آنچه در این پست می خوانید:
اشاره:
سحر در اصطلاح، امرى شگرف است که به امر خارق العاده شباهت دارد، اما خود، امرى خارق العاده نیست زیرا اولاً آموختنى است و ثانیاً انجام آن با ارتکاب کارهاى زشت باعث مى شود که انسان مورد وسوسه هاى شیطان قرار بگیرد.
یکى از علوم عجیب و غریب که حقیقت و ماهیت آن ذهن بسیارى از انسان ها را به خود مشغول نموده است، «سحر و جادو» است. سحر واقعیتى است آموختنى و اثرگذار که انجام آن بر عهده اراده و قدرت روح انسان است و تأثیر آن از منظر قرآن، حدیث و روانشناسى مورد تأیید و تصدیق است. در نوشتار حاضر به بررسى و شناخت ابعاد مختلف آن خواهیم پرداخت.
تعریف سحر:
«سحر» لفظى است عربى به معناى تغییر دادن ماهیت و صورت واقعى شىء به امرى غیر حقیقى یا خیالى، مترادف آن در زبان فارسى «جادو»[1] و در زبان انگلیسى «Magic»[2] مىباشد. در هند باستان سحر را «یاتو،yatu» مىنامیدند. در زبان پهلوى «جادوک» و در ادبیات زردشتى به معناى «دروغ و دروغ پرست» آورده شده است[3]. در مقاییس اللغة به معناى «خدعه و نیرنگ» آمده است که حق را به صورت باطل در مىآورد.[4]
راغب اصفهانى در کتاب مفردات براى این واژه سه معنا ذکر کرده است:
1. خدعه و نیرنگ و خیال پردازى که حقیقت ندارد، مانند آنچه شعبدهباز از طریق چشمبندى انجام مى دهد.
2. یارى شیاطین از طریق افعالى که سبب نزدیکى به آنان مىشود.
3. آنچه به عنوان تغییر قیافه و شکل، مثل تغییر انسان به صورت حیوان مطرح است که حقیقت ندارد و پندارى بیش نیست.[5] سحر در اصطلاح، امرى شگرف است که به امور خارق العاده شباهت دارد اما خود، خارق العاده نیست، زیرا اولاً امرى آموختنى است و ثانیاً انجام آن با ارتکاب کارهاى زشت باعث مى شود انسان مورد وسوسه قرار بگیرد.[6] قرطبى یکى از مفسران و محدثان بزرگ اهل سنت، گفته است: سحر عبارت است از نیرنگهاى مخصوص که از فرط دقت و نازکى آن جز افراد خاص بدان نرسند و بیشتر آن خیال پردازى مىباشد که عارى از حقیقت است و در چشم کسى که به اسرار کار آگاه نباشد، بزرگ جلوه مىکند[7].
ماهیت و حقیقت سحر:
سحر، جز علوم غریبه است که یادگیرى آن منجر به بروز اعمال غیر عادى از انسان مى شود و علل و مبادى غیرمادى و نامحسوس دارد که در بعضى موارد مطابق با واقعیت و در موارد دیگر مخالف آن است. انجام سحر و جادوگرى بر عهده اراده و قدرت روح انسان است و دایره آن در محدوده شعاع وجودى نفس پلید ساحران و کاهنان است.
از بارزترین مصادیق این علم، «علم سیمیا» است که از آمیختن قواى ارادى با قواى مادى خاص براى دستیابى به تصرفات خاصى در امور طبیعى مانند تصرف در خیال که آن را «جادوى چشم» مىگویند، بحث مىکند، همان عملى که از مرتاضین و بعضى اشخاص بروز مى کند و انسان ابتدا تصور مىکند که برخلاف عادت و طبیعت است، ولى با دقت نظر معلوم مى شود که این عمل با اسباب طبیعى از قبیل تمرین و عادت همراه است که منتها خلاف حقیقت را نشان مى دهد و اشیایى را که واقعیت خارجى ندارند در نظر معمول به صورت واقعى جلوه مى دهد[8].
