گناه شناسی

سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک

چرا نباید دختر و پسر ها با هم ارتباط داشته باشند؟

  • ۲۳۲۰ نمایش
  • یکی از شبهات که دشمنان در جهت تخریب چهره دین و شخصیت  در اذهان جوانان ایجاد می کنند بلامانع بودن روابط دختر و پسر به صورت صمیمی است!!! که با این وجود دیگر نباید هیچ ممانعتی وجود داشته باشد که دختر و پسر با هم ارتباط داشته باشند.

    پرسش:

    اگر روابط دختر و پسر صمیمی باشد دیگر بحث شهوت در کار نیست و آنهایی که این روابط را منع می کنند در واقع با اصل صمیمیت و تعهد مخالفت می کنند و برای کار خود دلیل معقول و شرعی ندارند.

    پاسخ :

    مقدمه:
    تعالیم اسلامی برای آن است که به انسان حیات و پویایی بخشد و به او روح و بینش و جنبش دهد[1] احکام اسلامی از تعادل و توازن خاصّی برخوردار بوده و مطابق با روحیّات و نیازمندی‎های واقعی او تنظیم شده است.
    حرف زدن زن و مرد و برخورد آنان در زندگی روزمرّه بدون اشکال است مانند روابطی که استاد و دانشجوی در راستای کسب علوم دارند و یا کارمندان ادارات با یکدیگر برخورد می‎نماید؛ اسلام می‎گوید نه حبس و نه رکود و نه اختلاط و روابط آزاد، همواره در برخوردها باید «اصل حریم»‌ را حفظ نمود که این نوع رعایت از سنّت جاری مسلمین در زمان رسول اکرم (ص)[2] بوده است.


    اسلام می‎خواهد جامعه عاری از هرگونه نگاه و رفتار هوس‎آلود و سرشار از کار و فعالیت و تحصیل و پیشرفت باشد و دختر و پسر فارغ از دغدغه‎های شهوانی به کارهای مورد نظر برسند با ذکر این مقدمه به بررسی «توصیه صمیمی شدن دختر و پسر» از منظر دین و اعتقادات می‎پردازیم.

     


    نیروی غریزه:
    در آغاز باید توجه داشت که قدرت غرایز و کشش نیروهای درونی انسان، یکسان و مساوی نیست انگیزه بعضی از تمایلات بسیار قوی و نیرومند است؛ در جوانی غرایز جنسی و احساسات و شیفتگی به جذابیت‎های ظاهری، در حدّ زیادی خودنمایی کرده، حاکم بر دوستی‎ها و تصیم‎گیری‎های جوانان است. «موریس دبس» گوید:
    «دیر یا زود غریزه جنسی مخصوصاً‌ در نزد پسران تا سرحدّ وجدان نفود کرده و تحریکات شهوانی همچون تصادم امواج به ساحل شروع به مبارزه می‎نماید، عمل این غریزه آن قدر قوی است که در واقع، مرکز تحریکات مستقیم برای تمام آرزوهای اعضای مختلف بدن می‎گردد... و در سن هفده - هجده سالگی مالک اصلی (حساسیت انسان) می‎شود و آنگاه تمام نظاهرات محبت‎آمیز انسان از غریزه جنسی سرچشمه می‎گیرد.»[3]


