گناه شناسی

سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک

درمان فکر گناه

  • ۱۰۳۴ نمایش
  • سؤال:

    آیا فکر به گناه هم گناه است؟

    چطوری میتونم ذهنم را از گناه پاک کنم یعنی در ذهن و فکر و خیال و تصورم گناه نکنم؟

    جواب:

    تفاوت فکر گناه و فکر عمل خیر

    در مقام اجر و ثواب، اگر کسی واقعاً قصد انجام کار خیری را داشته باشد و بعد موانع خارجی و غیر اختیاری جلویش را بگیرد، خداوند تفضّلاً ثواب آن عمل را به او می دهد. ولی در گناه اگر مانع خارجی بیاید، گناهِ آن عمل منظور نمی شود. اما خود فکر گناه، مسلّم بد است و نوعی گناه می باشد.[1]

    لزوم پرهیز از فکر گناه

    فکر گناه یقینا مقدمه گناه است و شیطان از همین انحرافات کوچک در اندیشه  بهره جویی سوء می‌کند و انسان را به تباهی‌ها می‌کشاند. رفتن به اینترنت وجستجوی اموری که ذکر نموده‌اید سبب شعله ور شدن آتش شهوت می‌گردد وزمینه ارتکاب همه گناهان را در انسان فراهم می‌کند وآسایش را از انسان می‌گیرد، به جای فکر کردن در این مسائل به فکر راه چاره باشید وآن هم ازدواج است.

    یکی از وظایف مهم فرد مسلمان و هرکسی به دنبال حیات معقو ل است عفت در فکر و اندیشه، از ثمرات شرم و حیاء؛ و حیا از نتایج ایمان و از پایه‌های اصلی دین است.

    دور داشت فکر از عرصه‌های ناهنجار و آلوده را (عفت در اندیشه) گویند.

     حضرت امیرالؤمنین علی (ع): «من کثر فکره فی المعاصی دعته الی‌ها»؛ کسی که بسیار درباره گناهان بیندیشد، بزهکاری او را به خویش فرا می‌خواند.[2]

    آنکه به گناه می‌اندیشد در واقع همچون کسی است که بر لبه پرتگاه «ارتکاب گناه» قدم می زند، چنین کسی از سقوط ایمن نیست.

    اندیشیدن در گناه، اگر چه آتش شعله ور نیست تا خرمن وجود آدمی را بسوزاند، ولی دود و دمی دارد که درون و برون او را سیاه و کدر می‌سازد.

    تفاوت قوانین الهی با قوانین اجتماعی در متعلق قوانین

    تفاوتى که میان گناه در قانون‌های اجتماعى و مذهبى وجود دارد، این است که در جامعه تمام کیفرها به عمل مربوط می‌شود و تا شخصى به گناهى دست نزند، تحت پیگیرد کیفرى و قانونى قرار نمی‌گیرد، اما در فرهنگ اسلامى، امامان معصوم علیهم السلام ما را از اندیشه و فکر گناه نیز برحذر داشته‌اند.

    به دیگر سخن، اسلام در پى آن است تا گناه را از سرچشمه بخشکاند و آلودگى را در نطفه خفه کند و در حقیقت پایه اعمال را از نظر کیفر و پاداش روى اندیشه و نیت افراد بنا نهاده‌اند! در این راستا حضرت عیسى علیه السلام ضمن گفتارى به حواریون فرمود:

    «موسى بن عمران علیه السلام به شما دستور داد تا زنا نکنید، ولى من به شما امر می‌کنم که روح خود را به زنا خبر ندهید (فکر زنا نکنید) تا چه رسد به انجام آن! زیرا کسى که روح و فکرش را به زنا خبر دهد، مانند کسى است که در اطاق رنگینى آتش روشن کند، دود آتش نقشه‌های رنگین آن اطاق را کثیف می‌کند، گرچه خانه را نسوزاند!».[3]

    یعنى، فکر گناه، کانون تصمیم گیرى وجود انسان را آلوده کرده و چنین کانونى به تاریکى گناه نزدیک‌تر است تا به سفیدى اطاعت الهى!

