«یا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنَوا اجْتَنِبُوا کَثِیْراً مِنَ الظَّنِ انَّ بَعْضَ الظَّنَّ اثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لایَغْتَبْ بَعْضُکُم بَعْضاً[1]؛
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید از بسیارى از گمانها بپرهیزید چرا که پارهاى از گمانها گناه است و (در کار دیگران) تجسّس نکنید، و یکدیگر را غیبت ننماید ..».
موضوعاتی که در این پست بدانها پرداخته می شود:
- منع از تجسّس
- موجب رسوایی تجسس کننده
- از زشتترین عیوب و بدترین گناهان
- محروم شدن از دوستان و دوستی مردم
- سبب نفرت مردم از جستجوگر
- سبب بدبینى و بى اعتمادى
- سبب کینه توزى و عداوت
- سبب برملا شدن اسرار خود متجسس
- 1- سوءظن و بدبینى
- 2- آلودگى به گناهان و عیوب مختلف
- 3- حسد و کینه توزى و عداوت و تکبر و خود برتر بینى
- 4- ضعف ایمان
معنی واژه تجسس و جاسوسی
تجسّس به معنى جستجوگرى در اعمال و امور مربوط به دیگران است، و غالباً در مورد امور نامطلوب و خلاف اخلاق به کار مىرود، ولى تجسّس در لغت عرب به معنى جستجوگرى در امور مثبت است.
حرمت و ممنوعیت تجسس
در حقیقت سوءظن و گمان بد سبب مىشود که انسان براى کشف اسرار و رازهاى نهانى مردم به جستجو بپردازد، و گاه عوامل دیگرى مانند: بخل و حسد و تنگ نظرى ممکن است انگیزه این کار زشت باشد.
تجسّس به صورتى که در بالا گفته شد در اسلام شدیداً ممنوع است و سبب ناامنى اجتماع و سرچشمه انواع خصومتها مىشود، اگر اجازه داده شود هر کسى به جستجوگرى در زندگى خصوصى دیگران بپردازد، ممکن است آبروى بسیارى از افراد بر باد برود، و آتش کینه توزى و دشمنى در جامعه روشن شود، و جهنمى به وجود آید که تمام افراد اجتماع در آن در عذاب باشند.
البته این حکم اخلاقى و اسلامى هیچگاه تضادى با ضرورت وجود دستگاههاى اطلاعاتى در حکومت اسلامى ندارد، چرا که آن مربوط به زندگى خصوصى افراد است و این مربوط به سرنوشت جامعه، و پیشگیرى از نفوذ عوامل بیگانه و توطئه و تخریب آنان است.
تنها آیهاى که در قرآن مجید با صراحت نهى از تجسّس مىکند آیه 12 سوره حجرات است که بدان اشاره شد.
آیه شریفه فوق از سه چیز نهى مىکند که در واقع علت و معلول یکدیگرند، نخست از گمان بد که سرچشمه تجسّس مىشود، سپس از تجسّس که سبب آگاهى بر عیوب پنهانى مردم و غیبت آنان مىگردد.
همان گونه که در بالا اشاره شد «تجسّس» بار منفى دارد و معمولًا در مواردى گفته مىشود که یک کار غیر اخلاقى صورت مىگیرد. ولى «تجسّس» در جایى به کار مىرود که انسان در جستجوى شىء مطلوبى باشد. چنانکه در داستان «یوسف» علیه السلام مىخوانیم که «یعقوب» به فرزندانش دستور داد: «یا بُنَىَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ اخِیْهِ وَ لا تَیْئَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ؛ اى فرزندان من بروید و از (گم شدههاى من) یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت الهى مأیوس نشوید».[2]
بعضى نیز گفتهاند: تحسّس به معنى گوش دادن مخفیانه یا استراق سمع نسبت به سخنان دیگران است در حالى که تجسّس، جستجوى عملى از اسرار و عیوب دیگران مىباشد.
این نکته قابل توجه است که نهى از تجسّس در آیه سوره حجرات، هیچ قید و شرطى ندارد، و این نشان مىدهد اصل بر حرمت تجسّس به عنوان یک قاعده کلى است، و اگر در شرایط خاصى به خاطر اهداف مهمترى مجاز شمرده شود، عنوان استثناء خواهد داشت.
