سخن به نام و یاد زینب، ناخدای عفت و پاکدامنی است اما اول باید دانست که عفت چیست و عفیف که؟
امیر مومنان على علیهالسلام فرمود: «من کساه الحیاء ثوبه؛ لم یر النّاس عیبه؛ آن کس که با لباس حیاء خود را بپوشاند کسى عیب او را نبیند.»(1)
و آن حضرت فرمود: «مَن لاحَیاءَ لَهُ لاخَیر فِیهِ کسى که حیا ندارد، خیرى در او نخواهد بود.»(2)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «الحَیاءَ عَشرَةُ اَجزاءٍ فَتِسعَة فِى النِّساءِ وَ واحِدٌ فى الرِّجالِ؛ حیاء ده جزء دارد، نه سهم آن در زنها است، و یک سهم آن در مردان.»(3)
و بانوى حیا، زینب کبرى علیهاالسلام تمامى آن را در کنار پرورش پدر و مادر دارا مىباشد.
نمونه هایى از حیاى زینب علیهاالسلام
1. فرزند بیت حیا و عفّت:
تأثیر وراثت و خانواده در رفتار و کردار انسان تردید پذیر نیست. امروزه به روشنى ثابت شده است که بخشى از صفات، خوب و بد، از راه وراثت، از نسلى به نسلى منتقل مىشوند و به همین جهت خانواده هایى که پیامبران در آن متولّد شدند، عموماً پاک و اصیل بودند به همین جهت در منابع اسلامى نیز از ازدواج با زنان زیبایى که در خانوادههاى ناپاک و عارى از حیا به بار آمدهاند نهى شده است. در کنار وراثت، تربیت مطرح است، زیرا بخشى از فضایل و کمالات با تربیت صحیح به فرزندان منتقل مىشود.
در زندگى زینب علیهاالسلام این دو عامل (وراثت و تربیت) در بالاترین حد خویش وجود داشت، زینب از سینه حیا شیر نوشید و در دامان حیا و پاکى تربیت یافته، چنان که در زیارت نامه آن بانوى گرانسنگ مىخوانیم: «السَّلامُ عَلى مَن رَضَعت بِلُبانِ الاِیمان؛ سلام بر کسى که از سینه ایمان شیر نوشید. و ایمان و حیا همراه و ملازم همدیگرند. «الحیاء و الایمان مقرونان»(4)
آن که پا تا به سر ایمان و حیاست |
خونـش آمیخـته با خون خداست |
عشـق را هـمـسفر کربـبـلاسـت |
مظهر عصمت و پاکى، تقواست |
بـه یـقـیـن زیـنـب کـبـرى بـاشـــد |
زاده حـیـــدر و زهــــرا باشـــــد |
آرى! زینب کبرى علیهاالسلام در خانه وحى و ولایت، از پدر و مادر معصوم به دنیا آمد و در آغوش نبوت، مهد امامت و ولایت و مرکز نزول وحى الهى نشو و نما نمود و از سینه یگانه مادر معصوم جهان هستى «فاطمه زهرا علیهاالسلام» شیر خورد و از ابتداى شیرخوارگى در آغوش پرمهر مادر، عفت، حیا، شهامت و عطوفت را فرا گرفت و هم زمان با دوران شیرخوارگى در محضر بزرگترین استادان جهان انسانیت یعنى رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین و دو برادر بزرگوارش امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام تربیت یافت. در نتیجه، گمان نمىرود که تا به حال هیچ دخترى به آن تربیت بلند که زینب علیهاالسلام در آن خانواده بزرگ به آن نایل گردید، رسیده باشد زینب کبرى اکثر اوقات در کنار جد مهربانش رسول خدا بود، انس زینب علیهاالسلام به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و نیز محبّت حضرت به این دختر در وصف و بیان نمىگنجد.
فاطمه زهرا سلام اللّه علیها در آن مدّت کوتاه نهتنها دخترش زینب را از نظر رشد فکرى، اخلاقى، فرهنگى و معنوى تربیت کرد بلکه او را از بسیارى از علوم قرآنى و پیش آمدهاى آینده آگاه نمود. و حیا و عفت را عملاً به او آموخت تا آنجا که نابینایى بر فاطمه وارد مىشود پشت پرده مىرود، این درسهاى حیا را زینب علیهاالسلام بخوبى فرا گرفت.
زینب تربیت شده پدرى است که در اوج شجاعت و قهرمانى، از بالاترین حد حیا برخوردار است. و اوج حیایى آن مادر پاکدامن و این پدر دلاور را هنگام خواستگارى على از زهرا علیهم السلام مىبینیم که جز سکوت محض هیچ نمىگویند.(5)
از این دو دریاى حیا و پاکى شیر زنى چون زینب علیهاالسلام که مجسمه حیا است به وجود مىآید. و این والدین معصوم سخت از مرز حیا و عفت او پاسدارى مىکردند.