    فرد مسلمانى در یکى از جنگ‌ها به دست کفّار به قتل رسید و بعد به قتیل الحمار «کشته راه خر» معروف شد. علت این نامگذارى به این بود که هدف او از نبرد، غنیمت بردن الاغ شخص کافر بود اما متأسفانه خودش کشته شد.[4]

    نیک بیاندیشید

    یکی از اصول مهم اخلاقی و روانی این است که اگر آدمی نیت خوب و عفیف داشته باشد، اعمال خوب نیز خواهد داشت و اگر به نیت آلوده گرفتار گردد، به بیرون از آن، رفتارش نیز فاسد و تباه خواهد شد.

    اگر می‌خواهید خوب باشید، خوب بیندیشید اگر می‌خواهید سخن زشتی بر زبانتان جاری نشود، در ذهنتان را بر زشتی‌ها و ناشایست‌ها ببندید و اگر می‌خواهید درستکار باشد، درست بیندیشید.

    جان کلام این که آدمی آن گونه زندگی می‌کند که می‌اندیشد. گفتار و رفتار انسان، خوب یا بد، میوه‌های شیرین و تلخ باغ اندیشه او هستند پس اگر طالب میوه‌های شاداب و پر آب و زیبا است لازم است اندیشه خود را اصلاح کند. مولوی چه نیکو فرموده است:

    ای برادر! تو همه اندیشه‌ای مابقی، خود، استخوان و ریشه‌ای

    گر بود اندیشه‌ات گل، گلشنی             ور بود خاری، تو هیمه گلخنی

     

    شمارى از راه کارهاى مبارزه با فکر گناه

    1. شرکت نکردن در مجالسى که حریم مرد و زن نامحرم رعایت نمی‌شود، به خصوص پرهیز جدى از مکان‌های خلوت که مانع از ورود دیگران است.

    2. در صورت حضور در چنین جمعى، از دقت و ریزبینى نسبت به افراد نامحرم دورى جستن.

    3. یاد پروردگار متعال در همه احوال، چه در برخورد با حلال و چه هنگام نزدیکى به حرام.

    4. برنامه ریزى بهینه در استفاده از سرمایه گرانمایه عمر، در بخش‌های گوناگون اجتماعى، مذهبى، فرهنگى، ورزشى، تفریح‌های سالم و...، که بهترین فرصت براى وسوسه‌ها و راه یابى شیطان زمان‌های خالى از برنامه است.

    5. گزینش دوستان و افراد شایسته، که هم در امور دنیوى و هم در جنبه آخرتى یار و مددکار انسان باشند.

    6. مطمئن باشید و بدانید که وقتى به چیزى فکر مى‏کنید به این معنا نیست که آن کار را انجام خواهید داد مثلاً اگر در ذهن و قلبتان به فردى فحش مى‏دهید، به این معنا نیست که آن جمله و کلام زشت و فحش را به زبان جارى خواهید کرد. یعنى فکر کردن در باره موضوعى الزاماً به فعل و انجام آن منتهى نمى‏شود. این مطلب را خودتان مى‏توانید در طول روز چندین بار مشاهده و لمس کنید و به آن باور کنید.

    7. در صورتى که به چنین افکارى اهمیت ندهید مطمئن باشید اگر تحمل کنید پس از چندى نهایتاً آن را رها خواهید کرد.

    8. هرگاه افکار مزاحم به سراغ شما آمد خود را مشغول کار دیگرى کنید و با ایجاد حواس‏پرتى از آن افکار مزاحم دورى کنید.

    9. هرگاه این افکار به سراغتان آمد و متوجه شدید، وسط افکار به خود بگویید: «بس است دیگر» و بدین وسیله رشته افکار مزاحم را قطع کرده و به سراغ مطلبى دیگر خواهید رفت.

     

    یک سفارش مهم:

    درصورتی که مجردید ومی توانید ازدواج کنید، برای این کار اقدام کنید.

    توجه کنیدکه: اگر دل از اخلاق فاضله و یاد و ذکر الهى تهى شود، مأمن و محل استقرار شیطان می‌شود: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» زخرف، 6.

    «هر که از یاد خداى رحمان روى گرداند، شیطانى را برانگیزیم تا قرین وى باشد».

    آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست ---------------قلبى که به عشقت نطپد جز گِل نیست

    آن کس که ندارد به سر کوى تو راه ----------------از زندگى بى ثمرش حاصل نیست[5]

    رفع خواطر نفسانی

    اما اینکه چگونه رفع خواطر نفسانی داشته باشد؟

    عارف بزرگ، مرحوم آخوند ملأ حسین قلى همدانى و شاگردان وی، هرگز نفى خواطر (افکار و اوهام مزاحم) را بدون ذکر عملى نداشته‏اند، بلکه رویه ایشان التزام در امر مراقبه و اهتمام به مراتب آن بوده است.

    مراتب مراقبه

    اوّل درجه مراقبه این است که سالک از محرّمات اجتناب کند و تمام واجبات را به جای آورد، و در این دو امر به هیچ وجه مسامحه نورزد.

    دوّم درجه، آن است که مراقبه را شدید نماید و بکوشد هر چه مى‏کند براى رضاى خدا باشد و از امورى که لهو و لعب نامیده مى‏شود، اجتناب نماید. چون در این مرتبه اهتمام نمود براى او تمکّن پیدا مى‏شود که دیگر خود را نبازد و این خوددارى در او به سر حدّ ملکه برسد.

    سوّم درجه، آن است که پروردگار جهان را پیوسته ناظر خود ببیند، و کم‏کم اعتراف مى‏نماید که خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و این مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات باید رعایت شود.

    چهارم درجه، این است که خودش خداى را حاضر و ناظر ببیند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نماید. وصیت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به ابوذر غفارى اشاره به این دو مرتبه اخیر از مراقبه است:

    «خداى را چنان عبادت کن مثل آنکه گوئى تو او را مى‏بینى و اگر نمى‏توانى او را ببینى او را طورى عبادت کن که بدانى او ترا مى‏بیند». بنابراین عبادت در مرحله‏اى که خدا او را مى‏بیند پائین‏تر است از مرتبه‏اى که او خدا را مى‏بیند.[6]

    چند نکته مفید دیگر:

    1. ذهن و فکر انسان، همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مى‏ورزد؛ چنان که عاشق، لحظه‏اى از فکر معشوق خود بیرون نمى‏رود. اینکه مثلاً ما همیشه در نمازهاى خود، به یاد دیگر مسائل مى‏افتیم به جهت تعلّق نفس ما به آنها و عدم آشنایى با محبوب حقیقى است. پس باید دل را از تعلق به کثرات پالایش کرد و منزلگه عشق ربوبى ساخت تا اندیشه نیز بدان سوى توجه کند.

    2. پرنده لجام گسیخته خیال، چون چکاوکى است که هر دم بر سرشاخسارى نشسته، پس به شاخه دیگر پرواز مى‏کند. افکار انسان نیز قرار و آرامى ندارد؛ ولى اگر با دقت درکنترل آن بکوشد - یعنى همواره از آن مراقبت نموده و هرگاه به این سوى و آن سوى گریخت بلافاصله آن را به امور شریفه متوجه گرداند - کم کم رام و مطیع مى‏گردد.

    3. با داشتن برنامه منظم و پیوسته, می‌توان ذهن را به سمت خاصی جهت داد; مثلاً تلاش برای ادامه تحصیل یا داشتن برنامه‌های منظم همه روزه دعا و قرآن, مطالعه کتاب‌هایی پیرامون: اخلاق, معاد, خداشناسی, عواقب گناه و حداقل روزی یک ساعت شرکت منظم و پیوسته در مجالس دینی مانند نماز جماعت.

    4. از جمع‌هایی که با روحیات شما و شرع هماهنگ است دوری نکنید. سعی کنید دوستانی هرچند معدود اما صمیمی داشته باشید تا دیدن و ارتباط با آنها به شما انرژی مثبت دهد.

    5. گرچه ذهن انسان این توانایی را دارد که حتی بدون استفاده از حواس ظاهری افکاری را تولید کند ولی عمده آن چیزهایی که انسان در مورد آن فکر می‌کند اعم از چیزهای خوب یا بد. داده‌های حواس ظاهری او است لذا باید مجاری ورودی ذهن را که همان حواس ظاهری است کنترل کرد؛ یعنی چشم، گوش، زبان و لامسه و...

