توصیف مردم آخرالزمان از زبان امام جعفر صادق (علیه السلام)
در ادامه خواهید خواند:
...دیدى که فسق علنى شده و مردان با مردان و زنان با زنان اکتفاء مى کنند و دیدى که مؤمن سکوت کرده، چون گفتارش پذیرفته نمى شود...
...و دیدى که لهو و لعب و رقص و آوازهخوانى علنى شده، مسلمانان از آن عبور مى کنند و احدى، احدى را منع نمى کند و احدى جرأت بر منع آن ندارد...
...و دیدى که شنیدن صوت قرآن بر مردم سنگینى مى کند و در مقابل شنیدن آوازهاى باطل برایشان آسان و خفیف است....
امام صادق (علیه السلام) (در مجلسى که صحبت از قدرت و شوکت بنی عباس و فقر و بد حالى شیعه مى شد) فرمود: من در روزى که ابو جعفر منصور دوانیقى با موکب سلطنتى خود حرکت مى کرد با او بودم او بر اسبى سوار بود که جمعى از خدم و سوارگانش همراهش بودند و جمعى دیگر از پشت سر مى آمدند و من بر الاغى سوار بودم و دوش به دوش او مى رفتم. به من گفت: یا ابا عبد اللَّه (کنیه امام صادق(علیه السلام)) به راستى جا دارد که به خاطر سلطنت و نیرویى که خدا به ما داده و عزتى که ارزانى داشته خوشحالى کنى و به مردم نگویى که شما و اهل بیت شما سزاوارتر از ما به این سلطنت بودید، زیرا اگر چنین حرفى را بزنى ما را هم علیه خودت و هم علیه مردم تحریک کردهاى.
فرمود: من گفتم: چه کسى از من چنین گزارشى به تو داده؟ هر کس که بوده دروغ گفته، منصور گفت: آیا سوگند مى خورى که چنین حرفى را نزده اى؟
مى فرماید: به او گفتم:مردم ساحرند، یعنى دوست مى دارند قلب تو را علیه من برنجانند، این تو هستى که باید اختیار گوش خودت را داشته باشى، هر چه آنها گفتند نپذیرى، براى اینکه احتیاج ما به تو بیشتر است از احتیاج تو به ما، آن گاه به من گفت: هیچ یادت مى آید آن روزى را که من از تو پرسیدم: آیا ما به سلطنت مى رسیم؟ تو گفتى: بله سلطنتى طولانى و گسترده و نیرومند و لا یزال در سلطنت خود در مهلت و آسایشید و در دنیایتان در وسعت و فراخى تا آنکه در ماه حرام و در بلد حرام دست خود به خون ما بیالائید!
امام مى فرماید: فهمیدم که او جریان را به یاد دارد گفتم: بله ولى امید است خداى عزوجل تو را حفظ کند و من هم آن روز در آن سخن شخص تو منظورم نبود بلکه حدیثى بود که برایت نقل کردم البته ممکن است آن کسى که دست خود به خون ما بیالاید شخصى از اهل بیت تو باشد چون سخن من بدینجا رسید ساکت شد و چیزى به من نگفت!
بعدا که به منزل آمدم یکى از دوستان با جمعیتى نزد من آمدند، آن دوست به من گفت: فدایت شوم تو را در مرکب منصور دوانیقى دیدم در حالى که بر الاغى سوار بودى و او بر اسب سوار بود، سرش را به سوى تو خم مى کرد و با تو سخن مىگفت کانه مى خواست زیر دست شدن تو را مجسم کند، در دلم گفتم: یا للعجب این حجت خدا بر خلق است که صاحب واقعى این سلطنت و شوکت است و کسى است که همه سلاطین عالم باید به او اقتدا کنند و این دیگرى مردى ستمگر و قاتل اولاد انبیا و مردى خونریز است، خون بى گناهانى را به زمین مىریزد که خدا دوست ندارد، آن وقت او در موکب سلطنتى قرار گرفته و تو بر الاغى سوارى، این فکر مرا گرفتار شبهه کرد به حدى که بر دین و جانم ترسیدم.
امام (علیه السلام) فرمود: بدو گفتم اگر حشمت و خدمى را که من داشتم و آن فرشتگانى را که از پیش رو و پشت سر من در حرکت بودند مى دیدى سلطنت منصور از نظرت مى افتاد و آن را حقیر و پشیز مى شمردى، دوستم چون این بشنید گفت: الان دلم آسوده شده.
و سپس پرسید: اینها تا کى سلطنت خواهند کرد؟ و چه زمانى امت اسلام از شر اینها راحت مى شود؟ در پاسخش گفتم: مگر تو نمى دانى که براى هر چیزى مدتى است، گفت:
چرا (مى دانم) گفتم: اگر بدانى که وقتى این امر تحقق یابد از چشم بر هم زدن هم سریعتر خواهد بود آن وقت علمت تو را نفع مى دهد؟ آرى اگر حال این قوم که نزد خدا دارند را بدانى و بدانى که چه حالى دارند آن وقت بغض و دشمنیت نسبت به آنان به نهایت درجه مى رسد، اگر تو و تمامى اهل زمین سعى کنید که حال آنان را شدیدتر از آنچه دارند بکنید هرگز نخواهید توانست پس شیطان تو را دست نیندازد که عزت از آن خدا و رسول و مؤمنین است ولى منافقین نمى دانند.