سحر، گاهى جنبه خدعه و چشم بندى دارد، گاهى در آن از عوامل تلقینى استفاده مى شود و گاه با استفاده از خواص ناشناخته فیزیکى و شیمیایى بعضى از اجسام و مواد صورت مىگیرد و گاه از طریق کمک گرفتن از شیاطین است.
در طول تاریخ به داستان هاى زیادى در زمینه سحر و جادو برمى خوریم. در عصر ما نیز کسانى که به اینگونه کارها دست مى زنند، کم نیستند. ولى چون بسیارى از خواص موجودات که در گذشته بر توده مردم مخفى بود در زمان ما آشکار شده است و حتى کتابهایى در زمینه آثار اعجاب انگیز موجودات مختلف نوشته اند، قسمت زیادى از سحرهاى ساحران از دستشان گرفته شده است. مثلاً در شیمى امروز، اجسام بسیارى را مى شناسیم که وزنشان از هوا سبکتر است و اگر درون جسمى قرار داده شوند، ممکن است آن جسم به حرکت درآید و کسى هم تعجب نکند حتى بسیارى از وسایل بازى کودکان امروز، شاید در گذشته یک نوع سحر به نظر مى رسید. امروزه در سیرک ها نمایش هایى مى دهند که شبیه ساحران گذشته است. امروز گاهى با استفاده از چگونگى تابش نور، آیینه ها، خواص فیزیکى و شیمیایى اجسام، صحنه هاى عجیب و غریبى به وجود مى آورند که تماشاچیان از تعجب انگشت به دهان مىگیرند.
در هر حال سحر چیزى نیست که وجود آن را بتوان انکار کرد یا به خرافات نسبت داد چه در گذشته و چه در امروز.[9]
پیشینه سحر:
تاریخ شروع سحر و جادوگرى در زندگى بشر مشخص نیست، ولى اینقدر مى توان گفت که از زمان هاى خیلى قدیم این کار در بین مردم رواج داشته است[10].
از زمانهاى بسیار دور این احساس در بشر وجود داشته است که او با موجودات شریر روبروست و در این مقابله و رویارویى، آیینه اى جادویى را تنها سلاح خویش یافت. اسناد به دست آمده حاکى از این است که این آیین در میان ساکنان رود دجله و فرات که پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح مى زیسته اند، رواج داشته است. کاهنان این قوم معتقد بودند که در درون انسان نیروى خطرناکى وجود دارد که از او محافظت مىکند اما در عین حال مى تواند مخرب هم باشد و سحر و جادو در دست تبهکاران اسلحه منحرفى بود که مى شد از آن براى مقاصد پلید استفاده کرد[11].
جادوگرى تقریباً در همه ى جوامع وجود داشته است و بیشتر نزد «کلدانى ها»، «مصرى ها»، «یونانیان» و «رومى ها» معمول بود[12]. در دوران امپراطور روم این علم قدرى به فلسفه نزدیک گردید و از همان زمانها بود که ریشه «کیمیاگرى» رشد کرد[13].
از اواخر قرون وُسطى آیین هاى شیطانى باب روز شد که مهمترین آنها «جادوى سیاه» بود. در این دوران جادوگرى انواع و اقسام بىشمار یافت و یهودى ها آن را به کتاب مقدس در زمینه سحر و جادو مطرح کردند، سپس جادوى حروف را ساختند و در پى آن «فنون جادویى» در میان آنها باب شد[14]. بعداً در عصر پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله یهودیان براى مبارزه با اسلام و مسلمانان، این فنون را به کار مى بردند و براى اینکه به این کار مذموم رنگ دینى بدهند، آن را به برخى پیامبران بزرگ همچون سلیمان علیه السلام اِسناد مى دادند و سلطنت او را نشأت گرفته از سحر و ساحر جلوه مى دادند[15].