    6. سعى کنید با یک برنامه‏ریزى دقیق و حساب شده تمام اوقات شبانه‏روزى خود را پر کنید و هیچ‏گاه بیکار نباشید. به مطالعه، نظافت اتاق، کمک به دوستان، ورزش و... مشغول باشید. و هر گاه بیکار شدید خود را به کارى مشغول سازید.

    7. در صورتى که به چنین افکارى اهمیت ندهید مطمئن باشید اگر تحمل کنید پس از چندى نهایتاً آن را رها خواهید کرد.

    8. روابط اجتماعى خود را افزایش دهید مثلاً شرکت در مجالس عمومى مثل مجالس جشن یا مجالس مذهبى.

    9. اعتماد به نفس خود را بالا ببرید و سعی کنید از حالت متکی بودن به دیگران خارج شوید. البته ما انسان‌ها کما بیش نیازمند تأیید اطرافیان هستیم و دوست داریم در انظار دیگران مقبول باشیم. اما این حالت نباید در ما جنبه افراطی به خود بگیرید و طوری باشد که قضاوت دیگران درباره ما برایمان خیلی مهم باشد.

    10. این ظرفیت روانی در شما وجود دارد که با کمک به والدین در موقعیت‌های مختلف و همکلامی با آنها به بهانه‌های متفاوت، باران رحمت خدا را بسوی خود جلب کنید و طراوت خانواده و نشاط درونی خود را افزایش دهید.

    11. در صورت مجرد بودن و مهیا شدن شرایط مناسب ازدواج، با توقعاتی متعادل، آن را پیگیری نمایید.

    12. اذکار (لا اله الا الله) و (لاحول و لاقوة الا بالله) و تلاوت سورۀ ناس، کمک خوبی برای عبور از این افکار است.

    13. پس از چند ماه عمل دقیق به راهکارهای ارائه شده، در صورت باقی ماندن این افکار و حالات، می‌توانید از راهنمایی‌های یک روانشناس ماهر یاری بگیرید.

    14. توکل شما به خدای مهربان و توسلتان به امامان خوبمان، شما را از تمام ناملایمات زندگی عبور خواهد داد.

     

    شخصی خدمت آیت الله بهجت (رحمه الله) رسید و عرض کرد: برای نفی خواطر (پاکیزه کردن دل و ذهن از هر چه جز خدا) چه کنیم؟

    فرمودند: «ضدش را انجام دهید؛ یعنی استغفار کنید وصلوات بفرستید که ضد آن خواطر هستند.»

    در جای دیگر در جواب همین سؤال فرمودند: «اگر در نماز مراقب خواطر شیطانی باشد، سایر اعمال هم تابع نماز خواهد بود.»

    دوست گرامی، یگانه راهی که می‌تواند فطرت پاک انسانی را سیراب نماید و او را به ساحل آرامش مادی و معنوی برساند، شناخت خود، خدا و هستی است که نتیجه‌ای جز هدف‌شناسی و هزینه اراده در رسیدن به آن ندارد.

     چه کنیم که فکر گناه به سراغ ما نیاید؟

    باید گفت اگرکسی به گناه عادت کرده مدتى طول مى‏کشد تا فکر گناه ازوجودش رخت بر بندد.

     ثانیاً، باید مراحل مربوط به ترک گناه شهوانى را دقیقاً عمل کرد تا با مدد خداى رحمان بعد از مدتى آثار مطلوب آنرا در خود بیابد. در این زمینه باید دو چیز را دقیقاً و حتماً بدون سهل‏انگارى عمل نمود:

    1- ترک زمینه گناه:

    این خود زیرمجموعه‏اى دارد که مهمترین آن عبارت است:

    * ترک گناه چشم:

    دقیقاً باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و کلاً هر آنچه که شهوت‏انگیز است، نگاه شود.

    عن الصادق (ع): النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویله نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد (سفینة‏البحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر)

    *ترک گناه گوش:

    باید از کلیه شنیدنیهایى که حرام هستند پرهیز شود. نوار موسیقى باشد، صداى شهوت‏انگیز نامحرم باشد و...