آیا نمى دانى که هر کس منتظر امر ما باشد و بر اذیتها و ترسها که امروز مى بیند صبر کند، فردا در زمره ما خواهد بود، پس هر زمان دیدى حق مرده و اهلش از بین رفته اند و جور و ستم همه جا را فرا گرفته و قرآن کهنه شده و چیزهایى در آن پدید آمده که در آن نیست و دیدى که قرآن طبق هوا و هوسها توجیه و تفسیر مى شود و دیدى که دین وارونه شده، آن چنان که کاسه وارونه مى شود و دیدى که اهل باطل بر اهل حق آقایى و سرورى مى کنند و دیدى که شر ظاهر گشته و از آن نهى نمى شود بلکه از اهل شر دفاع مى شود و دیدى که فسق علنى شده و مردان با مردان و زنان با زنان اکتفاء مى کنند و دیدى که مؤمن سکوت کرده، چون گفتارش پذیرفته نمى شود و دیدى که فاسق دروغ مىگوید و پذیرفته مى شود و کسى دروغ و افتراى او را رد نمى کند و دیدى که صغیران بزرگتران را تحقیر مى کنند و دیدى که قطع رحم همگانى شده و دیدى که وقتى کسى را به فسق مى ستایند خود او مى خندد و سخن گوینده را رد نمى کند و دیدى که به پسر همان را مى دهند که به زن مى دهند و دیدى که زنان با زنان ازدواج مى کنند و دیدى که مدح و ثنا بسیار شده و دیدى که مرد مال خود را در غیر راه اطاعت خدا انفاق مى کند و کسى نیست که او را نهى کند و دست او را بگیرد و دیدى که مردم وقتى مؤمن را مى بینند که در حال اجتهاد و تلاش است، پناه به خدا مى برند از اینکه مثل او باشند و دیدى که همسایه، همسایه اش را مى آزارد و کسى نیست جلویش را بگیرد و دیدى که کافر وقتى وضع رقت بار مؤمن را مى بیند از وضع خود خوشحالى مى کند و چون فساد را در پهناى زمین گسترده مى بیند مسرور مى شود و دیدى که شرابهاى گوناگون علنا نوشیده مى شود و مردمى بر سفره شراب جمع هستند که از خداى عز و جل هیچ پروایى ندارند و دیدى که امر به معروف زایل شده و دیدى که فاسق در اعمالى که خدا دوست ندارد نیرومند و مورد حمایت و مدح قرار مى گیرد و دیدى که دارندگان آیات (در نسخه دیگر آمده دارندگان آثار) مورد تحقیر واقع مى شوند و هر کسى هم آنان را دوست بدارد تحقیر مىشود و دیدى که راه خیر بسته شده و راه شر باز و پر رهرو است و دیدى که خانه کعبه معطل مانده و مردم از رفتن به زیارت آن نهى مى شوند و به ترک آن تشویق و مامور مى گردند و دیدى که هر کس به دیگرى می گوید آنچه را که خود نکرده و دیدى که مردان خود را براى مردان چاق مى کنند و زنان براى زنان و دیدى که مرد از راه ماتحت خود روزى به دست مى آورد و زن از راه فرجش.
و دیدى که زنان براى خود مجالس ترتیب مى دهند آن چنان که مردان تشکیل مى دهند و دیدى که.... عمل لواط و زن شدن مردان شایع و علنى گشته و به همین منظور خود را خضاب مى کنند و شانه مى زنند آن چنان که زنان براى شوهر خود شانه مى زنند و مردان مالها به خاطر فروج خود خرج مى کنند و چند نفر بر سر یک مرد تنازع مى کنند و بر سر او، این علیه آن دیگرى و آن علیه این غیرت به خرج مىدهد.
و دیدى که صاحب مال محترمتر از مؤمن است و ربا علنى معامله مى شود و کسى سرزنش نمى کند و دیدى که زنان به خاطر دادن زنا ستایش مى شوند و زن شوهرش را در عمل لواط با مردى دیگر کمک و همکارى مى کند و دیدى که در نظر اکثریت مردم بهترین خانوادهها آن خانوادهاى است که زنان را بر کار فسق کمک مى کنند.
و دیدى که مؤمن همواره در اندوه و تحقیر شده و خوار است و دیدى که بدعتها و زنا علنى شده و مردم را دیدى که با شاهدى که به دروغ شهادت مى دهد به یکدیگر تجاوز مى کنند و دیدى که حرام حلال و حلال تحریم شده است و دیدى که هر کس دین را با رأى و نظر خود براى خود توجیه مى کند و کتاب خدا و احکامش تعطیل شده.
و دیدى که در ارتکاب گناه از تاریکى شب استفاده نمى شود بلکه در روز روشن گناه مى کنند و دیدى که مؤمن جز با قلبش نمى تواند منکر را انکار کند و دیدى که مال بسیار نگفت در راه خشم الهى خرج مىشود و دیدى که والیان ولایت و سرپرستى مردم را قباله کسى بدانند که قدرتش بیشتر است و دیدى که محرم به محرم خود اکتفاء کند و با او ازدواج نماید و دیدى که مردم به صرف تهمت و بر اساس مظنه کشته مى شوند و دیدى که مردم بر سر عشق ورزیدن به یک پسر با یکدیگر به ملاک غیرت مى ستیزند و حتى بر سر این عشق جان و مال فدا مى کنند.
و دیدى که مردم کسى را که شهوت خود را با رفتن نزد زنان خاموش مى کند سرزنش مى نمایند و دیدى که مرد با زنا دادن همسرش پول در مى آورد و زندگى مىکند با علم به اینکه او زنا مى دهد و حتى بر این کار او نظارت دارد و دیدى که زن قاهر و مسلط بر شوهرش مى شود و بر خلاف میل او کارها مى کند و علیه او پولها خرج مى کند و دیدى که مرد همسر و دختر- کنیز- خود را کرایه مى دهد و به طعام و نوشیدنى پست راضى مى شود و اگر دیدى که سوگند به دروغ به خداى عز و جل بسیار و شایع شده و دیدى که قمار علنى و آشکار گشته و دیدى که شراب علنا فروخته مى شود و کسى از آن منع نمىکند و دیدى که زنان مسلمان ناموس خود را به اهل کفر مى دهند.
