بسم الله الرحمن الرحیم
انّا بَلَوْنَاهُم کَما بَلَوْنا اصْحَابَ الْجَنَّةِ اذ اقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحینَ* وَ لایَسْتَثْنُونَ* فَطَافَ عَلَیهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُم نَائِمُونَ* فَاصْبَحَتْ کَالصَّریمِ (سوره قلم، آیات 17 تا 20)
«ما آنها را آزمودیم، همان گونه که «صاحبان باغ» را آزمایش کردیم، هنگامى که سوگند یاد کردند که میوههاى باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچینند- و هیچ از آن استثنا نکنند- اما عذابى فراگیر (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد، در حالى که همه در خواب بودند و آن باغ سرسبز مانند شب سیاه ظلمانى شد!»
شأن نزول آیات
آیات فوق به داستان عبرت انگیز گروهی از بخیلان و سرنوشت سیاه آنها اشاره مىکند. گروهى که قرآن مجید از آنها، به اصحاب الجنّة (صاحبان باغ) یاد کرده، به نظر بعضى از مفسّران، گروهى از بنى اسرائیل بودند که در «یمن» در نزدیکى «صنعا» زندگى مىکردند. بعضى از محققان، وجود کلمه «حردٍ» را در ادامه این آیات که به معنى «منع» مىباشد و از واژههاى متداول «یمن» است، اشاره به این معنى مىدانند که آنها اهل یمن بودند.
آنها ده نفر بودند که باغ بزرگى را از پدر به ارث برده بودند، پدرشان مرد نیکوکار و سخاوتمندى بود و هنگامى که میوهها و ثمرههاى باغ نمایان مىگشت، در باغ را بر روى مستمندان مىگشود تا آنها بهره کافى ببرند که این امر مایه برکت و وسعت اموال پدر گشته بود.
ولى فرزندان بخیل و ناخلف، به گمان این که بخش زیادى از این درآمد به جیب فقرا و نیازمندان مىریزد و دلیلى هم ندارد که اموال خودشان را این گونه ببخشند؛ تصمیم گرفتند اجازه ندهند حتى یک فقیر هم وارد باغ آنها شود. به همین خاطر تصمیم گرفتند که یک روز صبح، بى سر و صدا با جمعى کارگر زبده به باغ بروند و پیش از آن که فقرا بیدار شده و با خبر گردند، تمام محصول را چیده و منتقل نمایند.
«برسوئى» در «روح البیان» مىگوید: «این ماجرا مربوط به زمان کمى بعد از حضرت مسیح علیه السلام است. آنها پدرى داشتند بسیار سخاوتمند که از آن باغ به اندازه نیاز سال خود بر مىداشت و بقیه را به نیازمندان مىداد و به این ترتیب، مقدار قابل ملاحظهاى نصیب فقرا مىشد که روزهاى زیادى از آن براى معیشت خود بهره مىگرفتند؛ ولى هنگامى که پدر از دنیا رفت، فرزندان گفتند: اگر ما کار پدرمان را ادامه دهیم، زندگى بر ما مشکل مىشود؛ در حالى که ما عیالمندیم و در میان خود سوگند یاد کردند که در آغاز صبح، هنگامى که هنوز تاریکى به طور کامل از بین نرفته، میوهها را بچینند؛ حتى براى این سخن خود، ان شاء اللَّه هم نگفتند».[i]
خداوند نیز مجازات سخت و دردناکى براى آنها قرار داد؛ «هنگام شب، در آن موقع که همه آنها در خواب بودند، عذابى فراگیر از ناحیه پروردگارت بر تمام باغ فرود آمد؛ فَطَاف عَلَیهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نَائِمُونَ». ( قلم، 19)
آرى! آتشى سوزان و صاعقهاى مرگبار، چنان بر آن باغ فرود آمد که «آن باغ خرم و سر سبز به صورت خاکستر سیاه درآمد؛ فَاصْبَحَتْ کَالصَّریمِ». (قلم، 20)
احتمال دیگر نیز وجود دارد که «صریم» به معنى درخت بدون میوه باشد؛ یعنى، «صاعقه» فقط تمام میوهها را از بین برد و تنها چوبى از درختان باقى ماند. و صبح روز بعد، هنگامى که خوشحال و راضى از نقشه خودشان به باغ آمدند؛ به محض ورود به باغ و دیدن آن منظره وحشتناک، فریاد کشیدند و گفتند: «ما راه را گم کردهایم، ما همه چیز را از دست دادیم، بلکه ما محرومیم؛ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا انَّا لَضَالُّونَ* بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ». (قلم، 26 و 27)
ممکن است تعبیر «انّا لضالّون» اشاره به این داشته باشد که آنها در آغاز باور نداشتند که این باغ سوخته، همان باغ سرسبز و پر میوه آنهاست، ولى هنگامى که دقت نمودند از قرائن فهمیدند که این باغ، همان باغ خودشان است که چنین نابود شده است. لذا گفتند:
«بَلْ نَحْنُ مَحرُومُونَ».
احتمال دیگر نیز وجود دارد که این گم کردن راه خداست؛ زیرا آنها سعادت و خوشبختى خود را در «بخل» مىپنداشتند، در حالى که راه صحیح همان راه پدر سخاوتمندشان بود.
در ادامه این آیات آمده است: این گروه بخیلان به زودى از خواب «غفلت» بیدار شدند و به ملامت یکدیگر پرداختند و اعتراف به گناه کردند و تصمیم گرفتند در آینده این کار را تکرار نکنند و از خداوند، باغى بهتر از آن را خواستند. در بعضى از روایات آمده است که خداوند، توبه آنها را قبول کرد و باغى بهتر و پربارتر به آنها عنایت فرمود.
به هر حال آیه فوق، بیانگر عواقب دردناک «بخل» و انحصارطلبى است که حتى در دنیاى مادى نیز «بخل» کارساز نیست.
قابل توجه است که قرآن در آغاز این آیات، مىگوید: «ما مردم مکه را نیز با چنین امتحانى آزمودیم؛ همان گونه که «اصحاب الجنّة» را آزمایش کردیم» و گویا این تعبیر، اشاره به قحطى و خشکسالى شدیدى است که در مکه بر اثر «بخل» و ترک انفاق روى داد و ثروتمندان بخیل را به روز سیاه نشاند.
منبع: اخلاق در قرآن ج2 ص 370 تا 375
[i] . «روح البیان»، جلد 10، صفحه 114. (نگفتن ان شاء الله را از جمله «و لا یثتثنون» استفاده کردند که منظور استثناى به مشیة الله است ولى مناسبتر با مفهوم آیه این است که بدون این که چیزى از میوه درختان را براى نیازمندان استثناء کنند).
- جمعه ۱۲ تیر ۹۴
- ۰۵:۵۳
- ۵۷۸
- ۰