گناه شناسی

سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک

برخی از واجبات و محرّمات قضائی


1. قضاوت برای کسی که اهلیت آن را ندارد. «حرام»

(اهلیت قضاوت را کسانی دارا هستند که مجتهد عادل جامع الشرایط فتوی و حکم باشند).[1]

2. فضاوت برای کسی که اهلیت آن را دارد. «واجب، واجب کفائی»

3. دادخواهی نزد کسانی که جامع الشرایط قضا نیستند.

(مگر آنکه استیفای حق متوقف بر آن باشد) «حرام»

4. عدالت در حکم برای قاضی «واجب»

(حتی اگر یکی از طرفین مسلمان و دیگری غیر مسلمان باشد.)[2]

5. رعایت مساوات بین دو طرف برای قاضی در سلام و جواب سلام و نگاه و کلام و ... اگر هر دو مسلمان باشند. «واجب»

6. قاضی به یکی از طرفین، در حالی که نمی‌داند حق با اوست، چیزی را القاء کند که در غلبه کمک به او بشود. «حرام»

7. گرفتن رشوه توسط قاضی چه برای حکم حق و چه برای حکم باطل، چه بعنوان رشوه یا هبه یا هدیه یا بیع محاباتی.«حرام»[3]

8. پس دادن رشوه به صاحب آن به هر عنوان که اخذ شده باشد (به عنوان رشوه، هبه، بیع محاباتی و ...) «واجب»[4]

9. دادن رشون به قاضی به هر عنوان برای حکم باطل، و حتی برای حکم حق در صورتی که رسیدن به حق متوقف بر آن نباشد. «حرام»

10. عهده‌دار شدن منصب قضاوت از طرف حاکم جائر در حال اختیار و بدون اینکه مصلحتی در کار باشد. «حرام»[5]

11. حضور در محکمه شرع در صورتی که مدعی نزد حاکم شرع شکایت کرده و حاکم شرع طرف دیگر را احضار کرده باشد. «واجب»[6]

12. شهادت باطل «حرام»[7]

13. پنهان کردن شهادت و اظهار نکردن آن «حرام»

برخی از واجبات و محرّمات خانوادگی

1. زن گرفتن کسیکه بواسطه نداشتن زن به حرام می‌افتد «واجب»[1]

2. ازدواج زن مسلمان با مرد کافر، (چه دائم و چه موقت) و فرق نمی‌کند که کافراصلی باشد یا مرتد (برگشته از دین اسلام) «حرام»[2]

3. ازدواج مرد مسلمان با زن کافرِ غیر اهل کتاب (کافر غیر اهل کتاب یعنی کفاریکه یهودی و نصرانی نیستند) چه دائم باشد و چه موقت «حرام»

4. ازدواج دائمِ مرد مسلمان، با زن کافرِ اهل کتاب از یهودی و نصرانی «حرام، به احتیاط واجب» (عقد موقت با آنان مانعی ندارد.)

5. ازدواج دائم یا موقت با زنی که در عدّه وفات، عدّه طلاق یا سایر عدّه‌هاست، (ازدواج قبلی زن چه دائم بوده باشد چه موقت) «حرام»[3]

6. ترک زن دائمی بطوری که نه مثل زن شوهردار باشد نه مثل زن بی‌شوهر «حرام»[4]

7. بیرون رفتن زن از منزل خود، بدون اجازه شوهر، حتی بسوی اهل خود و عیادت پدر خود «حرام»

(مگر در موارد واجب مثل حج و نیکی به پدر و مادر و صله رحم».[5]

8. نفقه همسر دائمی بر مرد (بشرط آنکه زن در مورادی که اطاعت شوهر واجب است، مطیع باشد.) «واجب»[6]

9. نفقه پدر و مادر و پدر و مادر آنها و هر چه بالاتر روند و نفقه فرزندان و نوه‌ها و هر چه پائین روند، چه صغیر باشند چه کبیر، چه مذکر باشند چه مؤنث، چه مسلمان باشند چه کافر، در صورتیکه فقیر باشند و احتیاج داشته باشند «واجب»[7]

10. نفقه آنچه را که انسان مالک است (مانند گاو و گوسفند و ...) حتی زنبور عسل و کرم ابریشم، از خوراک و آب و مکان استراحت و مانند آن «واجب».