و دیدى که لهو و لعب و رقص و آوازهخوانى علنى شده، مسلمانان از آن عبور مى کنند و احدى، احدى را منع نمى کند و احدى جرأت بر منع آن ندارد و دیدى که افراد شریف و آبرومند به وسیله کسانى که از قدرت آنان مى ترسند توهین شده و خوار مى شوند و دیدى که نزدیکترین افراد به درگاه والیان آن کسى است که با بد گویى به ما اهل بیت آن والیان را مدح مى گویند و دیدى که شنیدن صوت قرآن بر مردم سنگینى مى کند و در مقابل شنیدن آوازهاى باطل برایشان آسان و خفیف است.
و دیدى که همسایه را از ترس زبانش احترام مى کنند و دیدى که راستگوترین مردم دروغ سازانند و دیدى که شر علنى و بازار سخن چینى رایج شده و دیدى که بغى و ستم آشکار گشته و دیدى که غیبت کردن نوعى ملاحت و خوش اخلاقى تلقى مىشود و مردم یکدیگر را به خاطر آن بشارت مى دهند و دیدى که حج و جهاد جنبه غیر خدایى به خود مى گیرد و دیدى که سلطان به خاطر کافر، مؤمن را توهین نموده و خوار مى سازد و دیدى که خرابى بر عمران مسلط شده و دیدى که زندگى یک فروشنده از راه خیانت در کیل و وزن اداره مىشود و دیدى که خونریزى یک امر آسان و پیش پا افتاده تلقى مىشود.
و دیدى که اگر کسى به طلب ریاست برمىخیزد عوضش تنها دنیا است و خود را مردى بد زبان معرفى مىکند تا کسى جرأت اعتراض کردن نداشته باشد و نیز امور به او نسبت داده مىشود و دیدى که به نماز بى اعتنایى مىشود (متاسفانه جند روز پیش شنیدم یک شخصی در مجلس امام حسین علیه السلام که بخاطر ماندن دین به شهادت رسیده بحثی را مطرح میکند که اگر بین نماز اول وقت و عزاداری تزاحم شد کدامیک برتر است!؟ و نظر می دهد که مجلی عزاداری!!!؟) و دیدى که ثروتمند مال بسیارى نزدش جمع شده و از روزى که مشغول جمع آورى آن شده، زکاتش را نداده و دیدى که میت را از قبرش بیرون مىکشند و آزارش داده، کفنهایش را مىفروشند و دیدى که هرج و مرج بسیار شده و دیدى که افراد در صبح و عصر مست هستند و هیچ اهتمامى به وضع مردم ندارند و دیدى که با چهار پایان جماع مىکنند و دیدى که چهار پایان به جان یکدیگر مىافتند و یکدیگر را پاره مىکنند.
دیدى که مرد برای نماز خانهاش مىرود و بر مىگردد در حالى که جامههایش را ربودهاند و دیدى که دلهاى مردم قساوت و چشمهاشان خشک شده و ذکر خدا بر آنان سنگین مىآید و حرام خوارى علنى گشته و بر سر آن از یکدیگر پیشى مىگیرند و دیدى که نمازگزار اگر به نمازخانه مىرود براى آن است که خود را به مردم نشان دهد، مردم او را ببینند که نماز مىخواند و اگر دیدى که فقیه براى غیر هدف دین تفقه مىکند، یعنى به این منظور فقه مىخواند که دنیا و ریاست به دست آورد و دیدى که مردم به سوى آن کسى مىشتابند که غالب باشد و خلاصه هر یک از دو طرف نزاع غلبه کند مردم با او باشند، چه غلبهاش حق باشد و چه باطل.
و دیدى که طالب حلال مورد مذمت و سرزنش و طالب حرام مورد مدح و احترام قرار گیرد و دیدى که در دو حرم کعبه و مدینه کارهایى صورت مىگیرد که خدا دوست نمىدارد و هیچکس جلوگیر آنان نیست و حتى بین آنان و آن عمل زشت کسى حائل نمىشود و دیدى که در دو حرم شریف ساز و آواز علنى ارتکاب مىشود و دیدى که افرادى سخن از حق مىگویند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند ولى از پاى خطابهاش کسى برمىخیزد در حالى که خود را خیر خواه و دلسوز او مىداند از در خیر خواهى و نصیحت مىگوید: خدا از تو نخواسته که این حرفها را بزنى (به یکی از شهرها برای تبلیغ رفته بودم و سعی میکردم بیشتر از حلال و حرام و نیازهای مردم صحبت کنم ولی متاسفانه صاحب مجلس میگفت چیزهایی بگو که مردم و بخصوص پولدارها خوششون بیاد!) و دیدى که مردم در اقتداى به اهل شر به یکدیگر هم چشمى مىکنند (دقیقا وضعیت امروز ما که مردم تو همه زندگیشون از مد لباسگرفته تا دکور منزل و... از اون چیزی که ماهواره ها نشون میدند تقلید میکنند) و دیدى که راههاى خیر از رهرو خالى است و احدى به آن راه نمىرود.
