رشک ورزی، حالتی نفسانی است و طنابی را می ماند که فرد حسود بر گردن دارایی و توان مندی و هوش و عزّت و فضیلت دیگری افکنده باشد.
دودی که از آتش خرمن حسادت برمی خیزد نخست چشم حسود را می سوزاند بعد به دیگران سرایت می کند.
شگفتا که شرط عدالت هم همین است؛ انسانی که بر سر راه پیشرفت دیگران خار توطئه می افکند و چاه زوال حفر می کند خود زودتر از دیگران در آن گرفتار می شود.
زهر حسادت ابتدا کام شخص حسود را تلخ می کند، وی را از درون دچار سوز حقارت، عقده و خشم می کند، آنگاه دامن اجتماع را می گیرد.
کثیری از رفتارهای نابهنجار و خطرساز اجتماعی همچون تخریب، آدم ربایی، اهانت، قتل و ... از آبشخور حسادت سرچشمه می گیرد.
حسد در قرآن کریم
از حسد، چند مرتبه در قرآن کریم یاد شده است:
بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد - که در وجود آنها ریشه دوانده - آرزو میکردند شما را پس از اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند؛ با اینکه حق برای آنها کاملاً روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت کنید تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد. خداوند بر هر چیزی تواناست. (بقره: 109)
آیا نسبت به مردم (= پیامبر و خاندانش)، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (= پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم. (نساء: 54)
حسد در حدیث
بر پایه آموزههای دین اسلام، حسادت، تکرار داستان رشک ورزی قابیل و برادران یوسف و بیماری روحی و ریشه کفر است. ابتلا به ویژگی قابیل و برادران یوسف، بیانگر ایستایی در تکامل، آن هم در کنار ولیّ خدا است. گویا هنوز کسی در آغازین راه آفرینش و در کنار پیامبر خدا، خود را در ورطه قُوّه، آلوده کرده و ایستاده و در راه انسانی پیشتر نمیآید. هر چند به گواهی نگاه ژرف، باطن حسود از ایمان تُهی است، ولی در ظاهر، او بی ایمان نیست و همواره از باورمندی دم میزند. اگر تنها به ظاهر بنگریم و بدان حکم کنیم، باید گفت حسود، باوری سطحی و آفت زده دارد. او حتی موجود ملکوتی را تنزّل میدهد، حسود و تربیت نشده معرفی میکند و آنها را حسود میانگارد یا از این راه حسادت خود را بر فراز میبرد و قُدسی مینماید و تحسین هم جنسان خود را برمی انگیزاند.
امام علی علیه السلام که از حسادت دیگران زمین گیر شده بود فرماید: (روزی) نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله از رشک ورزی کسی که بر من حسادت میکرد، گلایه کردم. آن حضرت فرمود: آیا خوشنود نمیشوی من و تو از نخستین کسانی باشیم که به بهشت وارد میشویم....
همانا حسد بُرد بر حالشان |
زمـانـه تبــه کـرد احوالشان |
حسد برد بر حـال او روزگار |
شدش لقمه عافیت، ناگوار |
انسان حسود که در خیرخواهی بی استعداد و نصیحت ناپذیر است، برای نشان دادن گران چشمی خود و رسیدن به هدف، هر ناروایی را روا میشمرد و به هر چه پیش آید، دست میبرد و چنگ میزند. تنها برای اینکه مورد حسادت به سود دیگری تحقق نیابد، با هوچی گری، هزاران حیله میکند. غیبت، تهمت، جادوگری، خرافات گرایی، دعانویسی و آبروریزی شخص رشک برده شده، بهره جویی از فامیل، دوست، آشنا، بیگانه و به کار گرفتن شخصیتهای حقوقی برای دشمن تراشی، گردآوری نیرو و لشکرسازی را در این راه مجاز میانگارد و عجیب، در فهم آبرو، کُندذهن مینماید. او برای تحقق نیّت پلیدش، خدا و ارزشهای فرازین را چونان گُرز آهنین در دست میگیرد و با سوگندهای دروغ به خدا و به قیمت تنزّل دادن و گِل مالی کردن ارزشهای متعالی و وجود ملکوتی، بر آن است تا به خواستههای خود برسد. آبرو، خون و جان و مال و هیچ ارزشی در برابر شتردلی و تنگ چشمی او، ارج و قیمت ندارد. به راستی، هر کس دیواره باورش کوتاه است، هماره ته مانده ایمان او در معرض یغمای فرومایگیهای اخلاقی قرار دارد.