11. مشغول شدن به کسب و کار برای تحصیل نفقه، برای کسی که نفقه خود یا کسانی را که واجب النفقه او هستند را ندارد «واجب»

12. همسرِ مرد، اگر آن مرد مرتد فطری شود، بر آن مرد «حرام»، و آن زن باید عده وفات نگهدارد.

(مرتد فطری کسی است که پدر و مادر موقع انعقاد نطفه او مسلمان بوده‌اند و خود نیز پس از بالغ شدن اظهار اسلام کرده و پس از آن نعوذ بالله از دین برگردد. در اینجا مرتد شدن پس از ازدواج منظور است)[8]

13. اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند که کسی در آنجا نباشد و دیگری هم نمی‌تواند وارد شود چنانچه بترسند که به حرام بیفتند (مانند نگاهِ حرام، سخن گفتن به نحو حرام، شنیدن صدا به نحو حرام و ...) ترک آن محل «واجب»

14. پوشیدن لباس الوان و سرمه کشیدن و کارهای دیگری که زنیت حساب می‌شود برای زنی که در عده وفات است «حرام» (عده وفات 4 ماه و ده روز است، اما برای زنی که آبستن است و بچه‌اش دیرتر از 4 ماه و ده روز به دنیا بیاید تا موقع وضع حمل است.)[9]

برخی از واجبات و محرّمات اقتصادی


1. خمس در منفعت کسب، معدن، گنج و ... «واجب»[1]

2. پرداختن خمس مازاد مخارج سالانه خود و عیالات خود، از درآمد کارهای تجارتی، صنعتی یا کسب‌های دیگر «واجب»[2]

3. پرداختن خمس مازاد بر مخارج سالانه اگر به واسطه قناعت کردن زیاد آمده باشد «واجب»[3]

4. نپرداختن خمس ولو مقدار جزئی و کم باشد، از مصادیق ظلم بر حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ و فرزندان آن حضرت و غصب حق آنهاست و از معاصی کبیره است «حرام»[4]

5. حلال شمردن نپرداختن خمس، ولو مقدار کم و جزئی باشد، در صورت توجه به اینکه خمس از ضروریات دین است و در صورت توجه به اینکه انکار ضروری دین به انکار رسالت برمی‌گردد کفر است «حرام»

(کفر از بالاترین حرامهاست و چنین کسی محکوم به کفر است)[5]

6. ربا «حرام»[6]

7. کسب کردن برای بدهکاری که نمی‌تواند بدهکاری خود را بدهد، برای پرداخت بدهی. الف: اگر کاسب است «واجب» ب: اگر کاسب نیست، ولی می‌تواند کسب کند «احتیاط واجب»[7]

8. یاد گرفتن احکام تجارت و سایر انواع کسب‌ها و مسائل مربوط به آنها برای کسانی که به آن می‌پردازند «واجب» (برای تشخیص معاملات صحیح از فاسد و سالم ماندن از ربا)[8]

9. زکات در 9 چیز (گندم، جو، خرما، کشمش، طلا، نقره، شتر، گاو، گوسفند) «واجب»[9]

10. کم فروشی «حرام»[10]

11. غِش (تقلب) در معامله

(مانند مخلوط کردن آب با شیر و مخلوط کردن روغن نباتی با روغن حیوانی و مانند آن، بدون اعلام) «حرام»[11]

12. خرید و فروش تریاک «حرام»[12]

13. غصب مال یا حق دیگران «حرام»[13]

14. حبس حقوق دیگران بدون عذر «حرام»[14]

15. اسراف «حرام»[15]

16. اخذ اجرت برای کاری که برای او واجب عینی است «حرام»[16]

17. کم کاری برای کسانی که در مقابل کار اجرت می‌گیرند (مانند: کارمندان، کارگران و ...) «حرام»[17]

18. پرداخت بدهی به هنگام سر رسید و مطالبه بستانکار «واجب»[18]

19. تأخیر در پرداخت بدهی در صورت قدرت بر پرداخت آن «حرام».