تجسس عُمَر
توجه به آیه فوق و حرمت تجسّس در میان مسلمین به قدرى روشن بوده است که توده مردم نیز در مسائل مورد ابتلاء خود به آن استدلال مىکردند. حدیثى که در بعضى از منابع اهل سنت (کنز العمّال) از (ثورکندى) نقل شده شاهد این مدّعا است، مىگوید «عمر بن خطاب» گاهى در شبها براى مسایل امنیتى در «مدینه» گشت مىزد از درون خانهاى صداى مردى را شنید که مشغول آواز خوانى بود، «عمر» از دیوار بالا رفت و گفت: اى دشمن خدا آیا گمان کردى تو مشغول گناهى و خداوند تو را مستور داشته است؟
آن مرد به «عمر» گفت اى خلیفه عجله مکن! اگر من یک گناه کردهام تو سه گناه کردهاى، خداوند مىفرماید: «ولاتجسّسوا»، تو تجسّس کردى، و نیز مىفرماید:
«وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ابْوابِها؛ از در وارد خانه شوید»[3] تو از دیوار آمدى! و خداوند مىفرماید: «لاتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُم حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَى اهْلِها؛ در خانههایى غیر از خانههاى خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید».[4] تو بدون اجازه وارد شدى.
عمر (در برابر این استدلال) وا ماند (و به او) گفت: اگر تو را مورد عفو قرار دهم به راه راست خواهى آمد؟ گفت: آرى، عمر از او صرف نظر کرد و بیرون آمد.[5]
تجسّس در روایات
مسأله تجسّس در روایات اسلامى مورد نکوهش شدید واقع شده است به گونهاى که هر خوانندهاى به اهمیت آن کاملًا واقف مىشود از جمله:
منع از تجسّس
در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله مىخوانیم که فرمود: «ایَّاکُمْ وَ الظَّنَّ فَانَّ الظَّنَّ اکْذَبُ الْحَدِیْثِ وَ لا تَحَسَّسُوا وَ لاتَجَسَّسُوا؛ از گمان (بد) بپرهیزید زیرا گمان (بد) دروغترین سخن است، و تحسّس و تجسّس نکنید».[6]
در حدیث دیگرى از همان حضرت چنین مىخوانیم: «لا تَحاسَدُوا و لاتَباغَضُوا وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا تَحَسَّسُوا وَ لا تَناجَشُوا وَ کُونُوا عِبادَ اللَّهِ اخْواناً؛ نسبت به یکدیگر حسد نورزید و بغض و کینه نداشته باشید، و در کار دیگران تحسّس و تجسّس نکنید، و مردم را (با کارهاى مختلف خود) از خود نرانید، و بندگان خدا و برادران دینى باشید».