حسد را نیز دزدی قوی دان |
که دارد همچو شیطان، قصد ایمان |
برای مثال، پنجره بنایی را خوش ندارد، ولی از در آن بد میگوید. از دیوار، کف، سقف، گچ، رنگ، نور، متراژ و وسعت خانه و کُلّ ساختمان چنان بد میگوید که گویی این خانه بر گُسل بنا شده است. واقعیت این است که قوّه درک او دچار مشکل شده است؛ مانند کسی که قوّه بویایی و چشایی او به هم خورده و نسبت به مزّه تلخ و شور و شیرین یا بوی خوش و تعفن، تشخیص خود را از دست داده است. از این رو، به جای علاج این بیماری، بر بیماری جان خود و وخامت اوضاع میافزاید.
هر که ز کینه و حسد، آتش خشم برفروخت |
او ز تنور آتشی سوی تنور میرود |
او شاید برای توجیه حالت بیمارگونه و رفتار حسودانه خود، دیگران را مقصّر بداند و بخواند. مثلاً اگر از او پرسیده شود: چرا به همسایه خود حسد میکنی؟ در پاسخ بگوید: تقصیر اوست، چرا ساختمان بزرگتری را بنا کرده است که من بر او رشک برم؟
رنجور حسد چارهای از خبث ندارد |
بیمار، نهفتن نتواند هزیان را |
دین و باور حسود، گزند دیده است و در بزرگترین تور اهریمن گرفتار شده و بدترین گونه بیماری دل، به جانش افتاده است. حسد، ریشه بدیها، مرکب درماندگی، زندان روان، درد بی درمان و تیره ترین زندگانی به شمار میآید. رشک ورزی، بیماری دوستی و از بین برنده آن است که دل آدمی را به داشتههای دیگران مشغول میدارد. حسود با مقدّرات خدایی و قسمت هم نوعان در ستیزه است. وی از شادی دیگران، غمناک میشود و پیوسته در دل، آه و اندوه دارد و کینه کسی را در دل میپروراند که بی گناه است.
هر که از داغ حسد بر دل او مُهری هست |
محضر ریختن خون برادر دارد |
حسد، مادر و پروراننده کینه توزی شدید است و به جسم و جان آسیب میرساند. حسادت چنان که آتش، هیزم را ببلعد، خورنده نیکیهاست و فرجامش، بدبختی دنیا و آخرت است. آنکه دلی پارسا دارد، خیالش در معرکه حسادت و جرگه حسودان پای نمیگذارد.
دور گردیدم از این قوم حسود |
عاشق حق را جز این چاره چه بود؟ |
حسد، پوست قلب را میکند (و باور و ایمانِ زندگی بخش را از جان انسان میمکد)، چنان که کَنه پوست را می دراند و خون را میمکد.
بنگـــر حسادت در نهـــادش چـــون نهاده |
بــر دیـدگانـش کاسـهای از خون نهاده |
بیچـــارهاش کـــرده، ز دیـــن بیـرون نهاده |
ترسـم بمیــرد از تبــش، ناکرده درمان |
آن کــس کــه سوزد خویش را درگیر کرده |
از شعـلــهاش هم عدهای را پیر کرده |
شاید تنــور جــان خــود را سـیـــر کـرده! |
اما کــجــا خواهــد بَرد حــال پریشان؟ |
ای کاش این تــب از حرارت سرد میشد |
آزادْ جــانِ هــر زن و هــر مرد میشد |
واکسینه جانها جمله از این درد میشد |
و آن گـه ببین از این گذر، دنیا گلستان |
چــون در حسادت مــانده، افساری ندارد |
خود را در آن سوزانده، هشیاری ندارد |
از آنچــه گفتم خـــوانــده را کـــاری ندارد |
امیــدوارم بـــازگــــردد حـــــال ایمـان |
حسود، یک انسانِ گزنددیده سطحی نگر و هول انگیز است، نه یک انسانِ بی گزندِ خودساخته و امنیت بخش. چیزی که برای برخی از مردم هیچ مفهوم ندارد، خودسازی است؛ یعنی حاضرند تنگ چشم و شتردل یا مانند علف هرز زندگی بگذرانند، ولی با همه قابلیتها و ظرفیتهای انسانی، به بار ننشینند و از بود و وجودشان، گل و میوه انسانیت برنیاید. شاید این اندازه را هم نفهمند. «اَعُوذُ بِاللّهِ اَنْ اَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ به خدا پناه میبرم از اینکه از گروه نادان باشم». (بقره: 67)
میبایست با پاکسازی دل از حسادت نسبت به دوست، آشنا، همکار، دور و نزدیک، در محل کار، درس، خانه و جامعه، پیِ ناباوری و کفر را ویران ساخت و شرف حضور مطهّر و معطّر به بارگاه قُدسی پروردگار را سزاوار شد. علی علیه السلام میفرماید: «الحسود لا یسود.» حسود در دنیای فرودین، سیادت ندارد و سود نمیبرد، چه رسد به عالَم فرازین. رشک ورزی، ژرف اندیشیِ نگاه انسان را در کیش، به کُندی میکشاند و خود پی ریز بازمانده شدن از دریافتهایی است که به دل و جان آدمی، تازگی و شُکوه میبخشد. حسود، نمیتواند حاملان و حقیقتهای فراسویی را ببیند و دست به نور آسمان ببرد و از خوشههای درخشان آن قَبَسی برگیرد؟ جان حسود کجا و دریافتهای متعالی کجا؟
;ره نیابد بر دری از آسمان، دنیاپرست ;در نه بگشایند بر وی، گر چه درها واستی
سه راهکار در برابر حسود
در صورت دست یافتن به نعمتی، سه کار شایسته و بایسته است:
1. کتمان؛ یعنی پنهان نگاه داشتن دارایی مادّی و معنوی از نظر تنگ نظران تا از خطر گرسنه دلی آنان ایمن بماند. میبایست راز دل و به ویژه امروزه امور مربوط به خانه و خانواده و برنامههای مادّی و معنوی را از دید افراد شتردل و شرور پوشیده داشت که کتمان، بهتر و راحتتر از علاج و جبران است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرماید: «إسْتَعینُوا عَلی اُمُورِکُمْ بِالْکِتْمانِ فَإنَّ کُلَّ ذِی نِعْمَةٍ مَحْسُودٌ؛ بر امور زندگی خود از کتمان یاری بجویید که هر صاحب نعمتی در معرض حسادت (افراد بد طینتِ تنگ نظر) است».
