گناه شناسی

سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک

صیغه (ازدواج موقت یا متعه) در قرآن کریم

متعه یا صیغه حلال قرآن و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

یک از راه های پیشگیری از جرائم و گناهان جنسی احیای سنت ازدواج موقت است که متاسفانه در جامعه اسلامی و شیعی ما بسیار محجور و حتی منفور است، به طوری که اگر کسی این سنت را  انجام دهد مورد سرزنش و طعنه شدید مردم قرار می گیرد.

امام جعفر صادق (علیه السّلام) که بیش از ائمه دیگر (بعد از حرام کردن صیغه موقت توسط خلیفه دوم) در احیاء و زنده نگهداشتن این سنت نبوی نقش داشت در مورد اهمیت و فایده متعه می‎فرماید:

ُ لَوْ لَا مَا سَبَقَنِی بِهِ بَنِی الْخَطَّابِ مَا زَنَى إِلَّا شَقِی‏

«اگر عمر بن الخطاب (خلیفة دوم) متعه را حرام نمی کرد هیچ مؤمنی زنا نمی کرد مگر اشقیاء از آنها»(وسائل‎الشیعه، ج 21، ص 11 و الکافی، ج 5، ص448 )

متعه یا همان صیغه در قرآن کریم نیز مطرح شده است که متن و ترجمه آیه مذکور چنین است :

«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً» (نساء، 24)
«و زنانى را که متعه (ازدواج موقت) میکنید. واجب است است مهرشان را بپردازید».

دورى و بیزاری امام صادق (علیه السلام) از دوست فحاش

امام صادق (علیه السلام) دوستى داشت که همراه ملازم آن حضرت بود، روزى دوست همراه امام صادق (علیه السلام) در بازار کفاش ها عبور مى کرد و پشت سرش غلامى از اهل هند مى آمد، ناگاه آن دوست به عقب نگاه کرد و غلام را ندید، تا سه بار به پشت سر نگاه کرد و غلام را ندید، بار چهارم وقتى که او را دید، به او گفت : اى زنازاده ! کجا بودى ؟
امام صادق (علیه السلام) وقتى که این بدزبانى را از دوست خود دید، بر اثر ناراحتى دست خود را بلند کرد و بر پیشانى خود زد و به دوست خود فرمود: َ سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ کُنْتُ أَرَى أَنَّ لَکَ وَرَعاً فَإِذَا لَیْسَ لَکَ وَرَع‏؛ «عجبا! به مادرش ، نسبت ناروا مى دهى ؟! من خیال مى کردم تو آدم عفیف و پرهیزکار هستى ، اکنون مى بینم چنین نیستى ».
دوست امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: مادر این غلام از اهالى سند (هند) و مشرک است (بنابراین عقد اسلامى ندارند پس فرزند آنها زنازاده است ).
امام صادق (علیه السلام): آیا نمى دانى که هر امتى نزد خود داراى قانون ازدواجى است که به وسیله آن از زنا جلوگیرى کنند؟ بنابراین نمى توان به آنها زناکار گفت .
آنگاه امام صادق (علیه السلام) به دوست خود رو کرد و فرمود:ً تَنَحَّ عَنِّی از من دور شو!
روایت کننده مى گوید: دیگر آن دوست امام را ندیدم که همراه حضرت صادق (علیه السلام) راه برود، تا آن گاه که مرگ بین آنها جدایى افکند.

اصول کافى ، ج 2، ص 324، ح 5.

آیا خیانت به شوهر حق الناس محسوب می شود؟

سؤال: 

سلام؛  آیا خیانت به شوهر جزء حق الناس که در صورت توبه از آن عمل زشت باید از شوهر حلالیت بطلبی؟ خواهشمند است راهنمایی کنید. من قبلاً این عمل زشت را انجام دادم الان توبه کردم انشااله که خدا قبول کنه فقط وی خوام بدونم که باید به شوهرم بگم  یانه چون اگر بگم که زندگیم از هم می پاشه اگرهم نگم که توبه ام قبول نیست خواهش می کنم پاسخ مرا به صورت محرمانه به ایمیلم ارسال کنید

جواب: 

سلام بر شما

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می فرماید:

 اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عزّ و جلّ عَلَى امرأةٍ ذاتِ بَعلٍ مَلَأتْ عَینَها مِن غَیرِ زَوجِها أو غَیرِ ذِی مَحرَمٍ مِنها، فإنّها إن فَعَلَتْ ذلکَ أحبَطَ اللّهُ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتهُ، فإن أوطَأتْ فِراشَهُ غَیرَهُ کانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن یُحرِقَها بِالنارِ بعدَ أن یُعَذِّبَها فی قَبرِها.