و دیدى که جنازه را به اهتزاز در مىآورند و کسى از این عمل ناراحت نمىشود و دیدى که هر سالى که مىگذرد بدعتهاى بیشترى از سال قبل باب شده و شر بیشترى پیدا مىشود و دیدى که خلق و جمعیتها جز اغنیاء را پیروى نمىکنند، دیدى که حاجت محتاج را در برابر مسخره کردن او و خندیدن به او بر آورده مىکنند و ترحمشان براى غیر رضاى خدا است و دیدى که آیات آسمانى الهى رخ مىدهد ولى کسى از آن نمىترسد و دیدى که مردم با یکدیگر جفتگیرى مىکنند، آن طور که چهار پایان مىکنند و کسى این عمل را زشت ندانسته و اگر زشت بداند از ترس مردم نهى نمىکند و دیدى که افراد اموال بسیار در غیر راه خدا انفاق مىکنند ولى در راه خدا از انفاق مالى اندک مضایقه مىکنند و اگر دیدى که رنجاندن و عقوق پدر و مادر علنى و خوار شمردن آنان شایع شده و در نظر فرزندان بدترین مردم تلقى مىشوند، حتى فرزند خوشحال مىشود از اینکه بر پدر و مادرش تهمت زده شود و دیدى که زنان بر حکومت و سلطنت چیره شدهاند و بر هر امرى که هوا و هوس آنان را تامین کند مسلط گشتهاند.
و دیدى که فرزندان به پدر و مادر خود افتراء مىبندند و پدر و مادر خود را نفرین مىکنند و از شنیدن خبر مرگشان خوشحال مىشوند و اگر دیدى که وضع به اینجا کشیده که اگر شخصى روزى بر او بگذرد که در آن روز مرتکب گناه بزرگى نشود، فسق و فجورى انجام ندهد، کمفروشى و خیانتى ننماید، به حرامى دست نیافته و یا شراب مسکرى ننوشد، در غم و اندوه فرو مىرود و مىپندارد که آن روز او به بطالت گذشته و یک روز از عمرش ضایع شده است و دیدى که صاحبان قدر خوردنىها را احتکار مىکند و دیدى که اموال ذوى القرباى رسول خدا (صل الله علیه و آله) در ناحق تقسیم مىشود و با آن اموال قمار مىکنند و شراب مىنوشند.(امروزه دیده می شود که از پرداخت خمس خبری نیست و شیاطین روزگار بر علیه آن تبلیغ میکنند)
و دیدى که با شراب خود را معالجه مىکنند و براى مریض تعریف و توصیف مىکنند که فلان شراب براى تو بسیار نافع است و از شراب شفا مىطلبند و اگر دیدى که مردم در ترک امر به معروف و نهى از منکر و ترک اعتقاد به وجوب آن با هم برابرند و دیدى که باد به بیرق منافقین و اهل نفاق مىوزد، ولى بیرق اهل حق حرکتى ندارد و دیدى که مؤذنها و نمازخوانها در برابر مزد اذان مىگویند و نماز مىخوانند.
و دیدى که مسجدها پر است از مردمى که از خدا نمىترسند در آنجا جمع شدهاند، براى غیبت و خوردن گوشت اهل حق و در آن از خوبیهاى شراب مسکر، سخن مىگویند و دیدى که پیشنمازى مست بر مردم نماز مىخواند، در حالى که نمىفهمد چه مىخواند و کسى هم او را ملامت نمىکند بلکه اگر مست شود مردم از ترس، احترامش مىکنند و او را وا گذاشته، تعقیبش نمىکنند و بلکه معذورش مىشمارند و اگر دیدى که فردى را دارند به صلاح و خوبى مدح و ثنا مىکنند که اموال ایتام را مىخورد و دیدى که قاضیان به خلاف آنچه خدا دستور داده قضاوت مىکنند و دیدى که والیان به انگیزه طمع، افراد خائن را امین خود مىسازند.
و دیدى که والیان میراث (به جاى اینکه ارث را کما فرض اللَّه و طبق فرمان خدا در بین ورثه تقسیم کنند) تنها به وارثى مىدهند که اهل فسق و جرأت بر خداى تعالى باشد، (رشوه و حق و حساب خود را از او مىگیرند) و او را آزاد مىگذارند تا با حق سایر ورثه هر کارى که خواست بکند و دیدى که در منبرها مردم را به تقوا امر مىکنند ولى خود گویندگان به آنچه مىگویند عمل نمىکنند و دیدى که نماز در اوقاتش خوانده نمىشود، به اول وقت خواندن اهمیتى نمىدهند و دیدى که صدقهها به سفارش و شفاعت داده مىشود و در آن رضاى خدا مقصود نیست و بلکه به این جهت داده مىشود که مردم از او طلب مىکنند و اگر دیدى که مردم در شکم و شهوت آزادند، باکى ندارند از اینکه چه مىخورند و چه نکاح مىکنند و دیدى که دنیا به مردم روى آورده.
و دیدى که شعائر دین کهنه و بر افتاده، در چنین روزگارى بر حذر باش، و براى درخواست نجات از خدابه خدا متوسل شو و بدان که مردم در چنین روزگارى غرق در سخط الهى هستند و اگر خداى تعالى مهلتشان داده، از این کار منظورى دارد و تو منتظر تحقق آن منظور باش و کوشش کن تا خداى عزوجل تو را در وضعى ببیند که خلاف وضع مردم باشد تا اگر عذاب در آنان نازل شود تو زودتر به رحمت خداى تعالى برسى و اگر عذابشان تاخیر بیفتد آنها مبتلا شوند و تو از آنچه آنها در آن هستند بیرون شده باشى یعنى تو مثل آنان بر خداى عزوجل جرأت نکرده باشى و بدان که خداى تعالى اجر نیکوکاران را ضایع نمىسازد و رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
ترجمه المیزان، ج5، ص: 653تا658
در ادامه خواهید خواند:
...دیدى که فسق علنى شده و مردان با مردان و زنان با زنان اکتفاء مى کنند و دیدى که مؤمن سکوت کرده، چون گفتارش پذیرفته نمى شود...
