گناه شناسی

سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک

شرایط اجرای قطع دست دزد در قانون مجازات اسلامی

  • ۱۵۹۷ نمایش
  • شاید برای شما هم این سؤال پیش آمده باشد که شرایط اجرای قطع دست دزد در قانون مجازات اسلامی بر اساس فقه شیعی چیست؟
    برای اینکه حد دزدی در حق سارق اجرا شود باید شرایط متعددی در سارق، نوع سرقت، مقدار مال مسروقه، محل نگهداری مال مسروقه، نحوه اثبات سرقت و مالک مال مسروقه جمع شوند که به بیش از بیست شرط می رسد.
    درمورد شرایط بریدن دست دزد آمده است:
    ماده 198: سرقت در صورتی موجب حد می‌شود که دارای کلیه شرایط شرایط و خصوصیات زیر باشد:
    1ـ سارق به حد بلوغ شرعی رسیده باشد.
    2ـ سارق در حال سرقت عاقل باشد.
    3ـ سارق با تهدید و اجبار وادار به سرقت نشده باشد.
    4ـ سارق قاصد باشد.
    5ـ سارق بداند و ملتفت باشد که مال غیر است.
    6ـ سارق بداند و ملتفت باشد که ربودن آن حرام است.
    7ـ صاحب مال، مال را در حرز قرار داده باشد.
    8ـ سارق به تنهایی یا با کمک دیگری هتک حرز کرده باشد.
    9ـ به اندازه نصاب یعنی 5/4 نخود طلای مسکوک که به صورت پول معامله می‌شود یا ارزش آن به آن مقدار باشد، در هر صورت پول معامله ‌شود یا ارزش آن به آن مقدار باشد و در هر بار سرقت شود.
    10ـ سارق مضطر نباشد.
    11ـ سارق پدر صاحب مال نباشد.
    12ـ سرقت در سال قحطی صورت نگرفته باشد.
    13ـ حرز و محل نگهداری مال، از سارق غصب نشده باشد.
    14ـ سارق مال را به عنوان دزدی برداشته باشد.
    15ـ مال مسروق در حرز متناسب نگهداری شده باشد.
    16ـ مال مسروق از اموال دولتی و وقف و مانند آن که مالک شخصی ندارد نباشد.
    تبصره 1: حرز عبارت است از محل نگهداری مال به منظور حفظ از دستبرد.
    تصبره 2: بیرون آوردن مال از حرز توسط دیوانه یا طفل غیر ممیز و حیوانات و امثال آن در حکم مباشرت است.
    تبصره 3: هر گاه سارق قبل از بیرون آوردن مال از حرز دستگیر شود، حد بر او جاری نمی‌شود.
    تبصره 4: هر گاه سارق پس از سرقت، مال را تحت ید مالک قرار داده باشد، موجب حد نمی‌شود.

    فصل دوم- راه های ثبوت سرقت
    ماده 199 - سرقتی که موجب حد است، با یکی از راه های زیر ثابت می شود:
    1 .شهادت دو مرد عادل.
    2. دومرتبه اقرار سارق نزد قاضی ،به شرط آن که اقرار کننده بالغ و عاقل وقاصد و مختار باشد.
    3. علم قاضی
    تبصره :اگر سارق یک مرتبه نزد قاضی اقرار به سرقت کند، باید مال را به صاحبش بدهد اما حد بر او جاری نمی شود.

    فصل سوم- شریط اجرای حد
    ماده 200 -در صورتی حد سرقت جاری می شود که شرایط زیر موجود باشد :
    1 .صاحب مال از سارق نزد قاضی شکایت کند
    2 .صاحب مال پیش از شکایت سارق را نبخشیده باشد.
    3 .صاحب مال پیش از شکایت مال را به سارق نبخشیده باشد .
    4 .مال مسروق قبل از ثبوت جرم نزد قاضی از راه خرید و مانند آن به ملک سارق درنیاید
    5 .سارق قبل از ثبوت جرم از این گناه توبه نکرده باشد.
    تبصره :حد سرقت بعد از ثبوت جرم با توبه ساقط نمی شود و عفو سارق جایز نیست.
    .
    (کمی توضیحات بیشتر در کتب دینی)
    .
    و أمّا از نقطۀ نظر خصوصیّات‌، و شرائط‌ اجراء این‌ حدّ، باید دانست‌ که‌: آن‌ نسبت‌ به‌ هر دزدی‌ و به‌ هر گونه‌ و کیفیّتی‌ از دزدی‌ صورت‌ نمی‌گیرد. بلکه‌ قطع‌ ید سارق‌ در صورتی‌ است‌ که‌: دوازده‌ شرط‌ در او جمع‌ شده‌ باشد:

    أوّل‌: آنکه‌ دزد باید به‌ سن‌ بلوغ‌ رسیده‌ باشد. بنابراین‌ طفل‌ غیر بالغ‌ اگر سرقت‌ کند اینگونه‌ از حدّ دربارۀ او اجراء نمی‌شود؛ بلکه‌ حاکم‌ شرع‌ وی‌ را تعزیر می‌کند.

    دوّم‌: آنکه‌ عاقل‌ باشد؛ و دیوانه‌ در حال‌ جنون‌ خود اگر سرقت‌ کند حدّی‌ بر او نیست‌.

    سوّم‌: آنکه‌ از روی‌ اختیار باشد. اگر کسی‌ را مجبور به‌ دزدی‌ کنند، حکم‌ قطع‌ ید بر او نیست‌.

    چهارم‌: آنکه‌ از حِرز باشد یعنی‌ جای‌ سربسته‌ و قفل‌ زده‌ شده‌. و بنابراین‌ اگر کسی‌ مالی‌ را از صحرا، و جادّه‌، و حمام‌، و مسجد و نظیر این‌ اماکن‌ که‌ محلّ رفت‌ و آمد است‌؛ بدزدد، دست‌ او را نمی‌برند.

    پنجم‌: آنکه‌ خودش‌ هَتْک‌ حَرز کند، یعنی‌ خودش‌ قفل‌ را بشکند؛ و یا دیوار خانه‌ را سوراخ‌ کند. دراین‌ صورت‌ اگر شخص‌ دیگری‌ قفل‌ را بشکند، و این‌ سارق‌، مال‌ را برباید، حکم‌ قطع‌ برای‌ او نیست‌.

    ششم‌: آنکه‌ این‌ دزدی‌ از روی‌ شبهه‌ مِلکیّت‌ و مأذونیّت‌ در تصرّف‌ نباشد. بنابراین‌ اگر کسی‌ بگمان‌ آنکه‌ چیزی‌ مال‌ اوست‌ و یا اذن‌ تصرّف‌ آنرا دارد؛ و یا حاکم‌ دربارۀ او چنین‌ شبهه‌ای‌ را بنماید، حدّ بر او جاری‌ نیست‌.

    هفتم‌ : آنکه‌ مال‌ دزدیده‌ شده‌ باید رُبع‌ دینار طلای‌ خالص‌ سکّه‌ زده‌ شده‌، و یا بقدر قیمت‌ آن‌ باشد. و اگر از این‌ مقدار کمتر باشد دست‌ سارق‌ را نمی‌برند. و ربع‌ دینار به‌ قیمت‌ امروز ما که‌ یک‌ سکّه‌ آزادی‌ شانزده‌ هزار تومان‌ است‌؛ بالغ‌ بر دو هزار تومان‌ است‌. (اون زمان شانزده هزار تومن بوده خو ‎smile emoticon‎ ) زیرا صاحب‌ جواهر در کتاب‌ زکوة‌ جواهر ادّعای‌ اجماع‌ نموده‌ است‌ که‌: یک‌ دینار طلا، یک‌ مثقال‌ شرعی‌ وزن‌ دارد. انتهی‌ [8] و چون‌ می‌دانیم‌ که‌ یک‌ مثقال‌ صیرفیّ معمول‌ در بازار ما، بقدر یک‌ ثلث‌ از مثقال‌ شرعی‌ سنگین‌تر است‌. یعنی‌ مثقال‌ صیرفیّ مساوی‌ است‌ با 13+ 1 مثقال‌ شرعی‌؛ و مثقال‌ شرعی‌ 4/3 مثقال‌ صیرفیّ است‌. و چون‌ مثقال‌ صیرفی‌ وزنش‌ 24 نخود است‌ وزن‌ مثقال‌ شرعی‌ 18 نخود خواهد بود.

