پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله):
اِنَّ حُرمَةَ عِرض المُؤمِنِ کَحُرمَةِ دمِهِ و مالِهِ.
حرمتِ حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمتِ جان و مال اوست.(لئالی الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۶)
معنی آبرو
- جمعه ۸ مرداد ۹۵
- ۱۷:۰۸
- ۹۱۵
- ۰
سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله):
اِنَّ حُرمَةَ عِرض المُؤمِنِ کَحُرمَةِ دمِهِ و مالِهِ.
حرمتِ حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمتِ جان و مال اوست.(لئالی الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۶)
معنی آبرو
مرحوم حسین قندی یکی از اساتید روزنامهنگاری:
روزی در روزنامه کیهان به این نتیجه رسیدیم که لوگوی کیهان که به نستعلیق نوشته شده خیلی شکم دارد و باید از آن وضعیت دربیاید اما اقتضای کار حرفهای ایجاب میکرد که به یکباره لوگو را تغییر ندهیم و این کار را در فاصله چند ماه و آرام آرام انجام دادیم و هیچ یک از مخاطبان هم متوجه این تغییر نشد چرا که این تغییر یک دفعهای و به یکباره انجام نشده بود.
تسنیم نوشت؛ این جمله استاد فقید این روزها عجیب تداعی کننده شرایط حجاب در کشور است. تصور کنید 30 سال پیش و در دهه شصت خانمی را در خیابان میدیدید که یک مانتو به تن دارد که هیچ دکمهای ندارد و شلوار لی پوشیده و در کمال تعجب تکههایی از آن شلوار هم نباشد یعنی قیچی شده باشد نه از فقر که از عمد و البته شالی هم به سر داشته باشد که اگر نباشد بهتر است شکی نیست که که مردم آن زمان سریع به پلیس زنگ میزدند که زنی مجنون در کوچه پسکوچههای این شهر در حال قدم زدن است، بیم آن میرود که به کسی آسیب برسد.
... و طولی نمیکشید که یک آمبولانس آژیرکشان میآمد و دخترک به ظاهر مجنون را زیر نظر پلیس با خود میبرد. این جملات را حتماً آنها که دهه شصت را تجربه کردهاند، باور میکنند. حتی 20 سال پیش هم اگر با این سر و وضع کسی در خیابان انقلاب ظاهر میشد در خوشبینانهترین حالت ممکن بود عدهای فکر کنند که حتماً دوربین مخفی است و شاید سرک میکشیدند که دوربین مخفی را هم پیدا کنند و حتماً عدهای از خانمها زیر لب غر و لند کنان بر سرعت قدمهایشان میافزودند تا از این تصاویر فاصله بگیرند و در عجب بودند که اتفاقی افتاده و یا مثلاً این خانم حتماً ... است.
شیخ طوسى (قدس سره ) به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند: دو فرشته از طرف خدا ماءمور شدند تا مردم قریه اى را (به خاطر گناهانشان ) به هلاکت برسانند، وقتى این دو فرشته شبانه وارد آن قریه شدند، دیدند که مردى در دل شب برخاسته و به راز و نیاز و تضرع پرداخته و با خدا مناجات مى کند. یکى از فرشتگان به دیگرى گفت : به سوى خدا برگردیم و درباره این مرد عابد سؤ ال کنیم که آیا جزء هلاک شدگان است یا خیر؟
دیگرى گفت : من آنچه را که ماءمورم انجام مى دهم و دیگر نیاز به سؤ ال نیست .
فرشته نخست به سوى خدا مراجعه کرده و درباره آن مرد عابد سؤ ال کرد.
خداوند به آن فرشته اى که مراجعه نکرده بود وحى کرد که آن مرد عابد را نیز با سایر مردم به هلاکت برسان «زیرا او هیچگاه به خاطر خشم من به گناهکار، نسبت به گناهکاران خشم نکرد و نهى از منکر ننمود».
اما فرشته اى که مراجعه کرده بود تا در مورد آن مرد عابد سؤ ال کند، مشمول غضب الهى گردید و خداوند او را به جزیره اى انداخت و کیفر نمود.
الکنى و الالقاب محدث قمى ، ج 1، ص 316.