...و دیدى که لهو و لعب و رقص و آوازهخوانى علنى شده، مسلمانان از آن عبور مى کنند و احدى، احدى را منع نمى کند و احدى جرأت بر منع آن ندارد...
...و دیدى که شنیدن صوت قرآن بر مردم سنگینى مى کند و در مقابل شنیدن آوازهاى باطل برایشان آسان و خفیف است....
امام صادق (علیه السلام) (در مجلسى که صحبت از قدرت و شوکت بنی عباس و فقر و بد حالى شیعه مى شد) فرمود: من در روزى که ابو جعفر منصور دوانیقى با موکب سلطنتى خود حرکت مى کرد با او بودم او بر اسبى سوار بود که جمعى از خدم و سوارگانش همراهش بودند و جمعى دیگر از پشت سر مى آمدند و من بر الاغى سوار بودم و دوش به دوش او مى رفتم. به من گفت: یا ابا عبد اللَّه (کنیه امام صادق(علیه السلام)) به راستى جا دارد که به خاطر سلطنت و نیرویى که خدا به ما داده و عزتى که ارزانى داشته خوشحالى کنى و به مردم نگویى که شما و اهل بیت شما سزاوارتر از ما به این سلطنت بودید، زیرا اگر چنین حرفى را بزنى ما را هم علیه خودت و هم علیه مردم تحریک کردهاى.
فرمود: من گفتم: چه کسى از من چنین گزارشى به تو داده؟ هر کس که بوده دروغ گفته، منصور گفت: آیا سوگند مى خورى که چنین حرفى را نزده اى؟
مى فرماید: به او گفتم:مردم ساحرند، یعنى دوست مى دارند قلب تو را علیه من برنجانند، این تو هستى که باید اختیار گوش خودت را داشته باشى، هر چه آنها گفتند نپذیرى، براى اینکه احتیاج ما به تو بیشتر است از احتیاج تو به ما، آن گاه به من گفت: هیچ یادت مى آید آن روزى را که من از تو پرسیدم: آیا ما به سلطنت مى رسیم؟ تو گفتى: بله سلطنتى طولانى و گسترده و نیرومند و لا یزال در سلطنت خود در مهلت و آسایشید و در دنیایتان در وسعت و فراخى تا آنکه در ماه حرام و در بلد حرام دست خود به خون ما بیالائید!
امام مى فرماید: فهمیدم که او جریان را به یاد دارد گفتم: بله ولى امید است خداى عزوجل تو را حفظ کند و من هم آن روز در آن سخن شخص تو منظورم نبود بلکه حدیثى بود که برایت نقل کردم البته ممکن است آن کسى که دست خود به خون ما بیالاید شخصى از اهل بیت تو باشد چون سخن من بدینجا رسید ساکت شد و چیزى به من نگفت!
بعدا که به منزل آمدم یکى از دوستان با جمعیتى نزد من آمدند، آن دوست به من گفت: فدایت شوم تو را در مرکب منصور دوانیقى دیدم در حالى که بر الاغى سوار بودى و او بر اسب سوار بود، سرش را به سوى تو خم مى کرد و با تو سخن مىگفت کانه مى خواست زیر دست شدن تو را مجسم کند، در دلم گفتم: یا للعجب این حجت خدا بر خلق است که صاحب واقعى این سلطنت و شوکت است و کسى است که همه سلاطین عالم باید به او اقتدا کنند و این دیگرى مردى ستمگر و قاتل اولاد انبیا و مردى خونریز است، خون بى گناهانى را به زمین مىریزد که خدا دوست ندارد، آن وقت او در موکب سلطنتى قرار گرفته و تو بر الاغى سوارى، این فکر مرا گرفتار شبهه کرد به حدى که بر دین و جانم ترسیدم.
امام (علیه السلام) فرمود: بدو گفتم اگر حشمت و خدمى را که من داشتم و آن فرشتگانى را که از پیش رو و پشت سر من در حرکت بودند مى دیدى سلطنت منصور از نظرت مى افتاد و آن را حقیر و پشیز مى شمردى، دوستم چون این بشنید گفت: الان دلم آسوده شده.
و سپس پرسید: اینها تا کى سلطنت خواهند کرد؟ و چه زمانى امت اسلام از شر اینها راحت مى شود؟ در پاسخش گفتم: مگر تو نمى دانى که براى هر چیزى مدتى است، گفت:
چرا (مى دانم) گفتم: اگر بدانى که وقتى این امر تحقق یابد از چشم بر هم زدن هم سریعتر خواهد بود آن وقت علمت تو را نفع مى دهد؟ آرى اگر حال این قوم که نزد خدا دارند را بدانى و بدانى که چه حالى دارند آن وقت بغض و دشمنیت نسبت به آنان به نهایت درجه مى رسد، اگر تو و تمامى اهل زمین سعى کنید که حال آنان را شدیدتر از آنچه دارند بکنید هرگز نخواهید توانست پس شیطان تو را دست نیندازد که عزت از آن خدا و رسول و مؤمنین است ولى منافقین نمى دانند.