    از طرفی‌ وزن‌ دقیق‌ یک‌ سکّۀ آزادی‌ را 25/36 نخود معیّن‌ کرده‌اند[9]؛ یعنی‌ یک‌ مثقال‌ و نیم‌ و ربع‌ نخود صیرفیّ. فعلیهذا وزن‌ یک‌ سکّه‌ آزادی‌، معادل‌ با دو مثقال‌ و ربع‌ نخود شرعی‌ می‌گردد.

    بنابراین: 2/یک سکّه آزادی (36) = وزن یک مثقال شرعی (18)

    قیمت‌ یک‌ مثقال‌ شرعی‌ 8000=2/16000 تومان‌ = قیمت‌ یک‌ مثقال‌ شرعی‌.

    2000تومان=4/8000 قیمت‌ ربع‌ مثقال‌ شرعی‌.

    و روی‌ این‌ حساب‌ دزدی‌ که‌ کمتر از این‌ مقدار را بدزدد؛ حکم‌ حدّ قطع‌ سارق‌ دربارۀ او جاری‌ نمی‌شود.

    هشتم‌ : آنکه‌ باید دزدی‌ سِرّا باشد؛ یعنی‌ مخفیانه‌. یعنی‌ اگر دزد در حضور مالک‌ چیزی‌ بدزد؛ حدّ قطع‌ ید بر او جاری‌ نیست‌.

    نهم‌ : آنکه‌ دزدی‌ از پدر نسبت‌ به‌ مال‌ پسرش‌ نباشد؛ و در این‌ صورت‌ حکم‌ جاری‌ نیست‌.

    دهم‌ : آنکه‌ دزدی‌ از غلام‌ نسبت‌ به‌ مال‌ آقا و مولایش‌ نباشد، و در اینصورت‌ حکم‌ جاری‌ نیست‌.

    یازدهم‌ : آنکه‌ دزدی‌ در عامِ مَجاعة‌ نباشد؛ یعنی‌ در سال‌ خشکی‌ و تنگی‌ که‌ قحطی‌ پیش‌ آمده‌ است‌؛ نبوده‌ باشد. و چنانچه‌ دزدی‌ در این‌ سال‌ها چیزی را‌ بدزدد؛ حکم‌ قطع‌ ید دربارۀ او نیست‌.

    دوازدهم‌ : ارجاع‌ دزد به‌ حاکم‌ به‌ درخواست‌ غَریم‌، یعنی‌ کسی‌ که‌ مال‌ او را دزدیده‌اند، بوده‌ باشد. بنابراین‌ اگر غریم‌ از حقّ خود بگذرد، و دزد را ارجاع‌ به‌ حاکم‌ ندهد، حدّی‌ دربارۀ وی‌ اجرا نمی‌گردد.

    اینها شرائطی‌ است‌ که‌ فقه در کتب‌ فقهیّۀ خود ذکر نموده‌اند؛ و بنابراین‌ قطع‌ ید سارق‌ در موارد بسیار اندکی‌ تحقّق‌ می‌یابد، و آن‌ در جائی‌ است‌ که‌ هر دوازده‌ شرط‌ متحقّق‌ باشد؛ آنهم‌ در صورتی‌ که‌ سرقت‌ و دزدی‌ دزد، در نزد حاکم‌ شرع‌، یعنی‌ مجتهد جامع‌ الشّرائط‌ به‌ اقرار و اعتراف‌ خود سارق‌ و یا به‌ بیّنه‌ و شهادت‌ دو نفر مرد متّقی‌ و عادل‌، به‌ ثبوت‌ برسد؛ و گرنه‌، حاکم‌ حکم‌ به‌ اجراء حدّ دربارۀ وی‌ نمی‌کند. و بریدن‌ دست‌ هم‌، عبارت‌ است‌ از بریدن‌ چهار انگشت‌ دست‌ راست‌ فقط‌: خِنصِر و بِنصر و وسطی‌ و مُسبِّحه‌ (سبّابه‌) و باید انگشت‌ ابهام‌ را که‌ شصت‌ است‌ باقی‌ گذارند؛ و تمام‌ کف‌ دست‌ نیز باید باقی‌ بماند.
    منبع:
    پارسینه
    مطلب مرتبط:

    آیا خداوند در قران فرمان به قطع دست دزد داده است؟

    به نام خداوند مهربان

    اول اشاره ای به آیه قطع دست در قران میکنیم:
    وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
    ترجمه: "دست مرد دزد و زن دزد را، به خاطر عملی که انجام داده‌اند، بعنوان یک مجازات الهی، قطع کنید و خداوند توانا و حکیم است." 
    (سوره المائده آیه ۳۸)