    * ترک مصاحبت با دوستان ناباب:

    دوستانى که باعث مى‏شوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیزکرد.

    از امام سجاد (علیه السلام)نقل شده: النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه - حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده‌ها است (همان، ماده صحب).

    البته اینها از مهمترین زمینه‏هاى گناه هستند که باید ترک شوند ولى کلاً هر چیزى که زمینه گناه را فراهم مى‏کندباید ترک شود.

     

    2- ترک فکر گناه:

    ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد ازاین‏رو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مى‏آید ولى علاوه بر آن، چند چیز جزء برنامه زندگى شود (حداقل تا وقتى که مجردهستید):

    * اشتغال به برنامه شبانه‏روزى:

    حتماً باید شبانه‏روز خود را با برنامه‏ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسه‏هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى‏آید و او را به فکرگناه و سپس به خود گناه مى‏کشاند قال امیرالمؤمنین على (ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم»

    براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى‏کند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى‏کشاند.[7]

    * روزه گرفتن:

    روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى‏کند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کم‏رنگ مى‏شود. عن ابى جعفر (علیه السلام)قال: «اذا شبع البطن طغى» هرگاه شکم پر شود طغیان مى‏کند.[8]

    مفهومش این است اگر شکم بر نشود طغیان نمى‏کند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.

    تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعاً حرام است. ثانیاً: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثاً: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج‏شنبه باشد نه بیشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرىاست مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.

    * ورزش:

    هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش‏هایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکت‏هاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.

    * فکر مرگ:

     این یکى دیگر از چیزهاى بسیار مفید است که فکر گناه را یا از بین مى‏برد و یا کم مى‏کند که این به شدت و ضعف فرو رفتن در فکر مرگ بستگى دارد اگر انسان با این واقعیت انس بگیرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد.

    قال امیرالمؤمنین على (علیه السلام): «اذکروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعى الشتات»

    یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهواترا و دعوت کننده جدایى‏ها را.[9]

    یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى‏سازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز مى‏دارد آنچه که بسیار مهم است این است که اولاً لازم نیست که این فکر هر روز و مستدام باشد، اگر شبانه ‏روزى نیم‏ساعت هم باشد کافى است ثانیاً در مکان خلوتى باشد مخصوصاً اگر آن مکان خلوت؛ خود محیط قبرستان باشد.

    به هر گونه که این فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یکى از کیفیت‏هاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مى‏فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى‏گذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مى‏سازد و از تمام تلخ و شیرینى‏ها وداع مى‏کند و... همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزند و چشم بگرید.

    نکته مهم:

    سخن آخر این است که این دستورات وقتى نتیجه مى‏بخشد که هر چه دقیق‏تر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد، ازاین‏رو پى‏گیر زمان نتیجه نباید بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود.

     



    [1] . تعلیم و تربیت دراسلام / شهید مطهری

    [2]. غررالحکم، ج 5، ص 321

    [3]. مجلسى، بحارالانوار، ج 14، ص 331.

    [4]. ملأ محمدمهدى نراقى، جامع السعادت، ج 3، س 113.

    [5]. امام خمینى (ره)، دیوان اشعار، ص 199.

    [6]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین؛ رساله لب اللباب، تهران، حکمت، چاپ ششم، 1416 ه.ق، ص 139- 1