    بدیهی است در ایام جوانی، شوق جنسی و احساسات بر روان آدمی سایه انداخته، و ناخودآگاه به رفتار و کردار آنان رنگ و لعابی دیگر می‎بخشد.
    با توجه به نیاز روانی دختر و پسر پس از بلوغ و شرایط ویژه غرایز جنسی و تحریک‎پذیری جوانان باید اعتراف نمود که گسترش و عادی‎سازی روابط بستری مناسب برای کشیده شدن جوانان به دامن پر جاذبه هواهای نفسانی و زمینه‎ساز روابط جنسی است.
    محرک اصلی این گونه روابط همان نیاز طبیعی دختر و پسر به یکدیگر می‎باشد و از اینکه بستری مناسب چون ازدواج فراهم نیامده به بیراهه کشیده شده و در قالب کامجوئی‎های بُدلی خودنمایی می‎کند.
    در بسیاری از برخوردها دختر و پسر هر چند به بهانه‎های گوناگون با هم آشنا می‎شوند اما اندک اندک بر اساس تسلّط طبیعی غرایز، نگاه و سخن و رفتارشان رنگ و بویی دیگر گرفته، معنای خاصی پیدا می‎کند چه بسا بعد از مدتی به یکباره متوجه می‎شوند عواطف و احساسات آنان بازیچه هوس شده است.
    قرآن و حدیث چه می گویند:
    به راستی در این گونه روابط رفتار «چشمها» چگونه است، مگر نه این است که نقش اول را در روابط چشم‎ها باز می‎کنند، آیا این نگاه‎های به نامحرم پاک و به دور از شهوت است؟!
    خداوند در قرآن کریم می‎فرماید:
    «به مؤمنان بگو چشم‎های خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان پاکیزه‎تر است. خداوند از آن چه انجام می‎دهند آگاه‎تر است. و به زنان با ایمان بگو: چشم‎های خود را (از نگاه هوس‎آلود) فرو گیرند و دامان خویشتن را حفظ کنند.»
    «حرمت نگاه به نامحرم، به سبب تهییج و تحریک شهوانی است که در نگاه نهفته است این تحریک سبب فساد و ورود در محرمات است.»
    و در حدیث دیگری از رسول اکرم (ص) آمده است: «هر کس چشم را از نگاه حرام و هوس‎آلود پر کند، خداوند در روز قیامت آن را از آتش پر می‎نماید؛ مگر توبه کند و از این راه (نادرست) باز گردد.»
    متأسفانه امروزه با کمرنگ شدن اعتقادات دینی و باور به معاد و حساب‎رسی در دادگاه عدل الهی، دنیا و دنیا طلبی پر رنگ‎تر از همیشه در زندگی انسان جلوه‎گری می‎کند و همه مسائل با غفلت از جهان‎بینی توحیدی و تنها در سایه بهره‎وری بیشتر از لذت جسمانی مطرح شده و با توجیهات مختلف به آن پرداخته می‎شود که اگر انسان اندکی این زنگارها را کنار زده و با خود خلوت نماید و به قضاوت نشیند. به راحتی انگیزه‎های مادی و حیوانی را کشف کرده و تحلیل مسائل برایش آسان می‎شود.
    عشق و رابطه بین دختر و پسر یک عشق حقیقی است و نباید مانع این روابط شد به همین خاطر گسسته شدن این پیوندها با افسردگی، افت تحصیلی و ... همراه است.
    پاسخ را در چند بخش ارائه می کنیم:
    1- روابط و آرامش روانی:
    روابط مختلط سبب‌ آرامش روانی نگشته بلکه موجب افزایش اضطراب و التهابات روحی شده و همان طور که خود شما اشاره نمودید عامل پیدایش افسردگی می‎شود زیرا:
    با توجه به قدرت و دامنه‎ی نفوذ عاطفی زن و مرد بر یکدیگر و نقش حساس آن دو در تأمین نیاز طبیعی و غریزی در می‎یابیم که تأثیرپذیری آن دو چنان شدید و وسیع است که گاهی مجرای صحیح عقل و خرد را به انحراف می‎کشاند؛ به ویژه زمانی که آتش هوس شعله‎ور گردد.
    این تأثیر شگرف در زن، جلوه‎گری خاصی دارد و بر عواطف و احساس مرد بسیار نافذ است، تا بدان جا که خواسته آنان را در جهت امیال عاطفه آمیز و احساسی سوق می‎دهد.
    حال اگر این نوع رابطه رواج یابد و پای دوستی‎ها و دلدادگی‎ها به میان آید و بر سراسر رفتار و کردار و فکر و اندیشه جوانان سایه انداخته و با به وجود آمدن فراز و نشیبی در این دوستی‎های احساسی و سطحی، روند زندگی دچار اختلال می‎شود و آشفتگی فکر و دل را به دنبال دارد. در این بین رشد علمی و معنوی، خسارت زیانباری دیده و فردی که باید در نشاط و شور جوانی برای فردای خود و جامعه ذخیره علمی بیندوزد به رکود مبتلا می‎شود و آینده علمی او به خطر می‎افتد.