20. نیت پرداخت بدهی در صورت قدرت برای کسی که فعلاً قدرت ندارد «واجب»

21. مطالبه بدهی از بدهکار تنگدست که در صورت پرداخت به عسرت و سختی می‌افتد «حرام»

22. مهلت دادت بدهکار تا هنگامی که دستش باز شود «واجب»

برخی از واجبات و محرّمات اعتقادی


1. مرتد شدن (خارج شدن از دین اسلام) «حرام، از برزگترین گناهان» (کسی که پدر و مادر او مسلمان باشد و پس از بلوغ اظهار اسلام کند و سپس مرتد شود اگر مرد باشد کشته می‌شود و توبه‌اش در ظاهر پذیرفته نمی‌شود و اگر زن باشد...)[1]

2. شرک به خدا «حرام، از بزرگترین گناهان»[2]

3. انکار آنچه خدا نازل فرموده «حرام، از بزرگترین گناهان».

4. سِحر یعنی نوشتن، گفتن، دود کردن، شکل کشیدن، دمیدن، گره زدن، و امثال آن که دربدن یا عقل شخص سحر شده اثر کند «حرام» (ساحر اگر مسلمان باشد حد آن قتل است)[3]

5. استخدام ملائکه، احضار جن، تسخیر ارواح، و امثال آن «حرام»

(ملحق به سِحر است و حدّ آن، قتل است).

6. خرید و فروش، و حفظ کتبی که مخالف عقاید مسلمین است، مخصوصاً کتبی که مشتمل بر شبهات و مغالطاتی است که عاجز از حل و دفع آن هستند «حرام»[4]

7. حفظ کتب ظلال (گمراه کننده)، نسخه‌داری از آنها، خواندن آنها، درس گرفتن آنها «حرام» (مگر برای غرض صحیحی مثل رد کردن و ابطال آن و مجرد اطلاع، از اغراض صحیحه نیست. و از بین بردن اینگونه کتابها واجب است).

8. کشتن کسی که ادعای پیغمبری می‌کند «واجب»[5]

9. کشتن کسی که دشنام به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه علهم السلام بدهد، بر شنونده آن در صورت نبودن ترس از جان و آبروی خود یا مؤمنی دیگر «واجب»[6]

10. هیپنوتیزم، اگر چه در کارهای خیر و مثبت انجام شود «حرام».[7]

11. کمک گرفتن از اشخاصی که محل گمشده یا دزدی را در آینه نشان می‌دهند «حرام»[8]

برخی از واجبات و محرّمات دفاعی

1. اگر سرزمین‌های مسلمین یا مرزهای مسلمین را دشمن فرا گیرد که از آن ترس بر کیان اسلام و مجتمع مسلمین است، دفاع به هر وسیله ممکن از بذل اموال و نفوس «واجب»[1]

2. دفاع برای تمام مکلَّفین، به هر وسیله و بدون قید و شرط «واجب»

(مشروط به حضور امام ـ علیه السّلام ـ و اذن او و اذن نایب خاص یا عام او نیست.)

3. اگر ترس غلبه بیشتر و توسعه آن و گرفتن سرزمین مسلمین و اسارت آنها باشد، دفاع به هر وسیله ممکن «واجب»

4. دفاع سیاسی و دفاع اقتصادی و مقاومت منفی، در صورت ترس بر حوزه اسلام، از استیلای سیاسی و اقتصادی که منجر به اسارت سیاسی و اقتصادی و سستی اسلام و مسلمین و ضعف آنان بشود «واجب» (مانند ترک خرید کالای آنها، و ترک استعمال آنها، و ترکِ مطلق مراوده و معامله با آنان).