البته سحر قبل از حضرت سلیمان علیه السلام نیز وجود داشته است، زیرا هر پیامبرى که مبعوث مى شد، طاغوتیان تهمت سحر را متوجه او مى کردند و حتى این اتهام در زمان حضرت نوح علیه السلام وجد داشت: «کَذلِکَ ما أَتىَ الّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلّا قالُوا ساحِرٌ اَوْ مَجْنُونٌ»[16]. «هیچ پیامبرى براى هدایت امت هاى پیشین نیامد جز اینکه او را تکذیب کردند و گفتند او ساحر یا دیوانه است».
آنگونه که تاریخ بیان مى کند در زمان حضرت سلیمان علیه السلام عدهاى در سرزمین او به جادوگرى پرداختند. از طرف آن حضرت تمام نوشته ها و ورقپاره هاى آنها جمع آورى شد و در محل مخصوصى نگهدارى گردید. پس از رحلت حضرت سلیمان (ع) جمعى آنها را بیرون آوردند و شروع به ترویج جادوگرى نمودند و در ضمن، اعلام کردند که وى پیامبر نبوده، بلکه یک جادوگر بوده است که به کمک همین فنّ بر کشور و امور خارق العاده مسلط شده است. این بود که بنى اسرائیل هم از آنان تبعیت کردند و در این میان سخت به سحر و جادو دل بستند و دست از تورات برداشتند[17].
از آغاز مسیحیت، کلیسا براى جلوگیرى از جادوگرى به مبارزه برخاست و چه بسا کسانى بودند که به اتهام این حرفه به دست اولیاى دین مسیح شکنجه و کشته مىشدند.[18] کلیساى مسیحى اعمال سحر و جادوگرى را حتى اگر به نیت خیر هم انجام مىشد، محکوم مىکرد.[19]
قبل از ظهور اسلام، اقوام عرب چنان با سحر و جادو خو گرفته بودند که با آن زندگى مى کردند و با آن مى مردند. طلسم ها نیرومندترین محافظین آنها به شمار مىرفت و حکیمان و عقلاى آنان با سرودهاى مقدس آینده را پیشگویى مى نمودند. مردم عرب پس از آنکه پیامبر صلى الله علیه وآله دین جدید و کامل اسلام را آورد، باز هم دست از اعمال جادویى خود برنداشتند، بلکه آیاتى از قرآن را به اوراد و عزایم خود آوردند و بدینسان قدرت دین را با جادوى سنتى یکجا به کار گرفتند[20].
در زمان ما اعتقاد به این پدیده نه فقط در میان اقوام بدوى، بلکه در محافل متمدن دنیا هنوز هم رایج است و عمر بسیار طولانى آن نشان مىدهد که ریشه هاى عمیق در روح و افکار مردم دارد[21].
سحر از نگاه وحى:
سحر از دیدگاه قرآن کریم، واقعیتى است که با انجام آن، یارى شیاطین، جلب مى شود. این واژه و مشتقات آن بیش از پنجاه بار در معانى مختلف در قرآن کریم به کار رفته است که با عنایت به مجموع آیات قرآن، اکثر مفسران این پدیده را به سه نوع، تقسیم مىکنند که به دو نوع آن در قرآن، تصریح شده است و نوع سوم را با احراز شرایطى، تأیید کردهاند.
نوع اول، «سحر مؤثر» است که حقیقت دارد و واقعاً روى اشیاء تأثیر مى گذارد[22]. چنانکه قرآن کریم مى فرماید: «فقالَ اِنْ هذا الّا سحرٌ یؤثَر» «پس گفت این آیات قرآن چیزى جز سحر اثر بخش نیست.»
همچنین مفسران در آیه 102 سوره بقره، عبارت «... فَیَتَعَلَّمونَ مِنهما ما یُفَرِّقونَ بِهِ بَینَ المَرءِ و زَوجه...» را گواه بر وجود سحر مؤثر مىدانند، زیرا به نصّ قرآن کریم، خداوند متعال مىفرماید: «با آموخته هاى خود، میان شخص و همسرش جدایى مىاندازند» و وقوع این جدایى دالّ بر تأثیر سحرى است که به کار مى برند.[23] نوع دوم، سحر مجازى یا «سحر تخییلى» است، یعنى ساحر پدیدهاى را در نگاه و خیال مسحور، غیرواقعى جلوه مى دهد. این نوع سحر، همان تردستى و چشمبندى است که حقیقت ندارد چنانکه مى خوانیم: «فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ اَنَّها تَسْعى»[24] «پس ناگهان ریسمان و چوبدستى ها بر اثر سحرشان در خیال او چنین مى نمود که آنها با شتاب مى خزند».