شدید است غضب خداوند عزّ و جلّ  بر زن شوهردارى که پر کرده باشد چشمش را از نگاه به غیر همسرش یا نامحرم ؛ زیرا که اگر چنین باشد، خداوند همه اعمال او را باطل گرداند و اگر به شوهر خود خیانت ورزد، بر خداست که او را بعد از عذاب دادن در قبر، به آتش دوزخ بسوزاند. ( بحار الأنوار: 76/ 366/ 30.)

این روایت ها را مطرح کردم تا شما و خوانندگان گرامی بدانند که ارتباط با نامحرم چه عذاب سختی به همراه دارد و چه تاریکی بزرگی بر روح و روان انسان وارد می سازد.

شما که متأهل هستید، قطعا حق همسرتان را هم ضایع کرده اید. البته به هیچ وجه نباید با همسرتان در این رابطه صحبت کنید و موضوع را با وی تر میان بگذارید. برای جبران حق شوهر، بهترین کار این است که علاوه بر توبه واقعی، بیش از پیش به او خدمت و احترام کنید و سعی نمایید که در افکارتان جز به همسر نیندیشید و فکر هیچ مرد نامحرمی را در ذهن خود پرورش ندهید. همچنین برای همسرتان دعا کنید و از خداوند بخواهید تا دل او را نسبت به شما نرم کند. (همین کار کافی است)

اثر لقمه حرام در نسل انسان

 

حضرت امام صادق (علیه‎السلام):

کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی‏ الذُّرِّیَّةِ.
کسب حرام آثارخود را در ذریه انسان ظاهر می‌نماید.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏5، ص: 125

عاقبت سهل انگارى و بى توجهى نسبت به معلم بی دین فرزند

قتل والدین توسط فرزند بخاطر القائات شیطانی معلم
در یک مجله عربى آمده بود:

جوانى که پدر و مادر خود را کشته بود، در بازجویى گفت : من آموزگارى دارم که بى دین است و پیوسته به خدا و نظام آفرینش بد مى گوید و معتقد است که والدینش بزرگترین خیانت را به وى کرده اند که او را زاییده اند!
او همواره مى گوید: همه پدر و مادرها جنایتکارند و دشمن کودکان معصوم . اینها به خاطر شهوترانى پلید خود، ما را زاییده و از آن جهان آرام و بى درد و رنج به این جهان پر درد و زحمت آورده اند. هیچ پدر و مادرى فرزندشان را دوست ندارند، فقط خود و ارضاى شهوت خود را دوست دارند و اگر به فرزند خود هم اظهار دوستى مى کنند، براى این است که خودشان را دوست دارند و فرزند را وسیله رسیدن به خواسته هاى خودشان مى دانند، چنان که مثلا اتومبیلشان را هم بدین جهت دوست دارند!این گفتار و پندار معلم نه تنها در من بلکه در عده اى از شاگردان دیگر اثرى عمیق بخشید به طورى که افکار و رفتارمان را نسبت به والدین دگرگون ساخت . این بود که من مانند یک آدم کوکى - که معلم کوکش کرده باشد - تحریک شدم و پدر و مادرم را کشتم و اکنون براى هر گونه مجازاتى حاضرم . اما باید بگویم که : من هیچ گونه تقصیرى ندارم ، بلکه والدین من مقصرند و جنایتکار زیرا آنان معلم مرا به خوبى مى شناختند و حتى گاهى هم او را به منزل دعوت مى کردند. گاهى که من از عقاید ضد خدایى او انتقاد مى کردم ، پدر و مادرم مى گفتند: «ما به عقاید فاسدش کارى نداریم ، او هر چه هست ، خوب درس مى دهد و شاگردانش با معدل عالى قبول مى شوند، ما هم قبولى و پیشرفت تو را مى خواهیم ...»!

اگر والدین من خوشبختى و سعادت مرا مى خواستند، هرگز اجازه نمى دادند که شاگرد چنین معلم منحرفى باشم و به خاطر خوب نمره آوردن و قبول شدن ، اندیشه واخلاق و روحم مسموم و آلوده گردد![1]


[1] . الگوهاى تربیت اجتماعى ، ص 257.