:
«خداوندا! ای که در کتاب محکم خود فرمودهای: یقیناً توبه بندگانِ خود را میپذیری، و از بدیها در میگذری و توبه کنندگان را دوست میداری، پس همانگونه که وعده دادهای توبهام را بپذیر، و همانگونه که ضمانت کردهای از بدیهایم درگذر و همانگونه که شرط کردهای، محبّتت را بر من، بر خود واجب گردان.
خدایا! با تو شرط میبندم که به سوی آنچه بد آیند توست باز نگردم، و ضمانت میکنم که آنچه را زشت و ناپسند داشتهای انجام ندهم، و عهد میکنم که از تمامی معاصی و نافرمانیهای تو دوری کنم.
خدایا! این توبه مرا توبهای قرار ده که: پس از آن نیاز به توبه دیگری نباشد. توبهای که موجب محوِ گذشته و سلامت آینده باشد.
خداوندا! از هر چه بر خلاف اراده و خواست تو بوده، به سوی تو باز میگردم. خدایا! من جز نیروی حفظ و نگهداری تو، قادر بر وفای به عهد، در توبه نیستم. و جز با قوّت و توانی که از سوی تو باشد، خودداری از گناهان نتوانم. پس مرا به نیروئی کافی، قوی گردان و با قدرتی بازدارنده از گناه، مرا از ولایت و سرپرستی خویش بهرهمند ساز.
خداوندا! همانگونه که امر به توبه کردی و خود ضامن قبول آن شدی و به سوی نیایش و دعا فراخواندی و وعده اجابت دادی، پس بر محمّد و آل او رحمت فرست و توبهام را بپذیر و مرا ناامید از رحمت خویش برمگردان. یقیناً تو بر گنهکاران بسیار توبهپذیری و بر آن خطاکاران که باز میگردند بسیار مهربانی.»
«بدان که از برای توبه کامله، ارکان و شرائطی است که تا آنها محقّق نشود، توبه صحیحه، حاصل نشود.
و ما به ذکر عمده آنها که لازم است، میپردازیم:
یکی از آنها که رکنِ رکینِ[1] او است، ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته و دیگر، عزمِ به برگشت ننمودن بر آن است برای همیشه. و این دو در حقیقت، محقِّق اصل حقیقتِ توبه و به منزله مقوِّماتِ ذاتیه[2] آن است.»
آنچه خواندید ارکان توبه از نظر حضرت امام ـ رحمة الله علیه ـ است که در کتاب چهل حدیث بیان فرمودهاند.[3]
همانگونه که هیچ بنائی بدون پایه و رکن وجود پیدا نمیکند، توبه نیز دارای ارکانی است که وجود و تحقّق آن، بدون آن ارکان ممکن نیست. و نیز همانگونه که بدون وجود دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن، آب وجود پیدا نمیکند، و همانگونه که بدون تار و پود، پارچهای بافته نمی شود، توبه نیز بدون وجود این دو رکن که به عنوان مقوِّمات ذاتیه و تشکیل دهندگان اصلی آن است حاصل نمیشود. تحققّ توبه بدون وجود هر یک از این دو رکن یعنی «ندامت و پشیمانی از گناهان و تقصیرات گذشته» و «عزمِ برگشت ننمودن به آن، برای همیشه» غیر ممکن است.
بنابراین جاری کردن لفظ استغفرالله و امثال آن بر زبان ـ اگر پشیمانی قلبی نباشد، و یا حتّی در صورتی که پشیمانی قلبی باشد ولی عزم بر ترکِ دائمی آن معصیت نباشد ـ توبه نیست.
در نهج البلاغه میخوانیم که:[4]
شخصی در حضور حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ گفت: استغفرالله.[5]
پس حضرت به او فرمود: «مادرت در عزایت گریه کند، آیا میدانی استغفار و طلب آمرزش چیست؟»
و پس از آن، حضرت به بیان ارکان و شرایط توبه و استغفار میپردازند که:
«آن (استغفار) اسمی است که واقع میشود بر شش معنی.
اول: آن پشیمانی برگذشته است.
دوم: عزم بر بازگشت نکردن به سوی آن است برای همیشه.
سوم: اداکنی به سوی مخلوق حق آنها را، تا هنگامی که خدا را ملاقات میکنی پاک باشی، و حقّی از کسی بر عهده تو نباشد.
چهارم: روی آوری به سوی هر فریضه و واجبی که بر تو است، که آنرا ضایع کردهای. پس حق آن فریضه را بجای آر. پنجم: ... و ششم ...»