نوع سوم «سحر شیمیایى» که قبلاً هم اشاره شد. در اینگونه سحر، با برخى از مواد شیمیایى در برخى چیزها تغییراتى به وجود مى آورند که براى بیننده، غیرعادى است. انجام چنین کارى اگر مایه فریب مردم قرار نگیرد، اشکالى ندارد اما اگر براى نیت سوء مورد استفاده قرار گیرد، حرام است. به عنوان نمونه در تاریخ ساحران زمان حضرت موسى علیه السلام مى خوانیم که آنها درون ریسمان و عصاهاى خویش مقدارى مواد شیمیایى مخصوص قرار داده بودند که پس از تابش آفتاب و یا بر اثر وسایل حرارتى که در زیر آنها تعبیه کرده بودند، به حرکت درمى آمدند و تماشاگران خیال مىکردند آنها زنده شدهاند، اما چون این کار به منظور اغفال مردم انجام مىشد، مورد مذمت واقع شده است؛ زیرا یک نوع کارشکنى بود در برابر هدف پیامبرصلى الله علیه وآله[25].
منشأ کفر:
سحر و جادو از بدترین پدیده هاى روحى است که به هر صورتى درآید، با کفر همراه است، چنان که اگر با انحراف فکرى و الحاد عقیدتى همراه باشد، با کفر اعتقادى همراه است. کفر اعتقادى در جایى است که انسان به تأثیر مستقل سحر معتقد باشد، اما اگر کسى در مقام عقیده موحد و از اعتقاد به تأثیر استقلالى آن مبرّا بود ولى در مقام عمل به کار گرفت، مبتلا به کفر عملى، یعنى معصیت بزرگ شده است. نه از آن جهت که به دیگرى ضرر مى رساند و اِضرار به غیر معصیت است، بلکه خود سحر، خواه اثر بکند یا نکند، معصیت بزرگى است. به هر تقدیر، شیاطین با تعلیم و تعلّم سحر، در اعتقاد و عمل، کفر مى ورزند[26]؛ زیرا قرآن کریم افزون بر اثبات کفر براى شیاطین، منشأ کفر آنان را تعلیم سحر معرفى مىکند؛ بنابراین، سحر سبب کفر است: «وَلکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ...»[27] «ولى شیاطین کافر شدند درحالى که به مردم سحر یاد مى دادند». بر همین اساس این آیه از ادله حرمت سحر و یکى از اسباب کفر، از نظر فقهاست.
بطلان و بى ثمرى سحر:
سحر، علمى است باطل و کارى است عاطل که هیچ سودى بر آن مترتب نیست و هرگز ساحر روى فلاح و رستگارى را نمى بیند. پیامبران الهى دو حکم قاطع خدا را به مردم، آگاهى دادند:
یکى آنکه وحى، اعجاز و کرامت سراسر حق و رستگارى و صلاح است.
دیگر آنکه سحر، طلسم، شعبده و نظایر آن سراسر باطل است و هیچ اثر مفیدى بر آنها مترتب نیست، از اینرو کسى که از روح و ریحان وحى، برخوردار باشد، همچون حضرت مسیح مىگوید: «وَ جَعَلَنى مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ...» «هر جا که باشم مرا با خیر و برکت قرار داده است...» و کسانى که گرفتار «چرکابه» سحر و «خار خشک» طلسم و سرّ شعبده باشند، همچون ساحران فرعون از هیچ چیزى بهره نمى برند و شبیه بردهاى هستند که مولاى او، وى را براى هر کارى بگمارد و به هر سمتى بفرستد خیرى براى خود نمىآورد.
