گناه شناسی

سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک

داستان مرد بخیل و مرد با سخاوت/ شأن نزول آیاتی از سوره لیل


ابن عباس گوید: در مدینه مردى بود که درخت خرمایى در خانه داشت که شاخه هاى آن به خانه همسایه آویزان شده بود و آن همسایه نیز فقیر و عیالمند بود.
صاحب درخت خرما، هر گاه وارد خانه خود مى شد، بالاى درخت خرما مى رفت تا خوشه هاى خرما را بچیند، گهگاهى یکى دو تا خرما به خانه همسایه مى ریخت بچه فقیر همسایه آن خرماها را برداشته و مى خوردند. صاحب درخت پایین مى آمد و خرما را از دست بچه ها مى گرفت ، حتى اگر خرما را در دهان بچه ها مى دید، انگشتانش را به دهان آنها کرده و خرما را بیرون مى آورد و به این ترتیب نانجیبى خود را آشکار مى کرد.
مرد فقیر به حضور رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) آمده و جریان را به عرض رساند و از آن شخص شکایت کرد.
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: برو (من در فکر این قضیه هستم ).
تا اینکه صاحب درخت با پیامبر (صلى الله علیه و آله ) ملاقات نمود. پیامبر (صلى الله علیه و آله ) به او فرمود: درخت خرماى خودت را که شاخه هایش ‍ به خانه فلانى سرازیر است ، به من بده که در برابر او داراى درخت خرمایى در بهشت شوى .
او گفت : من داراى نخله هاى بسیار هستم ولى هیچ یک از آنها خرمایى بهتر و عالى تر از این درخت ندارد، این را گفت و از حضور پیامبر (صلى الله علیه و آله ) رفت .

صدقه حفظ آبرو

پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم:

ما وَقی بِهِ المَرءُ عِرضَهُ کُتِبَ لَهَ صَدَقَةً.

هر چیزی که انسان جهت حفظ حیثیت و آبروی خود (در محدوده شرع مقدس) بکار برد برای او صدقه نوشته می‌شود.

(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏93، ص: 182)

لزوم طلب حلالیت از کسی که، از او حقی بر گردن داریم

امام جعفرصادق(علیه‌السلام):

مَن کانَت لِأَخیهِ عندَهُ مَظلَمةٌ فی عِرضٍ او مالٍ فَلیُحلِّلْها مِنه مِن قبلِ أَن یأتِیَ یَومٌ لَیْسَ هناکَ دینارٌ و لا دِرهَمٌ!

هر کس به گردن او مظلمه و حقی از حیثیت یا مال برادر دینی خود دارد از او حلالیّت بطلبد پیش از آنکه روزی فرا رسد که دیگر نه درهمی (برای جبران آن) وجود دارد و نه دینار!

(لئالی‌الأخبار، ج ۵، ص ۲۳۳ ـ بحار، ج ۷۵، ص ۲۴۳)

کسی که شیطان بر او ولایت دارد

امام جعفرصادق (علیه‌السلام):

مَن رَوی مُؤْمِنٍ رِوایَةً یُریُدبِها شَینَهُ وَ حَدْمَ مُروُءَ تِهِ لِیَسقُطَ مِن أَعیُنِ النّاسِ، اَخرَجَهُ اللهُ عَزَّ وجَلَّ مِن وِلایَتِهِ الی وِلایَةِ الشّیطانِ.

هرکس داستانی نقل کند و قصدش ظاهر ساختن بدی‌ها و ریختن آبروی مؤمنی باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد خداوند متعال ولایت خود را از او برمی‌دارد و ولایت شیطان را جایگزین آن می‌نماید.

(ثواب و عقاب‌الاعمال، ص ۵۴۷)

چهل حدیث درباره حیثیت و آبرو

حرمت آبرو و حیثیت مؤمن

کسانی که آبرویشان حرمتی ندارد

لزوم پرهیز از عملی که به آبرو لطمه می زند

ولایت شیطان بر کسی که قصدش ریختن آبروی مؤمنین است

از بین برنده های آبرو

بهترین راه برای حفظ آبرو

لزوم عدم تعرض به آبروی دیگران

دشوار بودن جبران آبروی برباد رفته

لزوم گذشتن از مال بخاطر آبرو

ثواب حفظ آبروی برادر مؤمن

ثواب عیب پوشی از مؤمنین

حرمت فاش کردن عیوب و اسرار مؤمنین

عاقبت بردن آبروی دیگران

عزت مؤممن در عدم تعرض به آبروی مؤمنین

لزوم طلب حلالیت از کسی که آبرویش را برده ایم

چگونه از خدا طلب آمرزش و قبول توبه کنیم؟؟

ترجمه بندهائی از نیایش امام سجّاد ـ علیه السّلام:

«خداوندا! ای که در کتاب محکم خود فرموده‌ای: یقیناً توبه بندگانِ خود را می‌پذیری، و از بدیها در می‌گذری و توبه کنندگان را دوست می‌داری، پس همانگونه که وعده داده‌ای توبه‌ام را بپذیر، و همانگونه که ضمانت کرده‌ای از بدیهایم درگذر و همانگونه که شرط کرده‌ای، محبّتت را بر من، بر خود واجب گردان.