از این حدیث به خوبى به دست مىآید که تجسّس همانند حسد و کینه و نفرت، سبب دورى مردم از یکدیگر و از هم پاشیدن شیرازه اجتماع است.[7]
موجب رسوایی تجسس کننده
مرحوم کلینى در کتاب کافى در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله چنین نقل مىکند که فرمودند: «یا مَعْشَرَ مَنْ اسْلَمَ بِلِسانِهِ وَ لَمْ یُسْلِمُ بِقَلْبِهِ لا تَتَّبِعُوا عَثَراتِ الْمُسْلِمینَ، فَانّهُ مَنْ تَتَبَّعُ عَشَراتِ الْمُسْلِمینَ تَتَبَّعُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعُ عَثْرَتَهُ یُفْضِحْهُ؛ اى گروهى که با زبان مسلمان شدهاید اما دل شما اسلام را نپذیرفته است، از لغزشهاى مسلمانان جستجو مکنید، چرا که هر کس تجسّس درباره لغزشهاى مسلمین کند، خداوند از لغزش او جستجو خواهد کرد، و هر کس که خداوند از لغزش او جستجو کند، رسوایش خواهد نمود».[8]
4- در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: «مَنْ بَحَثَ عَنْ اسْرارِ غَیرِهِ اظْهَرَاللَّهُ اسْرارَهُ؛ کسى که از اسرار دیگران تفتیش کند، خداوند اسرار او را بر ملا مىسازد».[9]
از زشتترین عیوب و بدترین گناهان
در حدیث دیگری از امیر مؤمنان على علیه السلام مىخوانیم که فرمود: «تَتَبَّعُ الْعُیُوبِ مِنْ اقْبَحِ الْعُیُوبِ وَ شَرِّ السَّیِّئاتِ؛ جستجو کردن از عیب دیگران از زشتترین عیوب و بدترین گناهان است».[10]
محروم شدن از دوستان و دوستی مردم
در حدیث دیگرى از همان حضرت علیه السلام آمده است: «مَنْ تَتَبَّعَ خَفِیّاتِ الْعُیُوبِ حَرَّمَهُ اللَّهُ مَوَدّاتِ الْقُلُوبِ؛ کسى که در جستجوى عیوب پنهانى دیگران باشد خداوند او را از دوستى دلهاى مردم محروم مىسازد».[11]
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام چنین مىخوانیم: که به یکى از یارانش فرمود: «لا تَفَتَّشِ النَّاسَ عَن ادْیانِهِمْ فَتَبْقى بِلا صَدِیقٍ؛ درباره عقائد مردم تفتیش نکن که بىدوست خواهى ماند».[12]
چرا که غالب مردم عیوب و اشکالاتى در عقیده (یا در عمل) دارند که هرگاه پنهان بماند و عمل به ظاهر حال بشود دوستى مردم با یکدیگر میسّر است، در غیر این صورت انسان بدون دوست و تنها مىماند.
پیامدهاى سوء اجتماعی تجسّس
سبب نفرت مردم از جستجوگر
جستجوگرى در کار دیگران آثار بسیار منفى در زندگى فردى و اجتماعى دارد زیرا از یک سو سبب نفرت مردم از جستجوگر که به حریم زندگى شخصى و اسرار آنها هجوم مىبرد مىشود، هیچ کس تحمل نمىکند که دیگرى در زندگى خصوصى او دخالت کند و یا در پى کشف اسرار او باشد، چنین کسى را متجاوز، بىشرم و بىشخصیت مىدانند، و مردم از او سخت متنفرند.
حدیثى که در بالا خواندیم و مىفرمود: افراد جستجوگر بر اسرار عیوب مردم بدون دوست مىمانند ممکن است اشاره به این مطلب باشد.
سبب بدبینى و بى اعتمادى
از سویى دیگر غالب مردم داراى نقاط ضعف و عیوبى هستند چنانچه مستور بماند مىتوانند با هم زندگى کنند، ولى برملا شدن عیوب پنهانى سبب بدبینى و بىاعتمادى نسبت به هر کس خواهد شد، و همین امر شیرازه امور اجتماعى را از هم مىپاشد.
حدیث بالا به این نکته نیز مىتواند اشاره داشته باشد که تفتیش در حال دیگران سبب بدبینى به همه و از دست دادن تمام دوستها مىشود.
سبب کینه توزى و عداوت
از سوى سوم جستجو و تفتیش درباره عقائد و اسرار و عیوب دیگران سبب کینهتوزى و عداوت در صحنه اجتماع و گاه منجر به درگیرىهاى شدید مىشود.
اگر سلامت جامعه و امنیت و آرامش را طالب باشیم، باید از این امر به شدت بپرهیزیم.
سبب برملا شدن اسرار خود متجسس
از سوى چهارم بسیارى از مردم در این گونه موارد مقابله به مثل مىکنند، یعنى سعى مىکنند به اسرار زندگى و عیوب پنهانى تفتیش کنندگان پى ببرند و بر ملا سازند و شاید حدیثى که مىگوید: «مَنْ بَحَثَ عَنْ اسْرارِ غَیرِهِ اظْهَرَ اللَّهُ اسْرارَهُ؛ کسىکه از اسرار دیگران جستجو کند، خداوند اسرار او را فاش مىکند».[13]
و حدیث دیگرى که مىگوید: «مَنْ کَشَفَ حِجابَ اخِیِهِ انْکَشَفَ عَوراتِ بِیْتِهِ؛ کسى که پرده از اسرار دیگران بردارد، اسرار خانه او فاش خواهد شد».[14] ممکن است اشاره به همین معنى، یا اشاره به اثر وضعى و مجازات الهى این عمل در دنیا باشد.