    ضربه‎پذیری دختران در این باره بیشتر از پسران است به قول نویسنده عرب خانم دکتر
    «چه بسیار دخترانی که به سبب شوق و دست‎یابی به نشانه‎های مقبول زیبایی و زنانگی به اختلالات روانی دچار می‎شوند، گمان و تصور چنین دخترانی آن است که زندگی و آینده‎ی آن‎ها به اندازه‎ی بینی و یا خمیدگی مژه‎های آنان بستگی دارد، تا آن‎جا که حتّی یک میلی‎متر کوتاهی طول مژه نیز می‎تواند به یک مسئله‌ جدی و بحرانی در زندگی تبدیل شود»[4]
    با در نظر گرفتن این حساسیت‎ها بهتر می‎توان به ضربه‎های روانی ناشی از ناهنجاری‎ها در روابط پی برد. بدون تردید کنترل روابط، این التهاب‎ها را کاهش می‎دهد و دختر و پسر با آرامش و اطمینان خاطر بیشتری به دنبال تحصیلات و اهداف بلند زندگی خویش گام برمی‎دارند.
    با توجه به مطالب فوق بهتر می‎توان به صحت و سقم این نوع دلدادگی‎ها پی برد.
    2- روابط دختر و پسر و عشق حقیقی:
    عشق اصیل و حقیقی، والاترین تجربه‎ای است که یک انسان می‎تواند به آن برسد و تنها چنین عشقی است که شکوفایی استعدادهای جسمی و روحی و عاطفی زن و مرد را ممکن می‎سازد، عشق لازمه استمرار زندگی و مایه‌ نشاط روحی و عمیق‎ترین ارتباط قلبی و محکم‎ترین تعهد انسانی است.
    میان عشق و هوس فرق بسیار است بنابراین به پاس احترام عشق و عاشقی و برای پاسداری از این موهبت الهی ترویج روابط آزاد پسندیده نیست.
    به اعتراف دانشمندان اروپایی، در جوامع آزاد که جاذبه‎های ظاهری و شوق جنسی حاکم است، عشق اوّلین قربانی است[5] در این صورت عشق‎های برخاسته از نهاد درون به افسانه تبدیل شده، جز مدعیّان دروغین کسی یافت نمی‎شود؛ زیرا پسری که هر روز با دختری می‎گردد و هر دم که نگاه می‎کند، عده‎ای را در حال جلوه‎گری می‎بیند، تنوع طلبی در او حاکم شده و عشق و انتظار در او به خاموشی می‎گراید.
    عاشق کسی است که در راه رضای معشوق، از هر چه دارد بگذرد و چشم از همه، جز جمال محبوب ببندد عاشق نه تنها از خواب و خوراک، بلکه از غریزه‎ی جنسی و خواسته‎های قلبی خویش نیز غافل می‎شود و جزء یاد معشوق به کسی نمی‎اندیشد؛
    «موریس مترلینگ» می‎گوید: «عشق در تمامی موجودات وجود دارد، ولی درک آن تابع شرایطی است که تا آن شرایط جور نشود امکان آن وجود ندارد... بعضی آن را منحرف می‎کنند و ندانسته به صورت تمتع از لذّات» مصرف می‎نمایند و هیچ از حقیقت آن برخوردار نمی‎شوند»[6]
    «کارن هورنای» درباره رابطه میان عشق و محبت و تمایلات جنسی می‎گوید:
    «ارتباط بین محبّت و تمایلات جنسی را ملاحظه می‎کنیم؛ مثلاً بسیاری از تمایلات و کشش‎های جنسی، اوّلش با مهربانی و دوستی صاف و ساده شروع می‎شود؛ گاهی هم شخص ممکن است دارای تمایلات جنسی باشد، ولی خودش آن را با تمایل به مهروندی اشتباه کند. چنان که کشش‎های جنسی هم ممکن است انگیزه‎ی احساسات محبت‎آمیز باشد».[7]
    کارن هورنای در بیان فرق میان محبت واقعی و ابزار علاقه‎ای که ناشی از احتیاج به جلب محبّت و برای کمبودهای روحی و نیاز جسمی و جنسی است می‎گوید:
    «فرق بین عشق، و نیاز به جلب محبّت، آن است که در عشق، احساس دوستی و محبّت بر همه چیز مقدم است؛ در حالی که در نیاز عصبی به جلب محبّت، همواره نیاز به رفع تشویش درونی مقدم است بسیاری از این نوع روابط بین انسان‎ها گرچه اساسش سود جویانه است، مع ذلک ماسک عشق و دلبستگی به چهره می‎زنند... به همین جهت یکی از مشخصات عشق حقیقی، پایدار بودن احساس محبّت است».[8]
    بنابراین عشق جنسی و هوس پرستی که به قول «ویل دورانت»[9] آغاز آن با ترشّح غدد جنسی و پایان آن ارضای شهوت زودگذر جسمانی است، هرگز نمی‎تواند تعّهد آور بوده و مایه‎ی پایداری روابط انسانی به ویژه زندگی زناشویی باشد.