خدایا! با تو شرط می‌بندم که به سوی آنچه بد آیند توست باز نگردم، و ضمانت می‌کنم که آنچه را زشت و ناپسند داشته‌ای انجام ندهم، و عهد می‌کنم که از تمامی معاصی و نافرمانی‌های تو دوری کنم.

خدایا! این توبه مرا توبه‌ای قرار ده که: پس از آن نیاز به توبه دیگری نباشد. توبه‌ای که موجب محوِ گذشته و سلامت آینده باشد.

خداوندا! از هر چه بر خلاف اراده و خواست تو بوده، به سوی تو باز می‌گردم. خدایا! من جز نیروی حفظ و نگهداری تو، قادر بر وفای به عهد، در توبه نیستم. و جز با قوّت و توانی که از سوی تو باشد، خودداری از گناهان نتوانم. پس مرا به نیروئی کافی، قوی گردان و با قدرتی بازدارنده از گناه، مرا از ولایت و سرپرستی خویش بهره‌مند ساز.

خداوندا! همانگونه که امر به توبه کردی و خود ضامن قبول آن شدی و به سوی نیایش و دعا فراخواندی و وعده اجابت دادی، پس بر محمّد و آل او رحمت فرست و توبه‌ام را بپذیر و مرا ناامید از رحمت خویش برمگردان. یقیناً تو بر گنهکاران بسیار توبه‌پذیری و بر آن خطاکاران که باز می‌گردند بسیار مهربانی.»

منبع:صحیفه سجادیه، دعای 31 در ذکر توبه و طلب توبه.

صد بار اگر توبه شکستی باز آی

بی‌تردید تغییر عادتها در مدّت زمان اندک، میسّر نیست. آنکه به انواع گناهان و معاصی آلوده است مشکل است یک شبه ملکه عدالت را در خود پدید آورد. آنچه مهّم است آگاه شدن به گناهان و معاصی خویش است و درگیر شدن با نفس در ترک آنها و سعی و تلاشِ ممکن در ترک معاصی است. و البتّه طلب یاری و مدد از خداوند مهربان و توبه پذیر از ضروریات است، که توفیق توبه و توفیق ترک معصیّت از اوست.

آن که تمامی تلاش خود را در این ارتباط بکار می‌گیرد ممکن است تا مدّتها، احیاناً جسته و گریخته باز هم معصیت از او صادر شود. در این وقت ممکن است شیطان به سراغ انسان بیاید و در دل او و وسوسه کند که: «می‌بینی توبه و ترک گناه ممکن نیست؟ می‌بینی که تلاش دراین زمینه بی‌ثمر است؟» و با این وسوسه‌ها انسان را در توبه متزلزل کند تا آنجا که این فریضه و واجب الهی ترک شود.

پس از انجام توبه، اگر احیاناً معصیّت از شخص صادر شد، نباید از خود مأیوس شود. باید خود را با گذشته مقایسه کند و ببیند که اگر قبلاً در یک هفته ده گناه می‌کرده است حالا دو گناه انجام داده است. پس مقدارِ بسیاری به مقصد نزدیک شده است. از این دو گناه نیز مجدداً توبه کند و درترک گناه همانگونه که حضرت امام ـ رحمة الله علیه ـ فرموده‌اند از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمّه هدی ـ علیه السّلام ـ و امام عصر ـ عجّ ـ مدد بخواهدو و البتّه در این صورت دستگیری و مدد خواهد شد.