در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار آمده است: «مَنْ تَطَّلَعَ عَلى اسرارِ جارِهِ انْتَهَکَتْ اسْتارُهُ؛ کسى که تفتیش از اسرار همسایه خود کند، پرده اسرار او پاره مىشود».[15]
سرچشمههاى این رذیله اخلاقى
1- سوءظن و بدبینى
سوءظن و بدبینى غالباً انسان را به سوى تجسّس درباره دیگران مىراند و هرگاه جاى خود را به حسن ظن بدهد، به فکر تفتیش پیرامون عیوب دیگران نخواهد افتاد. به همین دلیل- همان گونه که در سابق نیز اشاره شد- در آیه 12 سوره حجرات، نهى از تجسّس به دنبال نهى از سوء ظن قرار گرفته است.
2- آلودگى به گناهان و عیوب مختلف
آلودگى به گناهان و عیوب مختلف یکى دیگر از عوامل جستجوگرى در حال دیگران است، چرا که افراد آلوده و پر عیب مىخواهند همتایانى پیدا کنند و از این طریق به خود آرامش کاذب دهند که اگر ما آلودهایم کیست که آلوده نباشد.
در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله مىخوانیم: «شَرُّ النَّاسِ الظَّانُّونَ وَ شَرُّ الظَّانِّینَ الْمُتَجَسِّسُونَ ...؛ بدترین مردم سوءظن برندگانند و بدترین سوءظن برندگان، تفتیشکنندگانند».[16]
3- حسد و کینه توزى و عداوت و تکبر و خود برتر بینى
حسد و کینه توزى و عداوت و تکبر و خود برتر بینى هر کدام مىتواند عاملى براى جستجوگرى باشد تا مقصود را از درجه اعتبار بیندازد، و زهر عداوت خود را بریزد، و خود برتر بینى را اشباع کند.
4- ضعف ایمان
ضعف ایمان نیز یکى از عوامل بسیارى از صفات رذیله و از جمله تفتیش در حال دیگران است، زیرا انسان ضعیف الایمان احترامى براى ایمان و حیثیت دیگران قائل نیست، و به آسانى به حریم زندگى خصوصى آنها تجاوز مىکند و از بین بردن آبروى مسلمانان آبرومند براى او مسأله مهمى محسوب نمىشود، همان گونه که در احادیث گذشته در کلام پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله خواندیم که این گونه افراد را به عنوان «یا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلسانِهِ وَ لَمْ یَدْخُلِ الْایمانُ فى قَلْبِهِ؛ اى گروهى که به زبان ایمان آوردهاید، ولى ایمان در دل شما وارد نشده» خطاب مىفرماید.
استثنائات تجسس
به دنبال بحثهاى گذشته این سوال مطرح مىشود که آیا تجسّس در تمام موارد به عنوان یک عمل ضد اخلاقى ممنوع و حرام شمرده مىشود و یا موارد و استثنائاتى هم دارد، همه کشورهاى دنیا اعم از اسلامى و غیر اسلامى داراى سازمانهاى وسیع اطلاعاتى هستند که گاه تمام زندگى افراد را مورد تجسّس قرار مىدهند، و سعى در کشف اسرار آنها دارند، موارد دیگرى که تجسّس و تفتیش از نظر عقلاى جهان نه تنها ممنوع نیست بلکه لازم شمرده مىشود نیز وجود دارد.