    اما سوال این است که تفسیر این آیه چیست؟ آیا یعنی دست انسان دزد را از بدنش جدا کنید یا اینکه ممکن است معنایش چیزه دیگری باشد؟ چگونه تفسیرش را پیدا کنیم. 
    خوب ما میدانیم که قران خودش٬ خودش را تفسیر میکند زیرا در آیه ۱۸ و ۱۹ سوره قیامت خداوند به پیامبرش میفرماید:
    "جمع‌کردن و خواندن قران بر عهده ماست. پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن سپس بیان (تفسیر آیاتش) هم با خود ماست"
    (سوره القیامة آیه ۱۸-۱۹)

    و همچنین در آیه ۳۳ سوره الفرقان میفرماید:
    "آنها هیچ مثلی (یا سوالی) برای تو نمی‌آورند مگر اینکه ما حقیقتش را برای تو می‌آوریم، و بهترین تفسیرش را."

    پس فهمیدیم که قران خودش را توضیح و تفسیر میکند. 
    حالا برای فهمیدن آیه قطع دست باید بفهمیم کلمه "قطع" و "دست" در قران به چه معنا آمده است؟

    کلمه "دست" در قران:

    "دست خدا بالای دست آنهاست" (سوره الفتح آیه ۱۰)

    و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت الهی دور شوند! بلکه هر دو دست او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، می‌بخشد! (سوره المائدة أیه ۶۴)

    "آنها، به خاطر چیزی که دستانشان از پیش فرستاده‌، هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد" 
    (سوره البقره آیه ۹۵)

    "بگو: خداوندا! مالک حکومتها تویی٬ تمام خوبیها به دست توست" 
    (سوره آل عمران آیه ۲۶)

    در قران بیشتر جاهایی که کلمه دست آمده دست زاهری نیست بلکه دست قدرت است! مخصوصا جاهایی که کلمه دست جمع آمده باشد.

    به آیه زیر دقت کنید:
    "و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها و چشمها" 
    (سوره ص آیه ۴۵)
    در این آیه صاحبان دست ها (أُولِی الْأَیْدِی) چه معنی دارد؟ آیا یعنی آنها دست داشتند؟ یا اینکه مثل آیات دیگه یعنی دست قدرت! و صاحبان چشمها (وَالْأَبْصَارِ) یعنی آنها قلبشان میدید٫ کور به حقایق نبودند.

    همچنین در آیه اول سوره ابی لهب که می فرماید بریده باد دو دست ابی لهب اما همه می دانیم هیچ کس دست ظاهری ابی لهب را تا آخر عمرش قطع نکرد زیرا در زبان عربی دست اصطلاح قدرت و اختیار است.

    کلمه "قطع" در قران:

    "تا خداوند قسمتی از پیکر لشکر کافران را قطع کند؛ یا آنها را با ذلّت برگرداند؛ تا مأیوس و ناامید، بازگردند" (سوره آل عمران آیه ۱۲۷)

    "و به این ترتیب دنباله زندگی جمعیّتی که ستم کرده بودند، قطع شد. و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است" (سوره الانعام آیه ۴۵)

    "و ریشه کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند، قطع کردیم" (سوره الاعراف آیه ۷۲)

    "آیا شما به سراغ مردان می‌روید و راه را قطع می‌کنید" 
    (سوره العنکبوت آیه ۲۹)

    کلمه "قطع" به معنای چیزی را برای همیشه قطع کردن نیست بلکه چیزی را موقتی قطع کردن است و بلکه کلمه "ابتر" به معنی چیزی را برای همیشه جدا کردن هست و در آیه ۳ سوره الکوثر از این کلمه برای دشمنان پیامبر استفاده شده است:
    إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (دشمن تو خودش بریده‌ است)