حضرت موسى هم به اصل مطلب، یعنى بطلان سحر پرداخت و فرمود:...ما جِئتُم بِهِ السّحرَ اِنّ اللَّه سَیُبطُلُه[28] «آنچه به میان آوردید، سحر است و به زودى خداوند آن را باطل خواهدکرد».
بنابراین یهودیان بنى اسرائیل و هر یهودى دیگر که به تعالیم حضرت موسى، آگاه بود، هم از منظر حکمت نظرى مىتوانست به بطلان سحر بنگرد و هم از مجراى حکمت عملى به بىثمر بودن آن پى ببرد و یهودیان معاصرِ نزول قرآن کریم از هر دو منظر، آگاه بودند و آنچه سبب اقدام آنها به سحر و قیام آنان به نشر جادو بود، همان جهالت عملى، یعنى بىعقلى بود جهالت علمى و بى اطلاعى، زیرا تورات به هر دو قسمت یاد شده، عنایت دارد.[29] پس آنان به مصداق: «...و اَضَلَّهُاللَّهُ عَلى عِلْمٍ...» «وخداوند او را دانسته گمراه ساخت»، بودند چون عالمانه، راه کج را انتخاب کردند.
اذن تکوینى:
مطلق محرّمات، اذن تکوینى دارد نه تشریعى، مثلاً غیبت یا حرام خوارى گرچه تشریعاً ممنوع است، اما تکویناً مأذون است وگرنه انجام دهنده، ناچار و مجبور خواهد بود و زمینه ى امتحان و آزمایش نخواهد داشت.
هر کار خیر و شر در جهان، باید به اذن تکوینى خدا باشد وگرنه تفویض مستحیل لازم مى آید و مستلزم این است که «معلول ممکن» از «علت واجب» بى نیاز باشد، بنابراین علت ها همه به اذن خداوند اثر مى کند و نتیجه مى دهد. این اصل مهمى است که باید در لوح ضمیر مؤمن به وضوح کامل رسیده باشد. نزدیکترین مثالى که در چنین موردى براى این اصل مى توان آورد، این است که اگر دست را به آتش نزدیک کنى مىسوزد، ولى این سوختن به اذن خداست زیرا خداوند خاصیت سوزندگى را در آتش و احتراق را در دست قرار داده است و هرگاه خداوند اراده کند، مى تواند این خاصیت را خنثى سازد چنانکه در داستان حضرت ابراهیم اتفاق افتاد. سحر و جادو هم چنین است[30].
تفاوت سحر با معجزه:
1. سحر، متکى به نیروى محدود انسانى است، ولى معجزه از قدرت بى پایان و لایزال الهى سرچشمه مى گیرد.
2. سحر احتیاج به تمرین و ممارست قبلى دارد ولى معجزه، احتیاج به تمرین و تکرار ندارد.
3. ساحر هرگز نمى تواند کار خارق العاده را طبق پیشنهاد مردم انجام دهد مگر اینکه به صورت تصادفى با کار او تطبیق کند، ولى پیامبران بارها و بارها، معجزات (پیشنهادى) مهمى را که مردم حقطلب به عنوان سند نبوت مىخواستند، انجام مىدادند.
4. سحر، چون یک کار انحرافى است، طبعاً روحیاتى هماهنگ آن مى خواهد و ساحران چون افرادى متقلب و حیله گر هستند از مطالعه و بررسى روحیات و اعمالشان خیلى زود مى توان شناخت درحالى که اخلاص و پاکى انبیاء، سندى است که با اعجاز آنها درآمیخته و اثر آن را مضاعف مىکند.
5. پیامد سحر، شکست و گمراهى؛ و پیامد معجزه، رستگارى است[31].
6. معجزه، حق است ولى سحر، باطل.
7. اعمال ساحران کارهایى است بى هدف، محدود و کم ارزش ولى معجزات پیامبران، اهداف روشن اصلاحى، انقلابى و تربیتى دارد[32].