لزوم شتاب در توبه


حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در کتابِ شریفِ چهل حدیث ضمن بیان علّتِ غفلتِ از توبه و به تأخیر افکندن آن، ما را با بیانات بیداری آفرین خویش، به شتاب در توبه فرا می‌خوانند. از زبان آن بزرگوار می‌خوانیم: [1]

دخول در گناهان، خصوصاً کبائر و موبقات [2] باعث می‌شود که انسان را از یاد توبه بکلّی غافل می‌کند، و اگر درخت معاصی در مزرعه دلِ انسان بارور و برومند گردید و ریشه‌اش محکم شد، نتایجی بس ناهنجار دهد که یکی از آنها آن است که انسان را از توبه بکلّی منصرف می‌کند. و اگر گاهگاهی نیز متذکر آن شود به تسویف و امروز و فردا و این ماه و آن ماه کار را می‌گذراند و با خود می‌گوید که در آخر عمر و زمان پیری توبه صحیحی می‌کنم. غافل از آن که، این مکر با خداست. «وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکِرِینَ»[3]

گمان نکن که پس از محکم شدن ریشه گناهان، انسان بتواند توبه نماید یا آن که بتواند به شرایط آن قیام نماید. پس بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان کم‌تر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقص‌تر و شرایط توبه سهل‌تر و آسان‌تر است. انسان در پیری حرص و طمع، و حبِّ جاه و مال، و طول اَمَلَش [4] بیشتر است، و این مجَرَّب [5] است. و حدیث شریف نبوی شاهد بر آنست.

گیرم که انسان بتواند در ایام پیری قیام به این امر کند. از کجا به پیری برسد و اجل موعود او را در سنّ جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید، و به او مهلت دهد؟ کمیاب بودن پیران، دلیل است که مرگ به جوانان نزدیک‌تر است. در یک شهر پنجاه هزار نفری، پنچاه نفر پیر هشتاد ساله، انسان نمی‌بنید.

پس ای عزیر! از مکائد [6] شیطان بترس و برحذر باش و با خدای خود مکر و حیله مکن که پنجاه سال یا بیشتر شهوترانی می کنم، و دمِ مرگ با کلمه استغفار جبران گذشته می‌کنم. این‌ها خیال خام است.

ارکان و شرائط توبه


«بدان که از برای توبه کامله، ارکان و شرائطی است که تا آنها محقّق نشود، توبه صحیحه، حاصل نشود.

و ما به ذکر عمده آنها که لازم است، می‌پردازیم:

یکی از آنها که رکنِ رکینِ[1] او است، ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته و دیگر، عزمِ به برگشت ننمودن بر آن است برای همیشه. و این دو در حقیقت، محقِّق اصل حقیقتِ توبه و به منزله مقوِّماتِ ذاتیه[2] آن است.»

آنچه خواندید ارکان توبه از نظر حضرت امام ـ رحمة الله علیه ـ است که در کتاب چهل حدیث بیان فرموده‌اند.[3]

همان‌گونه که هیچ بنائی بدون پایه و رکن وجود پیدا نمی‌کند، توبه نیز دارای ارکانی است که وجود و تحقّق آن، بدون آن ارکان ممکن نیست. و نیز همان‌گونه که بدون وجود دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن، آب وجود پیدا نمی‌کند، و همانگونه که بدون تار و پود، پارچه‌ای بافته نمی شود، توبه نیز بدون وجود این دو رکن که به عنوان مقوِّمات ذاتیه و تشکیل دهندگان اصلی آن است حاصل نمی‌شود. تحققّ توبه بدون وجود هر یک از این دو رکن یعنی «ندامت و پشیمانی از گناهان و تقصیرات گذشته» و «عزمِ برگشت ننمودن به آن، برای همیشه» غیر ممکن است.

بنابراین جاری کردن لفظ استغفرالله و امثال آن بر زبان ـ اگر پشیمانی قلبی نباشد، و یا حتّی در صورتی که پشیمانی قلبی باشد ولی عزم بر ترکِ دائمی آن معصیت نباشد ـ توبه نیست.

در نهج البلاغه می‌خوانیم که:[4]

شخصی در حضور حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ گفت: استغفرالله.[5]

پس حضرت به او فرمود: «مادرت در عزایت گریه کند، آیا می‌دانی استغفار و طلب آمرزش چیست؟»

و پس از آن، حضرت به بیان ارکان و شرایط توبه و استغفار می‌پردازند که:

«آن (استغفار) اسمی است که واقع می‌شود بر شش معنی.

اول: آن پشیمانی برگذشته است.

دوم: عزم بر بازگشت نکردن به سوی آن است برای همیشه.

سوم: اداکنی به سوی مخلوق حق آنها را، تا هنگامی که خدا را ملاقات می‌کنی پاک باشی، و حقّی از کسی بر عهده تو نباشد.

چهارم: روی آوری به سوی هر فریضه و واجبی که بر تو است، که آنرا ضایع کرده‌ای. پس حق آن فریضه را بجای آر. پنجم: ... و ششم ...»

