گناه شناسی

سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک

هتک حرمت تربت حسینى‏ از گناهان کبیره+ داستان

  • ۱۰۳۴ نمایش
  • به گزارش گناه شناسی به نقل از کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب ره:  آنچه از خاک اطراف قبر شریف حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام تا یک میل یا چهار میل یا چهار فرسنگ، به عنوان تبرک یعنى به قصد استشفاء به آن یا سجده کردن بر آن و غیر این از سایر خواص و آثار آن برداشته مى‏شود، لزوم احترام و حرمت هتک آن نزد جمیع شیعیان از بدیهیات است و بزرگ بودن گناه اهانت و هتک آن، ارتکازى همه است به طورى که یقین مى‏شود که زمان حضرت سجاد علیه السّلام تا این زمان چنین بوده است.

    و نیز هتک تربت، هتک صاحب قبر است و کبیره بودن گناه هتک امام علیه السّلام ضرورى است.

    بنابراین انداختن ترتب از روى اهانت به آن یا لگدمال کردن یا نجس کردن آن و مانند اینها گناه کبیره است.

    در صورتى که هنگام تخلیه همراه شخص، تربت باشد و در مستراح بیفتد واجب است آن را بیرون بیاورد و پاک کند. و تا بیرون نیامده، تخلیه در آنجا حرام است. و چنانچه بیرون آوردن ممکن نشود، باید در آن را بست تا در آن تخلیه نشود چنانچه حرمت هتک قرآن چنین است.

    فضیلت تربت حسینى علیه السّلام‏:

    روایات درباره فضیلت و شرافت زمین کربلا و آثار عظیم تربت حسینى علیه السّلام بسیار است و اینجا به نقل دو روایت از باب فضیلت و شرافت آن و به آن اکتفاء مى‏شود.

    شیخ اجل ابن قولویه استاد شیخ مفید، در کتاب کامل الزیارة به اسناد خود از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت: به مدینه رفتم و بیمار شدم. حضرت امام محمد باقر علیه السّلام مقدارى آشامیدنى در ظرفى که دستمالى بالاى آن بود، به وسیله غلام خود برایم فرستاد و گفت: این را بخور که امام علیه السّلام به من امر فرموده است که برنگردم، تا این دارو را بیاشامى. چون گرفتم و خوردم، شربت سردى بود در نهایت خوش طعمى و بوى مشک از آن بلند بود.

    پس غلام گفت: حضرت فرمود: چون بیاشامى، به خدمتش بروى. من تعجب کردم که قادر به حرکت نیستم و بر پاى نمى‏توانم بایستم، ولى چون آن شربت در جوف من قرار گرفت گویا از بندى رها شدم. برخاستم به در خانه آن حضرت رفته و رخصت طلبیدم حضرت فرمود: صح الجسم فادخل بدنت سالم شده داخل شو.

    گریه‏کنان داخل شدم و سلام کرده، دست و سرش را بوسیدم. فرمود: اى محمد چرا گریه مى‏کنى؟ عرض کردم: قربانت گردم، مى‏گریم بر غربت و دورى راه از خدمت شما و کمى توانائى درماندن در ملازمت شما که پیوسته به شما بنگرم. فرمود: اما کمى قدرت، خداوند تمام شیعیان و دوستان ما را چنین ساخته و بلا به سوى ایشان گردانیده اما غربت تو، پس مؤمن در این دنیا در میان این خلق منکوس، غریب است تا از این دار فنا به رحمت خداوند برود. و در بعد مکان، به حضرت ابى عبد اللّه الحسین علیه السّلام تأسى کن که در زمینى دور از ما در کنار فرات است. و اما آنچه از محبت قرب و شوق دیدار ما گفتى و بر این آرزو توانائى ندارى، پس خداوند بر دلت آگاه است و تو را بر این نیت پاداش خواهد داد.

    بعد فرمود: آیا به زیارت قبر حسین علیه السّلام مى‏روى؟ گفتم: بلى، با بیم و ترس بسیار. فرمود: هر قدر ترس بیشتر است ثوابش بزرگتر است‏[1]. و هرکس در این سفر خوف بیند از ترس روز قیامت ایمن باشد و با آمرزش از زیارت برگردد.

    بعد فرمود: آن شربت را چگونه یافتى؟ گفتم: گواهى مى‏دهم که شما اهل بیت رحمتید و تو وصى اوصیائى. هنگامى که غلام شربت را آورد توانائى نداشتم که بر پا بایستم و از خودم ناامید بودم و چون آن شربت را نوشیدم، چیزى را از آن خوش‏بوتر و خوش‏مزه‏تر و خنک‏تر نیافتم.

    غلام گفت: مولایم فرمود: بیا، گفتم: بااین‏حال مى‏روم هرچند جانم برود و چون روانه شدم گویا از بندى رها شدم. پس سپاس خداى را که شما را براى شیعیان رحمت گردانیده است.

    فرمود: اى محمد، آن شربت را که خوردى از خاک قبر حسین علیه السّلام بود و بهتر چیزى است که من به آن استشفاء مى‏نمایم و هیچ چیزى را با آن برابر مکن که ما به اطفال و زنان خود مى‏خورانیم و از آن خیر بسیار مى‏بینیم‏[2].