حضرت امام ـ رحمة الله علیه ـ در ارتباط با این روایت میفرمایند:[6]
این حدیث شریف مشتمل است اولاً: بر دو رکن توبه که پشیمانی و عزم بر عدمِ عود[7] است.
و پس از آن: بر دو شرطِ مهمّ قبول آن که ردِّ حقوقِ مخلوق، و ردِّ حقوقِ خالق است.
انسان به مجرّد آنکه گفت توبه کردم از او پذیرفته نمیشود. انسان تائب آنست که هرچه از مردم به ناحق برده، ردّ به آنها کند و اگر حقوق دیگری از آنها در عهده اوست، و ممکن است تأدیه[8]، یا صاحبش را راضی نماید، قیام به آن کند. و هر چه از فرائض الهیه ترک کرده، قضا نماید یا تأدیه نماید، و اگر تمام آنها را ممکنش نیست، قیام به مقدار امکان کند.
بداند که اینها حقوقی است که از برای آنها مُطالِبی[9] است و در نشأة دیگر[10] از او به اشقّ احوال[11] مُطالبه میکنند، و در آن عالم، راهی برای تأدیه آنها ندارد، جز آنکه حمل بار گناهان دیگران را کند و ردّ اعمال حسنه خود را نماید. پس در آن وقت بیچاره و بدبخت میشود، و راهی برای خلاص و چارهای برای استخلاص ندارد.
توبه در قرآن
توبه در لغت به معنی بازگشت از گناه است. وقتی گفته میشود فلانی توبه کرد، یعنی از گناه خویش بازگشت.
توبه بنده
توبه گاهی به بنده نسبت داده میشود، و گاهی دیگر به خداوند سبحان. وقتی توبه به بنده نسبت داده میشود،[1] به معنی بازگشت بنده است بسوی پروردگار خویش، از نافرمانی و معصیت به طاعت، در حالی که بنده پشیمان از کردار خویش است و از خدا چشمپوشی و بخشایش میطلبد. توبه خدا
اما توبه اگر به خدا نسبت داده شود،[2] به معنی بازگشت خدا به بنده خویش است از عقوبت و کیفر، به آمرزش و لطف و تفضّل بر او، با قبول توبهاش و چشم پوشی از لغزش و خطایش.[3]
در قرآن، توبه به هر دو معنا بسیار آمده است. از آن جمله است:
أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.[4]
یقیناً هرآن کس از شما که از روی جهالت و نادانی بدی کند، سپس از گناه خویش بازگردد و اصلاح و جبران کند، پس بیتردید خداوند آمرزنده و مهربان است.
مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.[5]
آنکه توبه نکند، پس آنها یقیناً ظالمان و ستمکارانند.
فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.[6]
پس هرکه، پس از ستمی که کرده است توبه کرد و کار خود را اصلاح کرد، پس یقیناً خدا بسوی او باز میگردد. (با قبول توبهاش از عقوبت و کیفر او چشمپوشی میکند)، بیتردید خداوند آمرزنده و مهربان است.
وَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ.[7]
و خدا میخواهد که (با قبول توبه شما و چشمپوشی از کیفر شما و آمرزش و لطف خود) بسوی شما بازگردد.
معنی لغوی توبه
در مفردات راغب در معنای توبه میخوانیم:[8]
توبه به معنای ترک گناه است به زیباترین صورت، و آن رساترین صورت عذرخواهی است.
عذرخواهی سه گونه است:
یا آنکه میگوید فلان کار را نکردهام.
یا میگوید: آن کار را کردهام ولی منظورم از آن کار چنین و چنان بوده است.
و یا میگوید: آن کار را کردهام، ولی بد کردهام و دیگر هرگز نخواهم کرد.
و قِسم چهارمی برای آن نیست. و این قِسم آخر همان «توبه» است.
معنی اصطلاحی توبه
«توبه» در زبان شرع عبارت است از: ترکِ گناه به خاطر زشتیِ آن، و پشیمانی بر آنچه (درگذشته) واقع شده و تصمیم بر، ترکِ بازگشت به آن گناه (در آینده)، و جبرانِ آن کارها که قابل جبران است.
و شیخ انصاری ـ رحمة الله علیه ـ توبه را این گونه تعریف کرده است:[9]
معنای توبه از نظر شرع بازگشت به صراط مستقیم الهی است پس از انحراف از آن.
[1]. تابَ اِلَی الله: از نافرمانی خدا به سوی او بازگشت. تائب: انسان توبه کار.