آیا نمى دانى که هر کس منتظر امر ما باشد و بر اذیتها و ترسها که امروز مى بیند صبر کند، فردا در زمره ما خواهد بود، پس هر زمان دیدى حق مرده و اهلش از بین رفته اند و جور و ستم همه جا را فرا گرفته و قرآن کهنه شده و چیزهایى در آن پدید آمده که در آن نیست و دیدى که قرآن طبق هوا و هوسها توجیه و تفسیر مى شود و دیدى که دین وارونه شده، آن چنان که کاسه وارونه مى شود و دیدى که اهل باطل بر اهل حق آقایى و سرورى مى کنند و دیدى که شر ظاهر گشته و از آن نهى نمى شود بلکه از اهل شر دفاع مى شود و دیدى که فسق علنى شده و مردان با مردان و زنان با زنان اکتفاء مى کنند و دیدى که مؤمن سکوت کرده، چون گفتارش پذیرفته نمى شود و دیدى که فاسق دروغ مىگوید و پذیرفته مى شود و کسى دروغ و افتراى او را رد نمى کند و دیدى که صغیران بزرگتران را تحقیر مى کنند و دیدى که قطع رحم همگانى شده و دیدى که وقتى کسى را به فسق مى ستایند خود او مى خندد و سخن گوینده را رد نمى کند و دیدى که به پسر همان را مى دهند که به زن مى دهند و دیدى که زنان با زنان ازدواج مى کنند و دیدى که مدح و ثنا بسیار شده و دیدى که مرد مال خود را در غیر راه اطاعت خدا انفاق مى کند و کسى نیست که او را نهى کند و دست او را بگیرد و دیدى که مردم وقتى مؤمن را مى بینند که در حال اجتهاد و تلاش است، پناه به خدا مى برند از اینکه مثل او باشند و دیدى که همسایه، همسایه اش را مى آزارد و کسى نیست جلویش را بگیرد و دیدى که کافر وقتى وضع رقت بار مؤمن را مى بیند از وضع خود خوشحالى مى کند و چون فساد را در پهناى زمین گسترده مى بیند مسرور مى شود و دیدى که شرابهاى گوناگون علنا نوشیده مى شود و مردمى بر سفره شراب جمع هستند که از خداى عز و جل هیچ پروایى ندارند و دیدى که امر به معروف زایل شده و دیدى که فاسق در اعمالى که خدا دوست ندارد نیرومند و مورد حمایت و مدح قرار مى گیرد و دیدى که دارندگان آیات (در نسخه دیگر آمده دارندگان آثار) مورد تحقیر واقع مى شوند و هر کسى هم آنان را دوست بدارد تحقیر مىشود و دیدى که راه خیر بسته شده و راه شر باز و پر رهرو است و دیدى که خانه کعبه معطل مانده و مردم از رفتن به زیارت آن نهى مى شوند و به ترک آن تشویق و مامور مى گردند و دیدى که هر کس به دیگرى می گوید آنچه را که خود نکرده و دیدى که مردان خود را براى مردان چاق مى کنند و زنان براى زنان و دیدى که مرد از راه ماتحت خود روزى به دست مى آورد و زن از راه فرجش.
و دیدى که زنان براى خود مجالس ترتیب مى دهند آن چنان که مردان تشکیل مى دهند و دیدى که.... عمل لواط و زن شدن مردان شایع و علنى گشته و به همین منظور خود را خضاب مى کنند و شانه مى زنند آن چنان که زنان براى شوهر خود شانه مى زنند و مردان مالها به خاطر فروج خود خرج مى کنند و چند نفر بر سر یک مرد تنازع مى کنند و بر سر او، این علیه آن دیگرى و آن علیه این غیرت به خرج مىدهد.
و دیدى که صاحب مال محترمتر از مؤمن است و ربا علنى معامله مى شود و کسى سرزنش نمى کند و دیدى که زنان به خاطر دادن زنا ستایش مى شوند و زن شوهرش را در عمل لواط با مردى دیگر کمک و همکارى مى کند و دیدى که در نظر اکثریت مردم بهترین خانوادهها آن خانوادهاى است که زنان را بر کار فسق کمک مى کنند.
و دیدى که مؤمن همواره در اندوه و تحقیر شده و خوار است و دیدى که بدعتها و زنا علنى شده و مردم را دیدى که با شاهدى که به دروغ شهادت مى دهد به یکدیگر تجاوز مى کنند و دیدى که حرام حلال و حلال تحریم شده است و دیدى که هر کس دین را با رأى و نظر خود براى خود توجیه مى کند و کتاب خدا و احکامش تعطیل شده.
و دیدى که در ارتکاب گناه از تاریکى شب استفاده نمى شود بلکه در روز روشن گناه مى کنند و دیدى که مؤمن جز با قلبش نمى تواند منکر را انکار کند و دیدى که مال بسیار نگفت در راه خشم الهى خرج مىشود و دیدى که والیان ولایت و سرپرستى مردم را قباله کسى بدانند که قدرتش بیشتر است و دیدى که محرم به محرم خود اکتفاء کند و با او ازدواج نماید و دیدى که مردم به صرف تهمت و بر اساس مظنه کشته مى شوند و دیدى که مردم بر سر عشق ورزیدن به یک پسر با یکدیگر به ملاک غیرت مى ستیزند و حتى بر سر این عشق جان و مال فدا مى کنند.
و دیدى که مردم کسى را که شهوت خود را با رفتن نزد زنان خاموش مى کند سرزنش مى نمایند و دیدى که مرد با زنا دادن همسرش پول در مى آورد و زندگى مىکند با علم به اینکه او زنا مى دهد و حتى بر این کار او نظارت دارد و دیدى که زن قاهر و مسلط بر شوهرش مى شود و بر خلاف میل او کارها مى کند و علیه او پولها خرج مى کند و دیدى که مرد همسر و دختر- کنیز- خود را کرایه مى دهد و به طعام و نوشیدنى پست راضى مى شود و اگر دیدى که سوگند به دروغ به خداى عز و جل بسیار و شایع شده و دیدى که قمار علنى و آشکار گشته و دیدى که شراب علنا فروخته مى شود و کسى از آن منع نمىکند و دیدى که زنان مسلمان ناموس خود را به اهل کفر مى دهند.