حضرت امام ـ رحمة الله علیه ـ در ارتباط با این روایت می‌فرمایند:[6]

این حدیث شریف مشتمل است اولاً: بر دو رکن توبه که پشیمانی و عزم بر عدمِ عود[7] است.

و پس از آن: بر دو شرطِ مهمّ قبول آن که ردِّ حقوقِ مخلوق، و ردِّ حقوقِ خالق است.

انسان به مجرّد آنکه گفت توبه کردم از او پذیرفته نمی‌شود. انسان تائب آنست که هرچه از مردم به ناحق برده، ردّ به آنها کند و اگر حقوق دیگری از آنها در عهده اوست، و ممکن است تأدیه[8]، یا صاحبش را راضی نماید، قیام به آن کند. و هر چه از فرائض الهیه ترک کرده، قضا نماید یا تأدیه نماید، و اگر تمام آنها را ممکنش نیست، قیام به مقدار امکان کند.

بداند که اینها حقوقی است که از برای آنها مُطالِبی[9] است و در نشأة دیگر[10] از او به اشقّ احوال[11] مُطالبه می‌کنند، و در آن عالم، راهی برای تأدیه آنها ندارد، جز آنکه حمل بار گناهان دیگران را کند و ردّ اعمال حسنه خود را نماید. پس در آن وقت بیچاره و بدبخت می‌شود، و راهی برای خلاص و چاره‌ای برای استخلاص ندارد.

حقیقتِ توبه


حقیقت توبه مجموعه مرکبّی است که از سه امرِ مرتّب، بدین معنا که هر یک بدنبال دیگری قرار داشته و به ترتیب حاصل شود. آن سه امر عبارتند از: «علم»، «حال» و «عمل».

یعنی اول لازم است انسان گنهکار، آگاه گردد و علم و یقینِ قطعی پیدا کند که: گناهان نسبت به روح و جان بشر همچون سموم هلاکت آورند، و ریشه سعادت و حیات جاودانه انسان را می‌سوزانند، و شقاوت بی‌پایان و هلاکت دائم ببار می‌آورند.

به دنبال این آگاهی و توجّه، «حالِ» پشیمانی در دل معصیت‌کار بوجود می‌آید و او را سخت نگران و هراسان می‌سازد تا آنجا که احیاناً از تصوّر آن خطر عظیم بر خود می‌لرزد.

به دنبال این حالِ وحشت، تصمیم بر علاج و دفع بلا می‌گیرد و با تلاش بسیار، دست به «عمل» می‌زند، و در مقام «عمل» نیز به سه زمان توجه پیدا می‌کند. به زمانِ «حال» و «گذشته» و «آینده».

امّا نسبت به زمانِ «حال» اقدام به خودداری از گناه می‌کند، نسبت به «آینده» عزم جدّی می‌کند که: بازگشتِ به گناه را ترک کند، و اراده جدّی می‌کند که: هرگز به معصیت باز نگردد. و در رابطه با «گذشته» آنچه را که فوت شده و از دست رفته جبران می کند.

بنابراین عبادات از دست رفته را قضا کرده و حق النّاس را چه مالی، چه جانی و چه آبروئی، در حدّ امکان تصفیه و جبران می‌کند و در تأمینِ رضایت صاحبانِ حقّ می‌کوشد. و اگر چنانچه گناهی غیر از این دو قسم، بین خود و خدا دارد، از صمیم قلب طلب بخشش و استغفار کند و از خداوند می‌خواهد که او را مورد عفو و مغفرت قرار دهد.

«علم» به منزله مقدّمه «توبه» و «عمل» مانند میوه و محصول آن است.

منبع: توبه زیباترین پوزش المحجّة البیضاء، ج 7، ص 5.

بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
الذُّنوبُ الدّاءُ، و الدَّواءُ الاستغِفارُ، و الشِّفاءُ أن لا تَعودَ.
گناهان بیماری‎اند و دارو استغفار است و شفایش به این است که به گناه باز نگردند.
با توجه به حدیث شریف بیماری جامعه ما و افراد آن گناه است و بدترین بیماری آن است که صاحب آن از وجودش مطلع نباشد یا آنرا بیماری نداند.
سعی بنده این است که به عنوان یک طلبه علوم دینی به انجام وظیفه در جبهه جهاد جنگ نرم به معرفی مصادیق، ریشه ها و علل بروز گناهان، آثار و عواقب دنیوی و اخروی، معرفی راه های پیشگیری و درمان گناه بپردازم.
در ضمن محوریت با بحثهای گناهان شایع و مبتلی به است.
باشد که مرضی رضای پروردگار متعال و باعث خشنودی مولایمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شود.
موضوعات
پیوندها

طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده

کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.