صورت دستگیری و مدد خواهد شد.

لزوم شتاب در توبه


حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در کتابِ شریفِ چهل حدیث ضمن بیان علّتِ غفلتِ از توبه و به تأخیر افکندن آن، ما را با بیانات بیداری آفرین خویش، به شتاب در توبه فرا می‌خوانند. از زبان آن بزرگوار می‌خوانیم: [1]

دخول در گناهان، خصوصاً کبائر و موبقات [2] باعث می‌شود که انسان را از یاد توبه بکلّی غافل می‌کند، و اگر درخت معاصی در مزرعه دلِ انسان بارور و برومند گردید و ریشه‌اش محکم شد، نتایجی بس ناهنجار دهد که یکی از آنها آن است که انسان را از توبه بکلّی منصرف می‌کند. و اگر گاهگاهی نیز متذکر آن شود به تسویف و امروز و فردا و این ماه و آن ماه کار را می‌گذراند و با خود می‌گوید که در آخر عمر و زمان پیری توبه صحیحی می‌کنم. غافل از آن که، این مکر با خداست. «وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکِرِینَ»[3]

گمان نکن که پس از محکم شدن ریشه گناهان، انسان بتواند توبه نماید یا آن که بتواند به شرایط آن قیام نماید. پس بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان کم‌تر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقص‌تر و شرایط توبه سهل‌تر و آسان‌تر است. انسان در پیری حرص و طمع، و حبِّ جاه و مال، و طول اَمَلَش [4] بیشتر است، و این مجَرَّب [5] است. و حدیث شریف نبوی شاهد بر آنست.

گیرم که انسان بتواند در ایام پیری قیام به این امر کند. از کجا به پیری برسد و اجل موعود او را در سنّ جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید، و به او مهلت دهد؟ کمیاب بودن پیران، دلیل است که مرگ به جوانان نزدیک‌تر است. در یک شهر پنجاه هزار نفری، پنچاه نفر پیر هشتاد ساله، انسان نمی‌بنید.

پس ای عزیر! از مکائد [6] شیطان بترس و برحذر باش و با خدای خود مکر و حیله مکن که پنجاه سال یا بیشتر شهوترانی می کنم، و دمِ مرگ با کلمه استغفار جبران گذشته می‌کنم. این‌ها خیال خام است.

۱ ۲ ۳ . . . ۸ ۹ ۱۰
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
الذُّنوبُ الدّاءُ، و الدَّواءُ الاستغِفارُ، و الشِّفاءُ أن لا تَعودَ.
گناهان بیماری‎اند و دارو استغفار است و شفایش به این است که به گناه باز نگردند.
با توجه به حدیث شریف بیماری جامعه ما و افراد آن گناه است و بدترین بیماری آن است که صاحب آن از وجودش مطلع نباشد یا آنرا بیماری نداند.
سعی بنده این است که به عنوان یک طلبه علوم دینی به انجام وظیفه در جبهه جهاد جنگ نرم به معرفی مصادیق، ریشه ها و علل بروز گناهان، آثار و عواقب دنیوی و اخروی، معرفی راه های پیشگیری و درمان گناه بپردازم.
در ضمن محوریت با بحثهای گناهان شایع و مبتلی به است.
باشد که مرضی رضای پروردگار متعال و باعث خشنودی مولایمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شود.
موضوعات
پیوندها

طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده

کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.