و دیدى که لهو و لعب و رقص و آوازهخوانى علنى شده، مسلمانان از آن عبور مى کنند و احدى، احدى را منع نمى کند و احدى جرأت بر منع آن ندارد و دیدى که افراد شریف و آبرومند به وسیله کسانى که از قدرت آنان مى ترسند توهین شده و خوار مى شوند و دیدى که نزدیکترین افراد به درگاه والیان آن کسى است که با بد گویى به ما اهل بیت آن والیان را مدح مى گویند و دیدى که شنیدن صوت قرآن بر مردم سنگینى مى کند و در مقابل شنیدن آوازهاى باطل برایشان آسان و خفیف است.
و دیدى که همسایه را از ترس زبانش احترام مى کنند و دیدى که راستگوترین مردم دروغ سازانند و دیدى که شر علنى و بازار سخن چینى رایج شده و دیدى که بغى و ستم آشکار گشته و دیدى که غیبت کردن نوعى ملاحت و خوش اخلاقى تلقى مىشود و مردم یکدیگر را به خاطر آن بشارت مى دهند و دیدى که حج و جهاد جنبه غیر خدایى به خود مى گیرد و دیدى که سلطان به خاطر کافر، مؤمن را توهین نموده و خوار مى سازد و دیدى که خرابى بر عمران مسلط شده و دیدى که زندگى یک فروشنده از راه خیانت در کیل و وزن اداره مىشود و دیدى که خونریزى یک امر آسان و پیش پا افتاده تلقى مىشود.
و دیدى که اگر کسى به طلب ریاست برمىخیزد عوضش تنها دنیا است و خود را مردى بد زبان معرفى مىکند تا کسى جرأت اعتراض کردن نداشته باشد و نیز امور به او نسبت داده مىشود و دیدى که به نماز بى اعتنایى مىشود (متاسفانه جند روز پیش شنیدم یک شخصی در مجلس امام حسین علیه السلام که بخاطر ماندن دین به شهادت رسیده بحثی را مطرح میکند که اگر بین نماز اول وقت و عزاداری تزاحم شد کدامیک برتر است!؟ و نظر می دهد که مجلی عزاداری!!!؟) و دیدى که ثروتمند مال بسیارى نزدش جمع شده و از روزى که مشغول جمع آورى آن شده، زکاتش را نداده و دیدى که میت را از قبرش بیرون مىکشند و آزارش داده، کفنهایش را مىفروشند و دیدى که هرج و مرج بسیار شده و دیدى که افراد در صبح و عصر مست هستند و هیچ اهتمامى به وضع مردم ندارند و دیدى که با چهار پایان جماع مىکنند و دیدى که چهار پایان به جان یکدیگر مىافتند و یکدیگر را پاره مىکنند.
دیدى که مرد برای نماز خانهاش مىرود و بر مىگردد در حالى که جامههایش را ربودهاند و دیدى که دلهاى مردم قساوت و چشمهاشان خشک شده و ذکر خدا بر آنان سنگین مىآید و حرام خوارى علنى گشته و بر سر آن از یکدیگر پیشى مىگیرند و دیدى که نمازگزار اگر به نمازخانه مىرود براى آن است که خود را به مردم نشان دهد، مردم او را ببینند که نماز مىخواند و اگر دیدى که فقیه براى غیر هدف دین تفقه مىکند، یعنى به این منظور فقه مىخواند که دنیا و ریاست به دست آورد و دیدى که مردم به سوى آن کسى مىشتابند که غالب باشد و خلاصه هر یک از دو طرف نزاع غلبه کند مردم با او باشند، چه غلبهاش حق باشد و چه باطل.
و دیدى که طالب حلال مورد مذمت و سرزنش و طالب حرام مورد مدح و احترام قرار گیرد و دیدى که در دو حرم کعبه و مدینه کارهایى صورت مىگیرد که خدا دوست نمىدارد و هیچکس جلوگیر آنان نیست و حتى بین آنان و آن عمل زشت کسى حائل نمىشود و دیدى که در دو حرم شریف ساز و آواز علنى ارتکاب مىشود و دیدى که افرادى سخن از حق مىگویند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند ولى از پاى خطابهاش کسى برمىخیزد در حالى که خود را خیر خواه و دلسوز او مىداند از در خیر خواهى و نصیحت مىگوید: خدا از تو نخواسته که این حرفها را بزنى (به یکی از شهرها برای تبلیغ رفته بودم و سعی میکردم بیشتر از حلال و حرام و نیازهای مردم صحبت کنم ولی متاسفانه صاحب مجلس میگفت چیزهایی بگو که مردم و بخصوص پولدارها خوششون بیاد!) و دیدى که مردم در اقتداى به اهل شر به یکدیگر هم چشمى مىکنند (دقیقا وضعیت امروز ما که مردم تو همه زندگیشون از مد لباسگرفته تا دکور منزل و... از اون چیزی که ماهواره ها نشون میدند تقلید میکنند) و دیدى که راههاى خیر از رهرو خالى است و احدى به آن راه نمىرود.