    [7]. الغرر والدرر، باب النفس، ج 1، ص 544، ح 4

    [8]. المحجة‏البیضاء، ملأ محسن فیض کاشانى، ج 5، ص 150

    [9]. الغرر والدرر، باب الموت، ج 2، ص 159

    اقای علوی زاده من مدتهاست یک فکری هر چند احمقانه ازارم میدهد-و نمی دانم باید به که بگویم-یک سوال و ان اینکه من از کسی به شدت متنفر باشم انقدر شدید که ارزو کنم روح وی بعد از مردن نابود شود-ایا این امکان دارد-و دوم نمی دانم این فکر ابلهانه وبیمار گونه از کجا در سر من امده وان اینکه- اگر من ارزو کنم روح کسی نابود شود وبعد ببینم چه اتفاقی می افتد وبعد ایا خداوند می تواند ان را دوباره تجدید کند- در واقع این فکر سالها در خاطر دارم وان اینکه ایا امکان نابودی روح انسان وجود دارد-فارغ از عذاب یا ثواب-مثال می زنم-فرض کنید امام حسین با تمام وجود خواهان نابودی روح یزید باشد ایا این امکان دارد-یا اینکه من ارزوی نابودی یک ظالمی را داشته باشم-من فقط می خوام بفهمم امکان نابودی روح انسان پس از مرگ وجود داره یا نه شما این را مفصل توضیح بدید یا اگر جائی هست من مراجعه کنم اگر شخصی ارزوی نابودی روح یک مرده را حالا هرکسی که باشد بکند این امکان دارد-من در مورد عذاب دیدن وارزوی عذاب دیدن روح مرده و چیزی مثل این صحبت نمی کنم من در مورد نابودی روح انسان ویا ارزوی نابودی روح یک انسان از طرف شخص دیگر صحبت می کنم-نمی دانم شما می توانید این موضوع را به خوبی درک کنید-من نیاز دارم که جواب این سوال را بدانم-چون فکرم و ذهنم همواره درگیر این مسئله عجیب وغریب ولی پیچیده هستو نمی دانم چگونه به جواب این معما دست پیدا کنم.همین؟
    روح نابود پذیر نیست و باقیست و خالد
    امکان دارد منشا آن حسادت باشد
    یا در مورد افراد پلید لازمه ایمان نفرت از آنهاست مثل یزید اما این آرزوی محالیست


    روح پس از مرگ

    اما در دوران پس از مرگ، روح از جسم انسان خارج می‌شود، در این مرحله به طور یقین جسم از بین میرود، اما روح به زندگی خود ادامه می‌دهد. چنانکه حکمای پیش از اسلام مانند سقراط، و افلاطون وگروهی دیگر معتقد بودند که روح پس از متلاشی شدن جسم انسانی، از بین نمی‌رود، چون روح را موجود مجرد می‌دانستند نه مادی که با از بین رفتن ماده، از بین رود. زیرا معتقد بودند که علت روح (بوجود آورنده روح) علتی مادی نیست و مثال می‌آوردند که همچنانکه نور خورشید که معلول خورشید است بر دیواری تابیده، با خراب شدن این دیوار، نور از بین نمی‌رود. همچنین روح نیز به علت خود باقی است و تن، عامل زنده بودن روح نیست تا با از بین رفتن تن، روح نیز از بین رود.

    جواز از بین رفتن چیزی

    لازم به ذکر است که فلاسفه از بین رفتن چیزی را در دو مورد جایز می‌شمارند یکی وجودی که از ترکیب چند جزء بوجود آمده مانند گیاه و حیوان، که وقتی عناصر ترکیب دهنده آنها از بین رفت، آن وجود نیز از بین می‌رود مثلا وقتی نور به گیاه نرسید، آب به گیاه نرسید، هوای آلوده را استنشاق کرد به مرور زمان از بین می‌رود.
    دوم: از بین رفتن عاملی که موجود را برای بدست آوردن صفتی، مهیا کرده بود، مثلا آتش که سبب گرمی آب می‌شود. اگر حالا این آتش را از آب جدا کنیم، آب گرمی خود را نیز از دست می‌دهد. در حالیکه روح به خاطر تجردش از ترکیب بوجود نیامده و از طرفی دیگر زندگی روح وابسته به جسم نبوده بلکه عاملی غیر از آن در کار می‌باشد.