نگذاریم کسی یا ناکسی در زندگیمان آتش افکند که این، زحمتش کمتر از زحمتِ فرو نشاندن شعلههای آن است: «یاییها الَّذینَ امَنُوا قُوا اَنْفُسَکُمْ وَ اَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَ الْحِجارَةُ؛ ای اهل ایمان، خود و خانوادهتان را از آتش دور نگه دارید، چنان آتشی که مردم و سنگ خارا، آتش افروز آنند». (تحریم: 6)
نیازی نیست که از برنامهها و خواستهها و تصمیم هامان نزد افراد تنگ نظر و بدخواه و بداندیش، سخنی بگوییم. امام صادق علیه السلام فرماید: «إیّاکَ اَنْ تُخْبِرَ النّاسَ به کل حالِکَ فَتَهُونَ عَلَیْهِمْ.» هرگز سختیها و بیچارگیهای خود را برای مردم بازگو نکن؛ زیرا اولین نتیجهاش این است که تو در نظر آنها، در زندگی، شکست خورده جلوه میکنی و در نگاهها، حقیر میشوی و شخصیتت از میان خواهد رفت.
بازگفتن تصمیم بر کاری با هر کس و ناکس، پس از اندیشیدن در آن و مشورت با اهل، در صد احتمال ناکامی و خرابی را بالا میبرد. از یاد نبریم که در جوار هر پیروزی، غروری از درون و حسادتی از بیرون در کمین پیروزِ ناهوشیار است. پس همواره به احتیاط بگذرانیم و به بدخواهان و بداندیشانِ نااهل، اعتماد نکنیم و مشکلات و تصمیمهای خود را با آنها در میان نگذاریم.
نصیحت تو به من، همه از آن بابت است |
که عاجزیای حسود، بلند چون من پری |
بدخواهی آنان به پروردگار پناه برد، چنان که در سوره فلق فرموده است.
«قل»؛ امر خدایی است. در مبارزه با حسود، خدا به میدان میآید.
«اعوذ»؛ پناه بردن که سختی مبارزه انسانی با پدیده حسادت را میرساند.
«ربّ»؛ ذکر واژه «ربّ» در قرآن کریم ناظر به تربیتی بودن مسئله است. در این شرایط به پروردگار سپیده دم پناه ببر که عهده دار تربیت توست.
«فلق»؛ سپیده دم.
«مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ»؛ خطر حسادت پس از پدیدار شدن آن است.
3. نیکی و بخشش:
امام علی علیه السلام فرمود: «رشک بران خویش را با احسان به آنان شکنجه کن»؛ زیرا به فرموده آن حضرت: «اَلْحَسُودُ لا شِفاءَ لَهُ»؛ حسود بهبود ندارد. امیدی نیز به بهبودی او نیست و او جز با نابودی دارایی دیگری، درمان نشود: «اَلْحاسِدُ لا یَشْفیهِ اِلّا زَوالُ النِّعْمَةِ». رشک ورزی در حق دیگری، عذاب خدایی است: «اَلْحَسَدُ اَحَدُ الْعَذابَیْنِ». اگر در دنیا دو شکنجه باشد، حسادت یکی از آن دو است. همچنین باید دانست در توان کسی نیست تا عذاب خدا را برطرف سازد جز خود آن حضرت: «اِلّا ما رَحِمَ رَبّی».
فرآوری: شکوری
گروه دین تبیان
- دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
- ۰۱:۰۰
- ۸۱۷
- ۰