و دیدى که جنازه را به اهتزاز در مىآورند و کسى از این عمل ناراحت نمىشود و دیدى که هر سالى که مىگذرد بدعتهاى بیشترى از سال قبل باب شده و شر بیشترى پیدا مىشود و دیدى که خلق و جمعیتها جز اغنیاء را پیروى نمىکنند، دیدى که حاجت محتاج را در برابر مسخره کردن او و خندیدن به او بر آورده مىکنند و ترحمشان براى غیر رضاى خدا است و دیدى که آیات آسمانى الهى رخ مىدهد ولى کسى از آن نمىترسد و دیدى که مردم با یکدیگر جفتگیرى مىکنند، آن طور که چهار پایان مىکنند و کسى این عمل را زشت ندانسته و اگر زشت بداند از ترس مردم نهى نمىکند و دیدى که افراد اموال بسیار در غیر راه خدا انفاق مىکنند ولى در راه خدا از انفاق مالى اندک مضایقه مىکنند و اگر دیدى که رنجاندن و عقوق پدر و مادر علنى و خوار شمردن آنان شایع شده و در نظر فرزندان بدترین مردم تلقى مىشوند، حتى فرزند خوشحال مىشود از اینکه بر پدر و مادرش تهمت زده شود و دیدى که زنان بر حکومت و سلطنت چیره شدهاند و بر هر امرى که هوا و هوس آنان را تامین کند مسلط گشتهاند.
و دیدى که فرزندان به پدر و مادر خود افتراء مىبندند و پدر و مادر خود را نفرین مىکنند و از شنیدن خبر مرگشان خوشحال مىشوند و اگر دیدى که وضع به اینجا کشیده که اگر شخصى روزى بر او بگذرد که در آن روز مرتکب گناه بزرگى نشود، فسق و فجورى انجام ندهد، کمفروشى و خیانتى ننماید، به حرامى دست نیافته و یا شراب مسکرى ننوشد، در غم و اندوه فرو مىرود و مىپندارد که آن روز او به بطالت گذشته و یک روز از عمرش ضایع شده است و دیدى که صاحبان قدر خوردنىها را احتکار مىکند و دیدى که اموال ذوى القرباى رسول خدا (صل الله علیه و آله) در ناحق تقسیم مىشود و با آن اموال قمار مىکنند و شراب مىنوشند.(امروزه دیده می شود که از پرداخت خمس خبری نیست و شیاطین روزگار بر علیه آن تبلیغ میکنند)
و دیدى که با شراب خود را معالجه مىکنند و براى مریض تعریف و توصیف مىکنند که فلان شراب براى تو بسیار نافع است و از شراب شفا مىطلبند و اگر دیدى که مردم در ترک امر به معروف و نهى از منکر و ترک اعتقاد به وجوب آن با هم برابرند و دیدى که باد به بیرق منافقین و اهل نفاق مىوزد، ولى بیرق اهل حق حرکتى ندارد و دیدى که مؤذنها و نمازخوانها در برابر مزد اذان مىگویند و نماز مىخوانند.
و دیدى که مسجدها پر است از مردمى که از خدا نمىترسند در آنجا جمع شدهاند، براى غیبت و خوردن گوشت اهل حق و در آن از خوبیهاى شراب مسکر، سخن مىگویند و دیدى که پیشنمازى مست بر مردم نماز مىخواند، در حالى که نمىفهمد چه مىخواند و کسى هم او را ملامت نمىکند بلکه اگر مست شود مردم از ترس، احترامش مىکنند و او را وا گذاشته، تعقیبش نمىکنند و بلکه معذورش مىشمارند و اگر دیدى که فردى را دارند به صلاح و خوبى مدح و ثنا مىکنند که اموال ایتام را مىخورد و دیدى که قاضیان به خلاف آنچه خدا دستور داده قضاوت مىکنند و دیدى که والیان به انگیزه طمع، افراد خائن را امین خود مىسازند.
و دیدى که والیان میراث (به جاى اینکه ارث را کما فرض اللَّه و طبق فرمان خدا در بین ورثه تقسیم کنند) تنها به وارثى مىدهند که اهل فسق و جرأت بر خداى تعالى باشد، (رشوه و حق و حساب خود را از او مىگیرند) و او را آزاد مىگذارند تا با حق سایر ورثه هر کارى که خواست بکند و دیدى که در منبرها مردم را به تقوا امر مىکنند ولى خود گویندگان به آنچه مىگویند عمل نمىکنند و دیدى که نماز در اوقاتش خوانده نمىشود، به اول وقت خواندن اهمیتى نمىدهند و دیدى که صدقهها به سفارش و شفاعت داده مىشود و در آن رضاى خدا مقصود نیست و بلکه به این جهت داده مىشود که مردم از او طلب مىکنند و اگر دیدى که مردم در شکم و شهوت آزادند، باکى ندارند از اینکه چه مىخورند و چه نکاح مىکنند و دیدى که دنیا به مردم روى آورده.
و دیدى که شعائر دین کهنه و بر افتاده، در چنین روزگارى بر حذر باش، و براى درخواست نجات از خدابه خدا متوسل شو و بدان که مردم در چنین روزگارى غرق در سخط الهى هستند و اگر خداى تعالى مهلتشان داده، از این کار منظورى دارد و تو منتظر تحقق آن منظور باش و کوشش کن تا خداى عزوجل تو را در وضعى ببیند که خلاف وضع مردم باشد تا اگر عذاب در آنان نازل شود تو زودتر به رحمت خداى تعالى برسى و اگر عذابشان تاخیر بیفتد آنها مبتلا شوند و تو از آنچه آنها در آن هستند بیرون شده باشى یعنى تو مثل آنان بر خداى عزوجل جرأت نکرده باشى و بدان که خداى تعالى اجر نیکوکاران را ضایع نمىسازد و رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
ترجمه المیزان، ج5، ص: 653تا658
مردم آخر الزمان 1
- جمعه ۶ دی ۹۲
- ۰۸:۱۱
- ۲۷۸۸
- ۲