آیا مسائل اقتصادی مشکل اصلی برای ازدواج جوانان است؟!
آیا خدا حضرت یوسف علیه السلام را از گناه بازداشت!؟
اگر چشم یک جوانی به یک دختر زیبا افتاد چه بکنه؟
درد دل یک پسر جوان:
(ازدواج جوونها سختتر از هر زمانی شده و یکی از مهمترین دلایلش، بیبرووبرگرد مسائل اقتصادی هست.
وقتی جوون نتونه ازدواج بکنه و شهوت خودش رو تخلیه بکنه، چقدر باید صبر بکنه و تقوا پیشه بکنه؟ یک سال؟ دو سال؟...چقدر؟
آیا همه حضرت یوسف(ع) هستند؟ کمااینکه حضرت یوسف(ع) هم خداوند متعال به تعبیر قرآن کمکش کرد تا تونست از اون مهلکه نجات پیدا کنه.
چقدر دخترانی هستن که حسرت عروسی به دلشون مونده و در آستانه 30سالگی هستند و حتی این سن رو هم رد کردن؛
چقدر پسرانی هستند که حداقل شروع زندگی یعنی یه کار مناسب و نسبتاً باثبات رو ندارن؛ باید چه بکنه این پسر سراسر نیاز و شهوت؟
رسول خدا(ص) فرمودن:
هرگاه چشم شما به زن زیبایی افتاد که زیباییش شما را به شگفت آورد، نزد همسر خود بروید؛ چون هر چه در او هست در همسرتان نیز هست.
جوونی که به همسرش دسترسی نداره، باید چه بکنه؟
خودارضایی؟
هرزه نگاری؟
سرکوب؟
روح و روان جوونای ما مسموم شده و این یه حقیقت تلخه که باید هر چه زودتر فکری به حالش بکنیم همه وگرنه از درون بیشتر و باشتابتر، پوک میشیم.
جوونی که از چهارده، پانزده سالگی به بلوغ جنسی میرسه، تا زمان ازدواجش باید سالها با زلیخاهای زیادی در جامعه مواجه بشه، نه می تونه کنج خونه مخفی بشه، نه در اجتماع آرامش داشته باشه. سن ازدواج هم که قربونش برم و نگم بهتره!
این جوون نمی دونه از دست کدامین زلیخا، کدوم طرفی فرار بکنه؟ منظورم از زلیخا فقط خانم نیست به خدا. دخترا هم انسانند. دخترا هم نیازهای جسمی و روحی دارن به جنس مخالف.)
چند نکته:
1. مشکل اصلی جوانان شکی نیست که ازدواج است و یکی از نیازهای اولیه آنان ازدواج است!
2. با این وضع حجاب و عفاف و ماهواره و اینترنت و مبایل و اختلاط زن و مرد و.... ، اینکه جوانان بیش از پیش در معرض بمباران جنسی اند باز هم مورد قبول است.
3. اینکه جوانان نمی توانند از پس هزینه های اولیه ازدواج برآیند باز هم مورد قبول است.
4.اینکه دختران سن بالا جمعیتشان خیلی زیاداست مورد قبول است و نیاز آنها به همسر شاید از پسران هم خیلی بیشتر باشد!
ولی آیا فقط مشکل اقتصادی باعث این معزل شده؟
آیا خدا حضرت یوسف علیه السلام را از گناه بازداشت!؟
چرا باید چشممان در کوچه و خیابان به دختران زیبا بیفتد؟
درد دل یکی دیگه:
خدایا من زن میخوام دلم گرفته، بعضی وقتها آنقدر دلم میگره و تحت فشار می افتم که دلم می خواد با تمام وجود گریه کنم دیگه خسته شدم از این همه فشار، از این همه سنت و فرهنگ غلط، از این همه بی توجهی اطرافیان و مسئولان، البته حق هم دارند، خودشان خرشان از پل گذشته و احتیاجات روحی و جسمی شون برطرف شده، چرا دیگه خودشون رو بخاطره ما به زحمت بندازند؟! منم خودم وقتی می خواستم کنکور بدم، مدام به خودم می گفتم بذار کنکورم که تمام شد، تجربیاتم رو در اختیار بقیه میذارم و کمکشون میکنم راحت تر درس بخونند، ولی کو! اصلا حتی دریغ از یه کار کوچیک که براشون کرده باشم، پس بیخودی نباید از بقیه انتظار کمک و توجه داشته باشم، خیلی انتظار بیجاییه!!!!!!!!!!!!!!! ولی واقعا دیگه مستاصل شدم ، نمیدونم چه کنم.