«یحیى مازنى» که از علماى بزرگ و راویان حدیث است، چنین نقل مىکند: مدتها در مدینه، در همسایگى على علیهالسلام در یک محلّه زندگى مىکردم. منزل من در کنار منزلى بود که «زینب» دختر على علیهالسلام در آنجا سکونت داشت، حتى یکبار هم، کسى حضرت زینب را ندید و صداى او را نشنید. او هرگاه مىخواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب مىرفت، و در حالى که پدرش على علیهالسلام در پیش و برادرانش حسن و حسین علیهما السلام در اطراف او بودند. وقتى هم به نزدیک قبر شریف رسول خدا صلىاللّهعلیهو آله مىرسیدند، امیرالمؤمنین علیهالسلام شمعهاى اطراف قبر را خاموش مىکرد. یک روز امام حسن علیهالسلام علّت این کار را سؤال کرد، حضرت فرمود: «اَخشى اَن یَنظُر اَحَد اِلى شَخصِ اُختِکَ زَینَبَ؛ از آن مىترسم که کسى (در روشنى) خواهرت زینب را ببیند.(6)» راستى کجا رفته این مرزبانیهاى حیا؟! و چرا در جامعه شیعه علوى مىبینیم که مردان با همسران آرایش کرده و دختران بىبهره از حجاب در پارکها و خیابانها و... ظاهر مىشوند؟! و به قول «شیخ جعفر نقدى» زینب سلام اللّه علیها تربیت شده پنج تن آل عباء است: «فَالخَمسَةُ اَصحاب العَباءِ هُمُ الَّذِین قامُوا بِتَربیَتِها وَ تَهذِیبِها وَ کَفاکَ بِهِم مُؤَدَّبینَ و مُعَلِّمین؛ پنج تن آل عباء به تربیت و فرهنگ سازى و تهذیب زینب همّت گماردند و همین بس که آنها اَدب کننده و آموزگار باشند.»(7)
2. حیا در آغاز جوانى
دکتر «عائشة بنت الشاطى»، بانوى نویسنده و اهل تحقیق اهل سنّت، چنین مىگوید: «زینب در آغاز جوانى چگونه بوده است؟ مراجع تاریخى از وصف رخساره زینب در این اوقات خوددارى مىکنند، زیرا که او در خانه و رو بسته زندگى مىکرد. ما نمىتوانیم مگر از پشت پرده روى وى را بنگریم، ولى پس از گذشتن دهها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون مى آید و مصیبت جانگداز کربلا او را به ما نشان مىدهد. و کسى که او را به چشم دیده براى ما وصفش مىکند و چنین مىگوید: چنان که طبرى نقل کرده است: گویا مىبینم زنى را که مانند خورشید مىدرخشید و با شتاب از
خیمهگاه بیرون آمد.»(8) پرسیدم او کیست؟ گفتند: زینب دختر على علیهالسلام است. و از دیگرى نقل شده، که: به خدا که من صورتى مانند آن ندیدم گویا پارهاى از ماه بود، در صورتى که این بانوى بزرگ در آن وقت در پنجاه و پنجمین سال زندگى خود بود، غریب بود، خسته و کوفته بود، مصیبت زده و داغ دیده بود، پس جمال زینب در آغاز جوانى پیش از آن که سالمندى، و مصایب جانگداز خوردش کند و جام داغ دیدگى را تا پایان بَدُو بنوشاند چگونه بود.(9) تاریخ او را ندیده، چرا که حیاى او مانع از آن شده است. مادرش فاطمه سلام اللّه علیها توصیه کرده است که: «خَیرٌ لِلنِّساءِ اَن لایَرَینَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ؛(10)براى زنان بهتر است که آنان مردان را نبینند، و مردان نیز) آنها را نبینند.» با این حال از مسائل اجتماعى به دور نبودند بلکه داراى مجلس علمى ارجمندى بود، زنانى که مىخواستند احکام دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر مىشدند و کسب دانش مىکردهاند.»(11)
و اگر دستور الهى و آسمانى نبود که: «انَّ اللّهَ شاء اَن یَراهُنّ سَبایا؛براستى خدا خواسته که آنها را اسیر ببیند»، حسین علیهالسلام هرگز به خود اجازه نمىداد خواهر را در سفر کربلا به همراه ببرد.
بردن اهل حرم دستور بود و سِرّ غیب ورنه این بىحرمتى را کى روا دارد حسین
تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری
1. همان، ص 676، حکمت 223.
2. عبدالواحد آمدى، غررالحکم، ترجمه على انصارى، ص 646.
3. میزان الحکمه، همان، ص 730، روایت 4603.
4. میزان الحکمه، ج2، ص 717، روایت 4565.
5. بحارالانوار، ج43، ص 130 ـ 132.
6. شیخ جعفر نقدى، کتاب زینب کبرى، ص 22، و ریاحین، ج3،ص 60.
7. کتاب زینب کبرى، ص 20.
8. جریر طبرى، تاریخ طبرى، (بیروت مؤسسة الاعلمى، چاپ چهارم، 1403) ج 4، ص 340 ـ 341.
9. عائشة بنت الشاطى، بانوى کربلا، ترجمه سید رضا صدر، ص 59 ـ 58.
10. وسائل الشیعه، ج 14، ص 43، حدیث 7.
11. بانوى کربلا، ص 60.
- جمعه ۲۹ خرداد ۹۴
- ۰۶:۳۸
- ۱۲۲۶
- ۰