    دانشجوی گرامی، بدیهی است شناخت عشق حقیقی برای آن است که سنگ بنای زندگی شده تا بتوان به آن تداوم بخشید، حال بسی روشن است که دوستی‎های زمان جوانی از آنجا که در آن جذابیت‎های ظاهری نقش پر رنگی دارد و افراد در آن مقطع در هاله‎ای از احساسات و عواطف غوطه‎ورند و در پی فردی هستند که با ساخته‎های ذهنی‎شان مطابق باشد، در ارکان شناخت ناتمام است و کوری حاصل از عشق و محبّت بر آن حکومت می‎نماید، و در مقابل، حالت‎های کام بخشانه بسیار قوی است.
    لذا شناخت لازم را ایجاد نکرده و به آسانی نمی‎توان بدان‎ها اعتماد نمود و آن را حقیقی پنداشت و آن را مبنای تفاهم و یکدلی انگاشت زیرا طرفین را از الزام‎های درونی نسبت به محبّت خانواده، فرزند، احساس مسئولیت و مقدار ظرفیت‎های روانی و عاطفی یکدیگر با خبر نمی‎سازد چه بسیار عشق‎های به ظاهر سوزانی که با اندک اختلاف به سردی می‎گرایید و به نفرت تبدیل می‎شود و این خود شاهدی بر سطحی و احساسی بودن این نوع روابط است.
    3- با عشق مجازی چه باید کرد؟
    «در پاسخ به پرسش قبلی بیان شد که بیشتر عشق‎های خیابانی از ماهیت حقیقی عشق و محبّت دور بوده و غرایز نقش اساسی را در آنها به عهده دارند در حالی که در عشق حقیقی همسانی ذاتی عاشق و معشوق در فکر و اندیشه و سلایق وجود دارد و عاشق،‌ خواهان معشوق است اما نه به خاطر منافع خود...
    متأسفانه امروزه به همه جاذبه‎های جنسی و کشش‎های غریزی نام عشق نهاده و این واژه مقدس را به بازی گرفته‎اند، در بسیاری از این عشق‎ها (!) از تعهّد خبری نیست، و این اظهار دوستی‎ها معمولاً در زمان بلوغ که هنگام بیدار شدن جسم است، بیش‎تر اتفاق می‎افتد، و در پسرها، این سبک‎های شورانگیز و یا بازی گوشانه که تعهد کمتری در آنها دیده می‎شود، بیشتر است زیرا آنها بیش‎تر جذب جذابیت‎های ظاهری می‎شوند و وقتی جذابیت‎ها کم رنگ‎تر شوند، با مشکل مواجه می‎شوند.[10]
    در نتیجه در مواجهه با عشق مجازی باید با دقت تمام به آثار و نتایج آن اندیشید، و خوب آن را شناخت و به این باور رسید این عشق‎هایی که برپایه جذابیت‎های ظاهری و غریزه جنسی است نمی‎تواند سنگ بنای زندگی شود، و نمی‎توان به تداوم آن مطمئن بود، در این میان آنچه مهم و ضروری است، تبیین راه‎های شناخت صحیح از طرف مقابل برای رسیدن به تفاهم و همسانی هر چه بیشتر و بررسی تعهّد و عوامل مؤثر در تداوم آن است.
    بدون تردید، آنچه بعد از همسانی‎های لازم می‎تواند در مقابل وسوسه‎های هوس انگیز، تعهّد عمیق ایجاد کند، ایمان و صداقت و معنویات است که در غالب اوقات مورد غفلت قرار می‎گیرد.
    دوام علاقه و دوستی میان اشخاص، به معرفت و صداقت و دوری از منافع فردی و گذشت و رها نمودن کبر و غرور باز می‎گردد؛ دختر و پسر باید در رویاروئی با هر احساس و علاقه‎ای و با غلیان هر شور و وجدی، خود را نباخته و خویشتن‎داری پیشه سازند و با دقت و وسواس زیادی به بازشناسی این به ظاهر «عشق» بپردازند و به علائم و نشانه‎های گفته شده و به عواملی که موجب تداوم آن است خوب فکر کنند که آیا در این علاقه زمینه‎های تعهّد و تداوم آن وجود دارد یا خیر؟
    اگر جوانی گرفتار عشق ظاهری شد باید با صبر و متانت به عواقب آن اندیشیده و به این باور برسد که از مسیر خطا هر چه زودتر برگردد، بهتر از زمان دیگر است، در پایان لازم به ذکر است حتی در صورت تفاهم همه جانبه و وجود علاقه که طرفین قصد ازدواج داشته باشند باید ضوابط شرعی را پیموده و از دوستی‎های مداوم و نامه‎نگاری‎های احساسی پرهیز کنند و با هماهنگی با خانواده به این دوستی رسمیت بخشند و با انجام عقد شرعی به آن مشروعیت داده و در کمال صحت و سلامت فردی و اجتماعی از لذایذ زندگی بهره‎مند گردند.

