کتاب من لا یحضره الفقیه عن محمّد الطَّیّار : دَخَلتُ المَدینَةنَ وطَلَبتُ بَیتاً أتَکاراهُ فَدَخَلتُ دارا فیها بَیتانِ بَینَهُما بابٌ وفیهِ امرَاَةٌ ، فَقالَت : تَکارى هذَا البَیتَ؟
قُلتُ : بَینَهُما بابٌ وأنَا شابٌّ .
قالَت : أنَا اُغلِقُ البابَ بَینی وبَینَکَ .
فَحَوَّلتُ مَتاعی فیهِ ، وقُلتُ لَها : أغلِقِی البابَ .
فَقالَت : تَدخُلُ عَلَیَّ مِنهُ الرَّوحُ دَعهُ ، فَقُلتُ : لا ، أنَا شابٌّ وأنتَ شابَّةٌ أغلِقیهِ .
قالَت : اُقعُد أنتَ فی بَیتِکَ فَلَستُ آتیکَ ولا أقرَبُکَ ، وأبَت أن تُغلِقَهُ ، فَأَتَیتُ أبا عَبدِاللّه ِ علیه السلام فَسَأَلتُهُ عَن ذلِکَ .
فَقالَ : تَحَوَّل مِنهُ ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَالمَرأَةَ إذا خُلِّیا فی بَیتٍ کانَ ثالِثُهُمَا الشَّیطانَ .
کتاب من لایحضره الفقیه ـ به نقل از محمّد طیّار ـ :
وارد مدینه شدم و به دنبال خانه اى گشتم تا آن را اجاره کنم . به خانه اى وارد شدم که دو اتاق داشت و میان آنها درى بود و در آن خانه ، زنى بود . زن گفت : این خانه را اجاره مى کنى؟
گفتم : میان آنها درى است و من جوانم .
زن گفت : در را مى بندم .
اثاثیه ام را به آن خانه بردم و گفتم : در را ببند .
زن گفت : از بستن در ، وحشت مى کنم . بگذار باز باشد .
گفتم : خیر ، من جوانم و تو هم جوان . در را ببند .
زن گفت : من در خانه خود مى نشینم و نزد تو نمى آیم و به تو هم نزدیک نمى شوم ، و از بستن در ، خوددارى کرد .
نزد امام صادق علیه السلام آمدم و از این مسئله پرسیدم .
فرمود : «از آن خانه بیرون شو؛ زیرا هرگاه مرد و زنى در خانه اى خلوت کنند ، سومین نفر ، شیطان است» .
- يكشنبه ۲۷ تیر ۹۵
- ۲۳:۳۳
- ۱۵۳۸
- ۱