    عرض کردم؛ قربانت گردم ما برمى‏داریم و طلب شفا از آن مى‏کنیم. فرمود:

    شخصى آن را برمى‏دارد و از حائر بیرون مى‏رود، آن را در چیزى نمى‏پیچد. پس هیچ جن و جانورى و چیزى که درد و بلائى داشته باشد نیست، مگر آنکه آن را استشمام مى‏کند و برکتش برطرف مى‏شود و برکتش را دیگران مى‏برند و آن تربت که به آن معالجه مى‏کنند نباید چنین باشد و اگر این علت که گفتم نباشد، هرکه آن را به خود بمالد، یا از آن بخورد البته در همان ساعت شفا مى‏یابد و نیست آن، مگر مانند حجر الاسود که نخست مانند یاقوتى در نهایت سفیدى بود و هر بیمارى و دردناکى خود را بر آن مى‏مالید در ساعت شفا مى‏یافت. و چون صاحب آن دردها و اهل کفر و جاهلیت، خود را بر آن مالیدند سیاه شد و اثرش کم گردید.

    عرض کردم: فدایت شوم، آن تربت مبارک را من چگونه برمى‏دارم؟

    فرمود: تو هم مانند دیگران آن تربت را برمى‏دارى ظاهر و گشوده و در میان خورجین در جاهاى چرکین مى‏افکنى پس برکتش مى‏رود.

    گفتم: راست فرمودى‏ فرمود: قدرى از آن به تو مى‏دهم، چطور مى‏برى؟ عرض کردم: در میان لباس خود مى‏گذارم. فرمود: به همان قرارى که مى‏کردى برگشتى نزد ما از آن هر قدر که مى‏خواهى بیاشام و همراه مبر که براى تو سالم نمى‏ماند. آن حضرت دو مرتبه از آن به من نوشانید و دیگر آن درد به من عارض نشد[3].

    تربت همراه جنازه‏:

    زن زناکارى بود که هرگاه بچه‏اى از زنا مى‏زائید، آن را از ترس خانواده‏اش در تنور آتش مى‏سوزانید و جز مادرش کسى از کارش آگاهى نداشت. چون مرد، او را که دفن کردند زمین او را نپذیرفت و بیرونش افکند. در جاى دیگر خاکش کردند باز چنین شد. خانواده‏اش به حضرت صادق علیه السّلام خبر دادند، حضرت به مادرش فرمود: دخترت چه گناهانى در زندگانیش داشت؟ پس مادر، کار زشت دخترش را خبر داد. امام علیه السّلام فرمود: زمین او را نمى‏پذیرد، زیرا مخلوق خدا را به عذاب خدائى معذب مى‏کرده (چون سوزانیدن به آتش در جهنم مختص به خدا است و مخلوق حق ندارد مخلوقى را به آتش بسوزاند) پس فرمود: قدرى تربت حسین علیه السّلام در قبرش بگذارید. چون چنین کردند زمین قرار گرفت و او را پذیرفت‏[4].

    ثواب داشتن تجهیز میت با تربت‏:

    مستحب است مقدارى از تربت حسینى علیه السّلام در قبر، مقابل صورت میت گذاشته شود. و نیز مستحب است هنگام حنوط کردن میت، مقدارى ترتب داخل کافور نمایند ولى فقط پیشانى و دو دستش را با آن مسح کنند و دو سر زانو و دو انگشت بزرگ پاها را فقط با کافور مسح نمایند. زیرا مسح این دو عضو با تربت منافى با احترام آن است.

    منبع: گناهان کبیره ج2


    [1] - ما کان فى هذا اشد فالثواب فیه على قدر الخوف( نفس المهموم صفحه 294- خصائص تألیف شیخ شوشترى).

    [2] - ان الشراب الذى شربته من طین قبر الحسین علیه السّلام و هو افضل ما استشفى( کامل الزیارة تألیف ابن قولویه).

    [3] - براى برداشتن تربت مقدسه جهت استشفاء و کیفیت خوردن آن آدابى است که در حاشیه مفاتیح الجنان و همچنین کتاب سراج الشیعه مذکور است.

    [4] - مستند الشیعه- کتاب الطهاره صفحه 202 و لئالى الاخبار صفحه 425 نقل از وسائل الشیعه از علامه در کتاب منتهى المطلب.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    بسم الله الرحمن الرحیم
    حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
    الذُّنوبُ الدّاءُ، و الدَّواءُ الاستغِفارُ، و الشِّفاءُ أن لا تَعودَ.
    گناهان بیماری‎اند و دارو استغفار است و شفایش به این است که به گناه باز نگردند.
    با توجه به حدیث شریف بیماری جامعه ما و افراد آن گناه است و بدترین بیماری آن است که صاحب آن از وجودش مطلع نباشد یا آنرا بیماری نداند.
    سعی بنده این است که به عنوان یک طلبه علوم دینی به انجام وظیفه در جبهه جهاد جنگ نرم به معرفی مصادیق، ریشه ها و علل بروز گناهان، آثار و عواقب دنیوی و اخروی، معرفی راه های پیشگیری و درمان گناه بپردازم.
    در ضمن محوریت با بحثهای گناهان شایع و مبتلی به است.
    باشد که مرضی رضای پروردگار متعال و باعث خشنودی مولایمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شود.
    موضوعات
    پیوندها

    طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده

    کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.