    [1] . مطهری، مرتضی، حق و باطل، چاپ چهارم، انتشارات صدرا، قم 1364 ص 135.
    [2] . همو، مسئله‎ی حجاب، چاپ 42، انتشارات صدرا - قم 1374، ص 241.
    [3] . موریس دبس، چه می‎دانم، بلوغ ص46، ر به ک گفتار فلسفی، جوان (محمد تقی فلسفی، چاپ 5)، نشر معارف تهران 1344 ص307.
    [4] . چهره عریان زن ص168، ر،ک (مقدمه‎ای بر روانشناسی زن) هاشمی رکاوندی، سید مجتبی، چاپ اول نشر شفق قم 1370 ص110.
    [5] . مطهری، مرتضی، مسئله‎ی حجاب، چاپ 42، نشر صدرا قم، 1374 ص73 و 74.
    [6] . موریس مترلین، عقل و سرنوشت ج3 ترجمه موسی فرهنگ، چاپ سوم نشر فرخ تهرانی بی‎تا ص146.
    [7] . کارن هورنای، عصبانی‎های عصر ما، ترجمه ابراهیم خواجه نوری، کتابفروشی امید تبریز 1347، ص191.
    [8] . همان ص138 و 139.
    [9] . ویل دورانت، لذات فلسفه ترجمه عباس زریاب چاپ 8 نشر دانشجوئی تهران 1373، ص214.
    [10] . مجله ایران جوان ص 135 ص22 در مصاحبه‎ای با دکتر روان‎شناس.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    بسم الله الرحمن الرحیم
    حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
    الذُّنوبُ الدّاءُ، و الدَّواءُ الاستغِفارُ، و الشِّفاءُ أن لا تَعودَ.
    گناهان بیماری‎اند و دارو استغفار است و شفایش به این است که به گناه باز نگردند.
    با توجه به حدیث شریف بیماری جامعه ما و افراد آن گناه است و بدترین بیماری آن است که صاحب آن از وجودش مطلع نباشد یا آنرا بیماری نداند.
    سعی بنده این است که به عنوان یک طلبه علوم دینی به انجام وظیفه در جبهه جهاد جنگ نرم به معرفی مصادیق، ریشه ها و علل بروز گناهان، آثار و عواقب دنیوی و اخروی، معرفی راه های پیشگیری و درمان گناه بپردازم.
    در ضمن محوریت با بحثهای گناهان شایع و مبتلی به است.
    باشد که مرضی رضای پروردگار متعال و باعث خشنودی مولایمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شود.
    موضوعات
    پیوندها

    طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده

    کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.