[2]. تابَ الله عَلَیه: خداوند او را آمرزید و با لطف و فضل خود بسوی او بازگشت. توّاب: از صفات خدا، بسیار توبه پذیر.
[3]. مراجعه کنید به معجم وسیط، ج 1، ماده «توب» و المنجد ماده «تاب».
[4]. سوره انعام، آیه54.
[5]. سوره حُجُرات، آیه 11.
[6]. سوره مائده، آیه 39.
[7]. سوره نساء، آیه 27.
[8]. مفردات راغب، ماده «توب»، ص 76.
[9]. مکاسب شیخ انصاری ـ رحمة الله علیه ـ، ص 355.
منبع: توبه زیباترین پوزش
1. قضاوت برای کسی که اهلیت آن را ندارد. «حرام»
(اهلیت قضاوت را کسانی دارا هستند که مجتهد عادل جامع الشرایط فتوی و حکم باشند).[1]
2. فضاوت برای کسی که اهلیت آن را دارد. «واجب، واجب کفائی»
3. دادخواهی نزد کسانی که جامع الشرایط قضا نیستند.
(مگر آنکه استیفای حق متوقف بر آن باشد) «حرام»
4. عدالت در حکم برای قاضی «واجب»
(حتی اگر یکی از طرفین مسلمان و دیگری غیر مسلمان باشد.)[2]
5. رعایت مساوات بین دو طرف برای قاضی در سلام و جواب سلام و نگاه و کلام و ... اگر هر دو مسلمان باشند. «واجب»
6. قاضی به یکی از طرفین، در حالی که نمیداند حق با اوست، چیزی را القاء کند که در غلبه کمک به او بشود. «حرام»
7. گرفتن رشوه توسط قاضی چه برای حکم حق و چه برای حکم باطل، چه بعنوان رشوه یا هبه یا هدیه یا بیع محاباتی.«حرام»[3]
8. پس دادن رشوه به صاحب آن به هر عنوان که اخذ شده باشد (به عنوان رشوه، هبه، بیع محاباتی و ...) «واجب»[4]
9. دادن رشون به قاضی به هر عنوان برای حکم باطل، و حتی برای حکم حق در صورتی که رسیدن به حق متوقف بر آن نباشد. «حرام»
10. عهدهدار شدن منصب قضاوت از طرف حاکم جائر در حال اختیار و بدون اینکه مصلحتی در کار باشد. «حرام»[5]
11. حضور در محکمه شرع در صورتی که مدعی نزد حاکم شرع شکایت کرده و حاکم شرع طرف دیگر را احضار کرده باشد. «واجب»[6]
12. شهادت باطل «حرام»[7]
13. پنهان کردن شهادت و اظهار نکردن آن «حرام»
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
أیُّما رَجُلٍ رَضِیَ بِتَزَیُّنِ امرَأَتِهِ وتَخرُجُ مِن بابِ دارِها، فَهُو دَیّوثٌ، ولا یَأثَمُ مَن یُسَمّیهِ دَیّوثا. وَالمَرأَةُ إذا خَرَجَت مِن بابِ دارِها مُتَزَیِّنَةً مُتَعَطِّرَةً وَالزَّوجُ بِذاکَ راضٍ، بُنِیَ لِزَوجِها بِکُلِّ قَدَمٍ بَیتٌ فِی النّارِ.
هر مردی که زنش آرایش کند و از منزل خارج شود دیوث است و هرکس او را دیوث بنامد گناهکار نیست. و هر زنی کهزینت کرده و خوشبو از منزل خارج شود وشوهرش بدان امر راضی باشدخدا در مقابل هر قدمی که برمیدارد برای شوهرش خانهای دردوزخ بناخواهد کرد.