تاثیر معلم و تربیت صحیح در سعادت انسانهای شقی


داستان معاویة بن یزید و معلم او

 در تاریخ ملل و نحل نمونه‏ های فراوان به چشم می خورد مثلاً(معاویه دوم) را همه می ‏شناسند. پدر او یزید قاتل حضرت اباعبداللّه(علیه السلام) است که عمری را در می گساری و فساد بسر برده و مادرش از زنان بدنام چادر نشین قبیله بود که عمری در خدمت فحشاء و فساد می زیست و در رأس دودمان بنی امیه، چه جنایت ها که نکردند، مراحل گذشته تربیتی و عوامل قبل همه فاسد و خراب و آلوده بوده‏اند جدش ابوسفیان معروف است که همواره با رسول خدا و مسلمانان در جنگ بوده و پدر بزرگش معاویه، که در شرارت و قساوت و فساد زندگی همانند نداشت، اما استاد و مربی نمونه، معاویه دوم را عوض کرد، خط داد، جهت بخشید که پس از مرگ یزید در مسجد شام مرکز توطئه ‏گران تاریخ و راهزنان راه خدا به منبر رفت، و آنگاه که همه آمده بودند تا با او برای خلافت بیعت کنند، پس از حمد و ثنای خدا، به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بیتش درود فرستاد و سپس علی(علیه السلام) و خاندانش را به نیکی یاد کرد، آنهم در شام و در میان مردم آن جا، که آوردن نام علی(علیه السلام) جرم بود و سال ها ممنوع شده بود و همه مردم علی(علیه السلام) را به زشتی یاد می ‏کردند.

آن گاه گفت: ای مردم جدم معاویه و پدرم یزید، غاصب حق خلافت بودند و بر من سخت و ناگوار است که می دانم آن ها الآن به عذاب الهی دچارند، مردم، خلافت حق علی(علیه السلام) و فرزندان اوست بروید و امام حق را بشناسید. پس از بررسی های فروان فهمیدند که استاد او از شیعیان اهل بیت(علیه السلام) بوده، می بینید که نقش استاد تمام آن نقش‏ها و حالات روانی و اخلاقی گذشته و عامل محیط و خانواده و عامل وراثت همه را از بین برده است و نقش دیگر، و رنگی نمونه به خود زد. در این رابطه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرمایند:

 «اَلسَّعیدُ قَدْ یَشْقی وَ الشَّقیُّ قَد یَسْعَدُ؛

 افراد سعادتمند گاهی بدبخت می‌شوند و افراد بدبخت گاهی سعادتمند می‌شوند.»[1]

چطور تخم مرغ دزد شتر دزد شد!؟؟

نتیجه تشویق به گناه
در روزگار قدیم ، مادر و پسرى بودند، پسرک هنوز کوچک بود که روزى از خانه همسایه تخم مرغى دزدید و به خانه آورد و به مادرش داد.
مادر، بدون آنکه از زشتى این کار، چیزى به پسرش بگوید، آن را گرفت . پسرک به این وضع عادت کرد. چند روز بعد، یک مرغ دزدید و بالاخره ، جوان تنومندى شد و دزدى مشهور و نترس !
در آن شهر، پادشاهى بود که شترهاى زیادى داشت و در بین شترهاى پادشاه ، شترى بود که در دنیا دومى نداشت .
روزى این جوان ، چشمش به شتر قیمتى پادشاه افتاد و از آن خوشش آمد و چون دزد نترسى بود، عزمش را جزم کرد که آن را نیز بدزدد. اما غافل از آن که شترهاى پادشاه ، نگهبانان زیادى داشتند.
و شب ، وقتى براى دزدیدن شتر رفت ، به دست ماءموران پادشاه گرفتار شد.
روز بعد، شاه دستور داد که دزد را - که مردم از دستش به تنگ آمده بودند، به دار بزنند. پاى دار از او پرسیدند:
آیا حرفى براى گفتن دارى ؟!
جوان گفت : مى خواهم در این آخرین لحظه عمرم ، مادرم را ببینم . وقتى مادرش را آوردند، به او گفت :
مادر جان ! چون تو خیلى براى من زحمت کشیده اى ، مى خواهم در این دم آخر زبان تو را ببوسم !
مادر، گریه کنان زبانش را بیرون آورد که پسرش ببوسد. اما ناگهان همه دیدند که آن جوان ، زبان مادرش را با دندان از بیخ برکند و مادر، بى هوش بر زمین افتاد!
همه مردم از کار دزد تعجب کردند. پادشاه علت این کار را از آن جوان پرسید.
جوان گفت :

«اگر روز اولى که من یک تخم مرغ دزدیدم ، مادرم به من مى گفت که کار بدى کردى و با من مهربانى نمى کرد و تشویقم نمى نمود، حالا شتر دزد نمى شدم که به دارم بزنند».

