درباره یکى از بزرگان نقل مى کنند که گفته است : من حال عجیبى پیدا کردم ؛ یعنى حال نماز شب و حال نماز اوّل وقت خواندن را نداشتم و همچنین از خواندن نماز و رابطه با خدا لذّت نمى بردم لذا تعجب مى کردم که چرا چنین هستم ؟ هرچه گریه و زارى و التماس مى کردم باز به جایى نمى رسیدم تا سرانجام شبى در عالَم رؤ یا به من گفتند: «کسى که خرماى حرام بخورد، معلوم است که دیگر عبادت را دوست نخواهد داشت و از آن لذتى نمى برد!».(1)
وى مى گوید: وقتى از خواب بیدار شدم جریان خریدن خرما را به یاد آوردم که وقتى خرما را گرفتم ، دیدم یکى از آن خرماها رسیده نیست لذا بدون اجازه صاحب مغازه ، آن خرما را برداشتم و روى خرماهایش گذاشتم و به عوض آن ، یک خرماى خوب برداشتم و آن را خوردم ، و لذا مطمئن شدم که همان یک خرماى حرام ، بر روى حالات معنوى من اثر نهاده و دیگر از خواندن نماز و رابطه با خدا، لذتى نمى برم .
1. تربیت فرزند از نظر اسلام ، آیت الله مظاهرى ، ص 72 (با اندکى تصرف ).
منبع : کتاب داستانهایی پیرامون نماز