8. تولیدات ساحران در محدوده شعاع وجودى نفس پلید آنان است و از علم غیرصحیح نشأت گرفته، از اینرو مبتلا به نقایص است ولى ره آورد انبیاء و اولیاء در قلمرو هستى خارجى است که از آگاهى هاى صحیح ناشى مى شود. از اینرو مبتلا به هیچگونه نقیصه اى نمى باشد.
9. سحر، تنها تصرف در درون مسحور است و ساحر با کار خود در خیال بیننده اثر مى گذارد، آنگاه خیال بیننده در خود بیننده مؤثر مىشود و در پى آن، امید و نشاط یا هراس و غم و مانند آن به وجود مىآید، اما معجزه تأثیر در عالم خارج و تغییر واقعیت است، چنانکه چوبى حقیقتاً به اژدها تبدیل مى شود یا سنگى واقعاً شکافته مى شود و از آن چشمه هاى آب مىجوشد[33].
10. سحر مطلبى است فکرى و قابل انتقال به دیگران درحالى که معجزه راه فکرى معینى ندارد و از راه تعلیم وتعلم، قابل انتقال به دیگران نیست. مثلاً کسى نمىتواند از پیامبرصلى الله علیه وآله یاد بگیرد که چگونه ماه، شکافته مىشود[34].
11. سحر به دست غیر معصوم ظاهر مىشود ولى معجزه قدرت الهى است که به دست پیامبر و امام معصوم ظاهر مىشود[35].
12. ساحران، افراد دنیاپرستى هستند که اساس کارشان بر تحریف حقایق است در حالیکه دعوت انبیاء و محتواى آن گواه بر صدق معجزات آنهاست[36].
13. ساحران به حکم کار و فنّشان که جنبه انحرافى و اغفالگونه دارد، افرادى سودجو و منحرف هستند اما پیامبران مردمى حقطلب، دلسوز، پاکدل و پارسا هستند.[37]
سحر در منظر فقه و حدیث:
از دیدگاه علم فقه، سحر و جادوگرى از شرابخوارى و شرابفروشى و مانند آن بدتر است، زیرا درباره شراب گرچه تعابیرى همچون «رجس» آمده و نوشیدن آن معصیت بزرگ محسوب مى شود، ولى به سود (مادى) اجمالى آن اشاره شده است. اگرچه تصریح شده که گناه آن بیشتر از منفعت آن است[38]: «... وَ اِثْمُهُما اَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما...»[39]
«گناه و ضرر شراب خوردن و قماربازى از نفع آن دو بیشتر است». ولى درباره سحر، منفعت به طور کلى نفى شده است زیرا کار بیهودهاى است که هیچ سودى بر آن مترتب نیست. «... و یَتَعَلَّمونَ ما یَضُرُّهم و لا یَنْفَعُهم...» «و چیزى مى آموختند که به مردم ضرر مى رساند و سودى نداشت.»
بنابراین چون نفع اندک هم از سحر منتفى است، از اینرو فساد و تباهى آن ملاک تامّ براى حرمت مىشود. بر همین اساس ساحران از شرابخواران و شرابفروشان بدترند. سحر، کار شیطان است و بدین جهت به کار گرفتن آن کفر و موجب از دست رفتن ذخیرههاى آخرت است.[40]
رسول خدا فرمود: من مَشى الى ساحرٍ اَوْ کاهنٍ اَو کذّابٍ یُصَدِّقُه بما یَقولُ فَقَد کَفَرَ بما انزلَ اللَّهُ مِن کتابٍ.[41]
«هر کس به سوى جادوگر یا کاهن یا دروغگویى برود و گفتارش را تصدیق کند به کتاب خدا کافر شده است».