جامع الأخبار(للشعیری)، ص: 158
نشریه یالثارات در شماره اخیر خود عکس هایی از هنرمندان در مراسم جشن حافظ که چند روز پیش برگزار شده بود، منتشر کرد و در مطلبی با عنوان "دیوث کیست؟ " نوشت:
امام صادق فرمودند: «بهشت بر دیّوث (کسی که نسبت به زن و دختر و خواهرش و ... بی تفاوت است و غیرت ندارد) حرام است.» (1)
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هر مردی که زنش خود را آرایش کند و با آن حالت از منزلش بیرون آید، آن مرد دیوث می باشد و اگر کسی چنین مردان بی تفاوت در مقابل همسر و (دختران و خواهرانشان) را دیوث بنامد گناهی نکرده است و نیز زنی که خود را رینت و خوشبو نماید و از خانه اش خارج شود و شوهرش به این کار راضی باشد برای هر قدمی که این زن بر می دارد برای شوهرش خانه ای در جهنم بنا می شود.» (2)
سه کسند که خداوند بهشت را بر آنها حرام کرده است؛ شرابخوار و آنکه پدر و مادر از او ناراضی باشند و دیوث که بی ناموسی را در خانواده خود ندیده بگیرد. (3)
پایگاه اطلاع رسانی بنیاد اسراء بعد از دیدار آیت الله جوادی آملی با عارف نماینده تهران و جمع دیگری از نمایندگان منتخب مجلس شورای اسلامی در روز یکشنبه 19 اردیبهشت سال جاری به کاربرد اصطلاح «دیاثت» از سوی آیت الله جوادی آملی پرداخت و در این رابطه نوشت: «فقیهان شیعه، در ابواب قضاء حدود و شهادت، بر اساس روایات معتبر امامان معصوم (علیهم السلام) احکام متعددی برای «دیوث» و «دیاثت» مطرح کرده اند. همانطور که در کتاب شریف مجمع البحرین آمده در اصطلاح ایشان، «دیوث» به مرد بی غیرتی گفته می شود که مردان بیگانه را بر همسرش وارد می کند.
دیاثت از گناهان کبیره است به گونه ای که در روایتی از وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است که دیوث بوی بهشت را استشمام نمی کند. امام صادق (علیه السلام) نیز می فرماید: «بهشت بر دیوث حرام است». از این رو شهادت دیوث نیز در محاکم شرعی پذیرفته نیست.
1. کافی: ج 5 ص 537 .
2. بحار اانوار ج 103 ص 249 - سفینه البحار ج 2 ص 586
3. مفاتیح الجنان - 1221
این هم واکنش جالب غفوریان و پیشنهاد وی برای جشن حافظ 96
به لینک ذیل هم حتما مراجعه کنید:
نشریه یالثارات در شماره ۸۴۴ مورخ ۹۵/۵/۶ عکس هایی از هنرمندان در مراسم جشن حافظ که چند روز پیش برگزار شده بود، منتشر کرده و در مطلبی با عنوان "دیوث کیست؟" به تعدادی از احادیث اهل بیت علیهم السلام در نکوهش بی غیرتی اشاره کرده است که تا اینجای کار هیچ مشکلی در کار نشریه مذکور وجود ندارد جز اینکه در حاشیه این پست عکس های قرار داده است که مربوط می شود به تصاویر منتشر شده جشن حافظ که در آن بازیگران زن و مرد همراه همسرانشان با وضع بسیار زننده و نامناسب ظاهر شده اند.
بسیاری از سایتها و خبرگزاری ها و جامعه هنری کشور! این کار هفته نامه یالثارات را توهین و اهانت به هنرمندان و لباس آنها تلقی کرده اند در حالی که توهین در لغت از فامیل (وَهن) و بمعنای (غیر واقعی) است. (توهین) بمعنای (ناسزا و دشنام) نیست بلکه وقتی امری یا صفتی را که واقعیت نداشته باشد به کسی یا چیزی نسبت دهند، در واقع به آن شخص یا آن چیز توهین وارد کردهاند. بطور مثال، اگر کسی که دزدی نکرده باشد را (دزد) بنامیم، به او توهین کردهایم.
البته بسیاری از لغتنامه ها هم توهین را به معنی خوار کردن و بی حرمتی کردن و تحقیر معنی کرده اند که در این صورت حق با سایتها و خبرگزاریهای مذکور است و توهین صورت گرفته است اما باید دید که این توهین چه حکمی دارد:
حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)میفرماید:
حالا باید دید مصداق این هنرمندان!!! متجاهر به فسق هستند یا نه!!؟
به هر حال به نظر ما بی غیرتان واقعی و مستحقان یقینی اهانت و توهین مسئولینی (فرهنگی، سیاسی و مذهبی) هستند که اجازه دادند وضعیت مملکت به این درجه برسد که یک بازیگر بعد از شنیدن حرف حق بجای تسلیم یا حداقل سکوت در برابر آن به تمسخر آموزههای دینی غیرت و حجاب بپردازد.
طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده
کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.