    اما خداوند حکیم برای دست دزد از کلمه ابتر استفاده نکرده بلکه کلمه قطع استفاده کرده که معنایش خیلی باز تر است از اینکه دست دزد را از بدنش جدا کنید. امروز بیشتر دزدی های بزرگ از طریق انترنت و کامپیترهای پیچیده و با کمک افراد مختلف انجام میشود و با قطع دست ظاهری کسی جلوی آن دزدی را نمیتوان گرفت اما اگر به معنای قطع در قران توجه کنیم یعنی جلوی دزدیشان را بگیرید و جلوی آن دستی را که این دزدی را میکند بگیرید حالا با زندان است یا یک مجازاتی که دست دزد (دست قدرت) آنها قطع شود. 
    برای مثال٬ انگلیس مدت ها بود که نفت ایران را می دزدید اما توسط دکتر مصدق قانون ملی شدن صنعت نفت ایران، در مجلس به تصویب رسید و معروف است که میگن مصدق دست انگلیس را قطع کرد اما منظور جدا کردن دست کسی از بدن او نیست اما جلوی دست دزدی انگلیس را گرفت و انگلیس برای همیشه محکوم شد.

    و در پایان اشاره ای میکنم به آیه ای در قران که یک بار دیگر کلمه قطع دست آمده:

    "هنگامی که (همسر عزیز) از فکر آنها باخبر شد، به سراغشان فرستاد و از آنها دعوت کرد؛ و برای آنها مجلس باشکوهی فراهم ساخت؛ و به دست هر کدام، چاقویی برای بریدن میوه داد؛ و در این موقع به یوسف گفت: «وارد مجلس آنان شو!» هنگامی که چشمشان آنها به یوسف افتاد، او را بسیار بزرگ و زیبا شمردند؛ (وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ) و دستهای خود را بریدند و گفتند: منزّه است خدا! این بشر نیست؛ این یک فرشته بزرگوار است"
    (سوره یوسف آیه ۳۱)

    همه ما میدانیم در این آیه زنها دستشان را جدا نکردند٬ اصلا مگر میشود انسان دستش را کامل ببرد اما در آن حالت متوجه نشود٬ بلکه منظور این است که آنها دستشان را زخم کردند (جلوی دستشان را گرفتند).

    در ضمن در همین سوره یوسف, وقتی برادرها از یوسف سوال میکنند جزای دزد چیه چرا یوسف نمی گوید دستش باید قطع بشه؟ و میگوید جزای او اینه که او (دزد) دستگیر بشه! (سوره یوسف آیات ۷۰ تا ۷۵ را بخوانید) مگر یوسف از احکام خداوند خبر نداشته؟ اما در آیه ۳۸ میبینیم که یوسف می گوید من پیرو دین پدرانم ابراهیم و اسحاق هستم!

    پس بی دلیل نیست که خداوند میفرماید:
    در داستان یوسف و برادرانش، نشانه‌هایی برای سؤال‌کنندگان است
    (سوره یوسف آیه ۷)

    وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ
    هر کس طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نکند٬ کافرند. (سوره المائده آیه ۴۴)

    وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ...فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ
    ما این کتاب [قرآن] را به سوى تو نازل کردیم پس میان آنان بر طبق آنچه خدا نازل کرده است حکم کن (سوره المائده آیه ۴۸)

    با سلام
    آیات قرآن را ناویل می کنید یا تفسیر به رای؟!؟!
    مفسران واقعی قرآن که اهل بیت علیهم السلام هستند قطع را به همان معنی لفظی اش تفسیر کرده اند آن وقت شما آنها را با آیات قرآن تکفیر می کنید!!؟؟؟
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    بسم الله الرحمن الرحیم
    حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
    الذُّنوبُ الدّاءُ، و الدَّواءُ الاستغِفارُ، و الشِّفاءُ أن لا تَعودَ.
    گناهان بیماری‎اند و دارو استغفار است و شفایش به این است که به گناه باز نگردند.
    با توجه به حدیث شریف بیماری جامعه ما و افراد آن گناه است و بدترین بیماری آن است که صاحب آن از وجودش مطلع نباشد یا آنرا بیماری نداند.
    سعی بنده این است که به عنوان یک طلبه علوم دینی به انجام وظیفه در جبهه جهاد جنگ نرم به معرفی مصادیق، ریشه ها و علل بروز گناهان، آثار و عواقب دنیوی و اخروی، معرفی راه های پیشگیری و درمان گناه بپردازم.
    در ضمن محوریت با بحثهای گناهان شایع و مبتلی به است.
    باشد که مرضی رضای پروردگار متعال و باعث خشنودی مولایمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شود.
    موضوعات
    پیوندها

    طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده

    کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.