    موضع علمای شیعه

    علمای شیعه معتقدند که امکان ندارد با مرگ انسان و از بین رفتن جسم وی، روح نیز از بین برود. زیرا آنچه که از بین می‌رود و معدوم می‌گردد محال است دوباره بوجود آید، با آنکه برگرداندن روح در قیامت بر خدا واجب می‌باشد. بنابر این مرگ انسان، جز رهایی روح از قفس تن و انتقال از این جهان به عالم دیگر نیست، که این مطلب در قرآن با تعبیر توفی مورد تاکید قرار گرفته با این بیان که ( بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را می‌ستاند، آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده می‌شوید. سوره سجده -آیه 11) – " با نظر بر اینکه "توفی" در متن عربی آیه به معنای دریافت و ستاندن چیزی به صورت کامل و بی‌هیچ کم و کاست، است. آیه مزبور به این حقیقت دلالت دارد که حقیقتی در وجود انسان هست که در زمان مرگ به طور کامل ستانده می‌شود و به عالم دیگری منتقل می‌گردد، بر این اساس این حقیقت که، همان روح انسانی است، مستقل از بدن بوده، پس از متلاشی شدن بدن، باقی می‌ماند.

    روح در قرون جدید

    علاوه بر متون دینی، تلاشهای زیادی در زمینه روح شناسی از زمانهای قدیم به عمل آمده، که علاوه بر آنها الان نیز در دنیا افرادی وجود دارند که عمر خود را صرف شناخت روح به صورت تجربی کرده‌اند و مشاهدات خود را در کتبی مستقل گردآوری نموده‌اند تا جائیکه ادعا دارند که پیدایش بی‌سیم کمکهای زیادی برای اثبات ادعایشان نموده است.

    منابع

    1. علامه حلی، کشف المراد، شرح تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی، ترجمه شیح ابوالحسن شعرانی، کتابفروشی اسلامیه فروردین 76
    2. جمعی از نویسندگان، معارف اسلامی 2 و1 ، انتشارات سال 76
    3. جمعی از نویسندگان، معارف اسلامی 2 و 1 ، انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، پائیز 78
    4. دکتر رئوف عبید، انسان روح است نه جسم، مترجم امیر هوشنگ دانایی.
    5. محمود رجبی، انسان شناسی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379


    این مقاله ها هم در مورد بقای روح هستند
    http://www.hawzah.net/fa/article/view/74293
    http://wikifeqh.ir

    جناب علوی زاده یک سوالی در مورد حق الناس داشتم و ان اینکه فرض کنید شخصی کافر باشد-البته نه اینکه خدا را قبول نداشته باشد یا قیامت یا اخرت را منظور شخصی که اهل نماز و روزه نباشد و این شخص در دنیا از طرف شخص دیگری مورد ظلم وستم قرار گرفته باشد و بارها مورد اذیت وازار این شخص قرار گرفته باشد-این شخص گناهکار یا کافر  هر چیز دیگر که باشد-ایا امکان دارد بتواند حق خود را از ظالم بگیر و مثلا به خاطر ظلمی که به وی شده از اتش جهنم نجات بیابد؟لطفا پاسخ دهید.
    سلام علیکم
    ممنون از کامنتهای زیبایتان
    خداوند از حق هیچ کس نمی گذرد
    کفار هم حقشان را  که پامال شده از غاصبین و ظالمین خواهند گرفت.
    یک داستان زیبایی در مورد سید نجفی بدهکار به یک یهودی وجود دارد که که ظاهرا در وبلاگ هم بارگزاری کرده ام.
    ان شاءالله مجددا بارگزاری خواهم کرد
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    بسم الله الرحمن الرحیم
    حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
    الذُّنوبُ الدّاءُ، و الدَّواءُ الاستغِفارُ، و الشِّفاءُ أن لا تَعودَ.
    گناهان بیماری‎اند و دارو استغفار است و شفایش به این است که به گناه باز نگردند.
    با توجه به حدیث شریف بیماری جامعه ما و افراد آن گناه است و بدترین بیماری آن است که صاحب آن از وجودش مطلع نباشد یا آنرا بیماری نداند.
    سعی بنده این است که به عنوان یک طلبه علوم دینی به انجام وظیفه در جبهه جهاد جنگ نرم به معرفی مصادیق، ریشه ها و علل بروز گناهان، آثار و عواقب دنیوی و اخروی، معرفی راه های پیشگیری و درمان گناه بپردازم.
    در ضمن محوریت با بحثهای گناهان شایع و مبتلی به است.
    باشد که مرضی رضای پروردگار متعال و باعث خشنودی مولایمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شود.
    موضوعات
    پیوندها

    طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده

    کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.