نکته:

درس دیگری که از این داستان گرفته می شود این است که معمولاً هر گناهی، زمینه ساز گناه بزرگتری است.

قرآن در این زمینه می‎فرماید: «بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ»

کسی که به سراغ خلافی رود و آثار شوم آن خلاف او را احاطه کند. (بقره 81)

آیا فکر کردن درباره نامحرم گناه است؟!

سؤال: اگر جوانی در ذهن خود همیشه به نامحرم  فکر کند و افکار بدی را از ذهن خود عبور دهد، آیا گناه کرده یا نه؟!  

جواب: فکر گناه، گناه و مقدمه و زمینه­ ساز گناهان بزرگتر است.

راه ورود شیطان به مملکت وجودی ما حوزه­ ی فکر و اندیشه است. یعنی شیطان در فکر ما وارده شده و با وسوسه­ های خود سعی دارد ما را به گناه و آلودگی بکشاند. حضرت علی (علیه ­السلام) می­ فرمایند:

مَن کَثُرَ فِکرُهُ فی المَعاصی دَعَتهُ إلَیها.

«کسی که زیاد درباره­ ی گناهان فکر کند، گناهان، او را به سوی خود می­ کشانند».(غرر الحکم: 8561.)

مقام معظم رهبری در پاسخ به این سؤال می فرمایند:

فکر کردن به نامحرم فی نفسه اشکال شرعی ندارد امّا بنابر احتیاط واجب اگر به قصد برانگیختن شهوت باشد، جایز نیست و نیز اگر مفسده‌ای داشته باشد فکر کردن به نامحرم جایز نیست . (آیت الله خامنه‌ای،رساله اجوبه الاستفتائات،ص791)

درمان فکر گناه

سؤال:

آیا فکر به گناه هم گناه است؟

چطوری میتونم ذهنم را از گناه پاک کنم یعنی در ذهن و فکر و خیال و تصورم گناه نکنم؟

جواب:

تفاوت فکر گناه و فکر عمل خیر

در مقام اجر و ثواب، اگر کسی واقعاً قصد انجام کار خیری را داشته باشد و بعد موانع خارجی و غیر اختیاری جلویش را بگیرد، خداوند تفضّلاً ثواب آن عمل را به او می دهد. ولی در گناه اگر مانع خارجی بیاید، گناهِ آن عمل منظور نمی شود. اما خود فکر گناه، مسلّم بد است و نوعی گناه می باشد.[1]

لزوم پرهیز از فکر گناه

فکر گناه یقینا مقدمه گناه است و شیطان از همین انحرافات کوچک در اندیشه  بهره جویی سوء می‌کند و انسان را به تباهی‌ها می‌کشاند. رفتن به اینترنت وجستجوی اموری که ذکر نموده‌اید سبب شعله ور شدن آتش شهوت می‌گردد وزمینه ارتکاب همه گناهان را در انسان فراهم می‌کند وآسایش را از انسان می‌گیرد، به جای فکر کردن در این مسائل به فکر راه چاره باشید وآن هم ازدواج است.

عاقبت زیاد فکر کردن درباره گناهان

حضرت علی (علیه ­السلام):

مَن کَثُرَ فِکرُهُ فی المَعاصی دَعَتهُ إلَیها.

«کسی که زیاد درباره­ ی گناهان فکر کند، گناهان، او را به سوی خود می­ کشانند».

غرر الحکم: 8561.

نکته: مصداق بارز این حدیث شریف کسانی هستند که زیاد درباره نامحرم و روابط جنسی فکر می کنند که این منجر به تهییج شهوت می شود .

۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ . . . ۱۱ ۱۲ ۱۳
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
الذُّنوبُ الدّاءُ، و الدَّواءُ الاستغِفارُ، و الشِّفاءُ أن لا تَعودَ.
گناهان بیماری‎اند و دارو استغفار است و شفایش به این است که به گناه باز نگردند.
با توجه به حدیث شریف بیماری جامعه ما و افراد آن گناه است و بدترین بیماری آن است که صاحب آن از وجودش مطلع نباشد یا آنرا بیماری نداند.
سعی بنده این است که به عنوان یک طلبه علوم دینی به انجام وظیفه در جبهه جهاد جنگ نرم به معرفی مصادیق، ریشه ها و علل بروز گناهان، آثار و عواقب دنیوی و اخروی، معرفی راه های پیشگیری و درمان گناه بپردازم.
در ضمن محوریت با بحثهای گناهان شایع و مبتلی به است.
باشد که مرضی رضای پروردگار متعال و باعث خشنودی مولایمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شود.
موضوعات
پیوندها

طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده

کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.