باز پیامبر فرمود: «جادوگر مسلمان باید به قتل برسد زیرا سحر و جادو به شرک نزدیک است».[42]
همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«هر کس چیزى از جادوگرى را فراگیرد به پایان زندگى رسیده است و حد وى کشتن است مگر آنکه توبه کند».[43] باز حضرت على علیه السلام پیشگویى از راه علم ستاره شناسى را نهى کرده است، زیرا پیشگویى دروغین، انسان را به جادوگرى مى کشاند و غیبگو همچون جادوگر است و جادوگر همچون کافر و کافر در آتش جهنم است.[44] در این احادیث، امورى مطرح است همچون: اثبات حرمت سحر، اینکه سحر در اسلام ممنوع است و از گناهان کبیره است، اینکه ساحر بهره اى از فیض آخرت ندارد و دچار کفر مى گردد، اینکه اعدام کردن، کیفر جادو کردن است نه صِرف تعلیم وتعلم آن، رعایت احتیاط در حفظ وجان مردم و کیفیت اثبات ساحر بودن کسى لازم است. تحلیل نهایى این امور بر عهده فن شریف کلام و فقه است، زیرا برخى از مطالب آن از سنخ مسائل کلامى است و بعضى دیگر مربوط به فروع فقهى است[45]
پی نوشت ها:
[1]. دایرةالمعارف فارسى، به سرپرستى غلام حسین مصاحب، ج 1، ص 1276
[2] فرهنگ انگلیسى به فارسى،
[3]. تاریخ جادوگرى، دکتر ایرج گلسرخى، ص 17 - 16.
[4]. معجم مقاییساللغة، احمد ابن فارس ابن زکریا، ج 3، ص 138، ماده سحر
[5]. مفرداتالفاظ القرآن، راغب اصفهانى، ماده «سحر»
[6]. قرآن پژوهى، بهاءالدین خرمشاهى، ج 2، ص 1193
[7]. دایرةالمعارف جامع اسلامى، سید مصطفى حسینى دشتى، ج 6، ص 212
[8]. تفسیر جامع، حاج سید ابراهیم بروجردى، ج1، ص 231
[9]. تفسیر نمونه، ج 13، ص -241 - 240
[10]. همان، ص 23
[11]. تاریخ جادوگرى، ص 22
[12]. دایرةالمعارف فارسى، ج 1، ص 717
[13]. مأخذ قبل، ص 10
[14]. همان، ص 11
[15]. تفسیر تسنیم، آیتاله جوادى آملى، ج 5، ص 692
.[16] سوره ذاریات، آیه 52
[17]. تفسیر نمونه، ج1، ص 261.
[18]. دایرةالمعارف فارسى، ج 1، ص 717
[19]. تاریخ جادوگرى، ص 123
[20]. همان، ص 292
[21]. دایرةالمعارف فارسى، ج1، ص 717
[22]. قرآنپژوهى، ج 2، ص 1194
[23]. همان/ ص 1194
[24]. سوره طه/ آیه 66
[25]. تفسیر نمونه / ج 1، ص 268
[26]. تسنیم، ج 5، ص 676
[27]. سوره بقره/ آیه 102
[28]. سوره مریم/ آیه 31
[29]. سوره یونس / آیه 81
[30]. سوره جاثیه/ آیه 23
[31]. تفسیر نمونه/ ج 13 / ص 242
[32]. همان/ ج 8 / ص 358
[33]. تسنیم/ ج 5 / ص 699-698
[34]. همان/ ص 701
[35]. تفسیر جامع/ ج 1 / ص 232
[36]. تفسیر نمونه / ج 16 / ص 81
[37]. همان/ ج 8 / ص 359
[38]. تسنیم/ ج 5 / ص 691
[39]. سوره بقره/ آیه 219
[40]. تفسیر فى ظلال قرآن/ ج 1 / ص 200
[41]. سفینةالبحار/ شیخ عباس قمى/ ج 1 / ص 605
[42]. آثارالصادقین/ آیتاللَّه احسانبخش/ ج 8 / ص 348
[43]. وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائلالشریعة/ حر عاملى/ ج 18 / ص 577
[44]. نهج البلاغة/ ترجمه محمد دشتى/ خطبه 79
[45]. تسنیم/ ج 5 / ص 728
- دوشنبه ۲ شهریور ۹۴
- ۰۸:۵۸
- ۲۲۵۳
- ۱