آه!!!!!!!!!!!!!!!!!! به خدا این چیزایی که تو تلویزیون نشون میدن واقعیت نداره ولی آخه مگه احساسات، منطق حالیش میشه؟!!!!!! امان از دست این بزرگترهای نادان و ظاهربین ! حتی مارا هم مثل خودشون کردند، آخه یکی نیست به اینا بگه: باباجون! اگه این احساسات و غرایز از راه درست و عاقلانه و طبق دستورالعمل خدا و پیغمبر اجرا نشه، بدبختی میاره، افسردگی میاره، هزارجور بیماری روحی و جسمی و انحرافات میاره!! خیر ! اصلا گوششون بدهکار نیست که نیست!!! واقعا برای خودمون متاسفم، با این که دین و راهکارهای کاملا عملی اون را داریم، دنبال بیراهه و به اصطلاح، راه چاره میگردیم!!! آخه من دردمو به کی بگم ایها لناس! آخوندامون هم که کاری نمی کنند، فقط یه سری حدیث را تکرارمکررات میکنند، فکر می کنند هنر کردند و مشکل حل شد!
دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون، تو زندگی چقدر غمه، دلم گرفته از همه میگند ما دختر دست گلمونو که تو پنبه بزرگش کردم، بده به یه پسر آسمون جل بی همه چیز بیکار!؟ مگه بچمونو از سر راه اوردیم؟ بله! بچتونو از سر راه نیاوردید، خیلی هم پاش زحمت کشیدید، حاضر هم نیستید به پسری مثل من بدیدش، ولی حاضرید بدیدش دست پسرای خیابونی!، حاضرید ولش کنید به حال خودش تا از روی نیاز به ابراز و دریافت احساسات و عواطف، نا خودآگاه به هزار چیز نکبت و کوفت و زهرمار مثل، خودآراییی برای جلب توجه دیگران و جوونایی مثل من ، خودارضایی، دوستیهای خیابونی و... تن بده، بعدم که من بخوام برم خواستگاری با هزارجور مانع تراشی و سخت گیری های پوچ و بی دلیل مانع ارضای صحیح تمایلاتشون بشد! طوری که نیست! بکنید! نتیجش هم همین میشه که الآن دارید می بیند، همین قیافه های عجق وجق تو خیابونا، دخترهای مجرد با سن بالا و...، بازم احتیاج هست بگم!؟
تا اسم زن و ازدواج رو میاریم ، بیکاری حالا ازدواج کنی!؟ برو حال کن، فکر میکنی جایی خبریه؟! نه بابا!، اونایی هم که گرفتند پشیمونند، حالا بیکارید، دغدغه ندارید، بعدا که ازدواج کنی حسرت الآنتو میخوری، به غلط کردن می افتیا! آره! به غلط کردن می افتیم، اونم چه غلط کردنی! همینه که این همه جوون بیکار داریم، چون که انگیزه ای برای کار کردن نیست، اگه هم کسی سر سوزنی داشته باشه با این حرفای شما همش در نطفه خفه میشه میره پی کارش. آه!!!!!!!!!!!!!!! شما با این سیاست های تربیتی تون و دولت هم با بی توجهی به این فرهنگ سازی های مدرک گرایی مدرن، ما را به خودتون وابسته میکنید، خوب استعمار میکنید، بعد هم که احتیاج به ازدواج، هم دم ، همصحبت و شریکی برای غم و شادیهامون میخوایم، مار را به حال خودمون رها میکنید، ما هم که مستعمره ی شما و کاملا وابسته، کاری از دستمون بر نمیاد، از اون طرف هم که خونواده ی عروس، میگه مهریه فلان مقدار، خونه نمیدین کجا، ماشین کجا و...................... خلاصه اگه خیلی دوستت هم داشته باشند، برا احتیاط،- بلاخره دخترشونو از سر راه که نیووردند!، به قول خودشون با مهریه ی سنگین آنچنان دستی تو پوست گردو می کنند که واقعا آدم می مونه چی بگه!!!!!!!!!!!!!!!!!
- پنجشنبه ۱۸ تیر ۹۴
- ۱۱:۲۰
- ۱۰۸۳
- ۲