5. اگر در مراودات تجاری و غیر آن ترس بر حوزه اسلام و بلاد مسلمین باشد (ترس استیلای سیاسی و غیر سیاسی بیگانگان و استیلای معنوی)، پرهیز از این مراودات «واجب»[2]

6. داشتن مراوده در صورت مذکور در ردیف 5 «حرام»[3]

7. اگر ترس این باشد که بیگانگان به یکی از دولتهای اسلامی هجوم کنند، دفاع از آن بر جمیع دولتهای اسلامی و سایر مسلمین به هر وسیله ممکن «واجب»

8. سازش دولتها با اسرائیل منفور «حرام»[4]

9. بر مردم مسلمان فلسطین و بر هر فرد مسلمانی که حتی در دورترین نقاط جهان اسلام بسر می‌برد، بکار گرفتن نیروهای خویش برای آزاد نمودن فلسطین از دست غاصبین «واجب»[5]

10. تقیّه، در صورتی که اصول اسلام و قرآن و مذهب در خطر باشد (با وجود احتمال خطر) «حرام»[6]

11. اظهار حقایق در صورت فوق «واجب»

12. دفاع به هر وسیله ممکن در صورت حمله دزد و مانند آن در خانه یا مکان دیگر تا او را از روی ظلم بکشد «واجب»[7]

13. تسلیم شدن و قبول ظلم در صورت فوق «حرام» (البته در صورتی که هجوم به مال باشد، با احتمال اینکه اگر تسلیم نشود ممکن است کشته شود، احتیاط واجب در تسلیم شدن است)[8]

14. دفاع در صورت هجوم به متعلقین شخص (پسر و دختر و برادر و پدر و سایر متعلقین، حتّی خدمتکار) که او را از روی ظلم بکشد. «واجب»

15. دفاع در صورت هجوم به حریم مرد، اعم از زنش یا غیر آن بصورت تجاوز یا آبروریزی که کمتر از تجاوز است «واجب»

16. اکتفا به حداقل درجه در دفاع از پائین‌ترین درجه (مثل سرفه کردن) تا بالاترین درجه (که کشتن مهاجم است)، در موارد فوق «احتیاط واجب» (یعنی اکتفاء به مقدار لازم و تجاوز نکردن از آن مقدار و در صورت تجاوز از مرتبه‌ای که برای دفاع کافی است شخص به احتیاط واجب ضامن است.)

گناهی به نام "رضایت به گناه"

رضایت به گناهِ گنهکار و خاموشی در برابر گناه نیز از عوامل زمینه ساز اجتماعی گناه است و نقش به سزایی در پیدایش و استمرار گناه دارد.

خداوند به یهودیان زمان پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم که به پیامبر کُشی اجدادشان راضی بودند می فرماید، «شما قاتل هستید!» چنانکه این مطلب در آیه ۱۸۳ آل عمران آمده است.

امام صادق(ع) آنان را که در عصر ایشان به قتل امام حسین(ع) در کربلا خشنود بودند قاتل معرفی کرد و با استناد به آیه مذکور فرمود: رضایت به قتل، انسان را در صف قاتلین قرار می دهد.[1]

بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
الذُّنوبُ الدّاءُ، و الدَّواءُ الاستغِفارُ، و الشِّفاءُ أن لا تَعودَ.
گناهان بیماری‎اند و دارو استغفار است و شفایش به این است که به گناه باز نگردند.
با توجه به حدیث شریف بیماری جامعه ما و افراد آن گناه است و بدترین بیماری آن است که صاحب آن از وجودش مطلع نباشد یا آنرا بیماری نداند.
سعی بنده این است که به عنوان یک طلبه علوم دینی به انجام وظیفه در جبهه جهاد جنگ نرم به معرفی مصادیق، ریشه ها و علل بروز گناهان، آثار و عواقب دنیوی و اخروی، معرفی راه های پیشگیری و درمان گناه بپردازم.
در ضمن محوریت با بحثهای گناهان شایع و مبتلی به است.
باشد که مرضی رضای پروردگار متعال و باعث خشنودی مولایمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شود.
موضوعات
پیوندها

طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده

کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.