در پاسخ این سوال باید گفت که این اصل کلى نیز مانند بسیارى از اصول دیگر استثنائات غیر قابل انکارى دارد از جمله:
1- سازمانهاى اطلاعاتى
هر حکومتى وظیفه دارد کشورش را از شرّ توطئههاى دشمنان بیرونى و درونى و جاسوسان دشمن حفظ کند. بىشک اگر مدیران جامعه بخواهند در برابر هر پیشآمدى با حسن ظن برخورد کنند به زودى گرفتار عواقب دردناک توطئههاى منافقان داخلى و دشمنان خارجى خواهند شد، زیرا نقشههاى آنان بسیار مرموز، و افراد آنها کاملًا ظواهر را حفظ مىکنند، و جز با تفتیش و تجسّس دقیق امکانآگاهى بر آن توطئهها و خنثى کردن آنها وجود ندارد.
در چنین مواردى باید حسن ظن را کنار گذاشت، و با سوء ظن به هر پدیدهاى نگریست و براى حفظ اهداف بزرگتر و والاتر یعنى مصالح امت اسلامى به تجسّس پرداخت و در واقع فلسفه تشکیل دستگاههاى اطلاعاتى و ضدّ اطلاعاتى دشمن (ضد جاسوسان بیگانه) همین است. و به تعبیر دیگر این استثناء از قانون اهم و مهم سرچشمه مىگیرد، و اى بسا افرادى که مورد سوءظن واقع مىشوند و در اسرار زندگى آنها تفتیش به عمل مىآید، افراد سالم و بىگناهى باشند ولى بدیهى است براى پیدا کردن گنهکاران واقعى و مزدوران دشمن چارهاى جز جستجوى وسیع در تمام مواردى که احتمال آن وجود دارد نمىباشد.
حتّى گاه لازم مىشود، جاسوسانى در لباس مختلف به میان دشمنان بفرستند یا در مؤسّسات مهم داخلى افرادى در قالب کارمند و کارگر و نظافتچى و مانند آن مبعوث کنند تا اگر بذر فتنهاى پاشیده شده و توطئهاى در حال شکل گرفتن است، پیش از آن که آتش آن زبانه کشد و مصالح امت را در کام خود فرو برد، در نطفه خفه و خاموش کنند.
البتّه مفهوم این سخن این نیست که این امر بهانهاى شود براى دخالت در زندگى خصوصى همه افراد و افشاى اسرارى که هیچ گونه ارتباطى با مصالح امت ندارد، هر چند متأسفانه از این اصل عقلایى همیشه سوء استفادههایى شده است، با توجه به این که این یک حکم استثنایى است باید دقیقاً در مواردى که فلسفه آن وجود دارد دنبال شود و حتى یک قدم فراتر از آن رفتن جایز نیست.
در آیات قرآن و تاریخ زندگى پیامبر صلى الله علیه و آله و روایات اسلامى اشارات روشنى به این مسأله دیده مىشود.
در آیه 47 توبه قرآن تصریح مىکند که در میان شما جاسوسان دشمن وجود دارند (وَ فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ)، یعنى باید مراقب آنها باشید.
داستان تفتیش زنى که اخبار مدینه را در آستانه جریان فتح مکه براى ابو سفیان مىبرد، به وسیله على علیه السلام از طریق تهدید او با شمشیر تا آنجا که مجبور شد نامه منافقان را که در لابلاى گیسوى خود پنهان کرده بود بیرون بیاورد و تحویل دهد[17] و ماجراى استخبار حذیفه در جنگ احزاب از وضع دشمن و نفوذ در قلب لشکر آنها و آوردن اخبار آنها براى رسول اللّه در تاریخ اسلام معروف است.[18]
از آیات قرآن مجید استفاده مىشود که این مسأله در عصر انبیاى گذشته نیز وجود داشته است و گاه به صورت اعجازآمیز حتى از پرندگان براى آگاهى از اوضاع مناطق دور دست مانند آنچه در داستان سلیمان و هدهد آمده استفاده مىکردند.
در حدیثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام مىخوانیم: «کانَ رَسُولُ اللَّهُ صلى الله علیه و آله اذا بَعَثَ جَیْشَاً فَاتَّهَمَ امیراً- یا فَاتَّهم امیراً- بَعَثَ مَعَهُمُ مِنْ ثِقاتِهِ مَنْ یَتَجَسَّسُ لَهُ خَبَرهُ؛ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله هنگامى که لشکرى را مىفرستاد و امیرى بر آنها مىگماشت (که ممکن بود گاهى مورد اتّهام واقع شود) همراه او یکى از افراد مورد اعتماد را مىفرستاد تا اخبار او را جستجو کرده و به رسول اللّه گزارش دهد».[19]
در نهج البلاغه در نامه 33 نهج البلاغه مىخوانیم که امام امیر مؤمنان علیه السلام به قُشَمِ بنِ عباس فرماندار مکه چنین مىنویسد: «امَّا بَعْدُ فَانَّ عَینى بِالْمَغْرِبَ کَتَبَ الَىَّ یُعْلِمُنى انَّهَ وُجِّهَ الَى الْمُوسِمَ اناسٌ مِنْ اهلِ الشَّامِ، الْعَمْىِ الْقُلُوبِ ... الَّذِینَ یَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالباطِلِ وَ یُطیعُونَ الَمخْلُوقَ فِى مَعْصِیَةِ الخالِقِ ... فَاقِمْ عَلى ما فِى یَدَیْکَ قِیامَ الْحازِمِ الصَّلِیب؛ اما بعد مأمور اطلاعات من در مغرب (شام) برایم نوشته و مرا آگاه ساخته که گروهى از مردم شام به سوى حج گسیل داده شدهاند، گروهى کوردل ... که حق را با باطل مىآمیزند، و از مخلوق در طریق نافرمانى خالق اطاعت مىکنند ... بنابراین مراقب منطقه خویش باش مراقبت شخصى دوراندیش و نیرومند».
در حدیث دیگرى از انس بن مالک نقل شده است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله دیده شود بَسْبُسه [20](شخصى از یارانش) را به عنوان مأمور اطلاعاتى فرستاد تا خبرهایى از قافله ابو سفیان براى او بیاورد.[21]
در نامه مالک اشتر نیز اشاره روشنى به این مطلب دیده مىشود که امیر مؤمنان على علیه السلام به او دستور مىدهد که مأموران اطلاعاتى خود را براى بررسى حال کارمندان و کارکنان مخفیانه بفرستد به گونهاى که آنان احساس کنند که دائماً چشمهایى از نقطه نامعلوم مراقب کار آنها است مىفرماید: «ثُمَّ تَفَقَّدْ اعْمالَهُمْ وَابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ اهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفاءِ عَلَیْهِمُ، فَانَّ تَعاهُدَکَ فِى السِّرِّ لِامُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمُ عَلى اسْتِعْمالِ الْامانَةِ وَالرِّفْقِ بِالرَّعِیّةِ؛ با فرستادن مأموران مخفى از افراد راستگو و باوفا، اعمال کارمندان و کارکنانت را زیر نظر بگیر، زیرا جستجوى مداوم پنهانى نسبت به کارهاى آنها سبب مىشود که به امانت دارى و مدارا کردن نسبت به زیردستان تعقیب شود».[22]
در حدیث معروف امام حسین علیه السلام در مورد ماندن محمد حنفیه برادر آن حضرت چنین مىخوانیم: هنگامى که حضرت آماده حرکت از مدینه به مکه و از آنجا به سوى کربلا شد، برادرش محمد علیه السلام از آن حضرت خواست تا همراه وى باشد، امام علیه السلام فرمود: «امَّا انْتَ فَلا، عَلَیْکَ انْ تُقِیمَ بَالْمَدِینَةِ وَ تَکُونُ لِى عَیْناً لا تَخْفَ عَنّى شَیْئاً مِنْ امَورِهِمْ؛ اما تو همراه من نیا، در مدینه بمان و چشم من در آنجا باش تا چیزى از اخبار آنها (دشمنان) بر من مخفى نماند».[23]
2- سازمانهاى بازرسى
امروز در تمام ادارات و مؤسسات مهم، سازمانهایى به نام سازمانهاى بازرسى وجود دارد که کار آنها نظارت بر اعمال کارمندان و کارکنان و جلوگیرى از حیف و میلها و کنترل حسن انجام وظیفه از سوى آنان مىباشد.
بدیهى است کار آنها تجسّس در زندگى شخصى کارمندان و کارکنان نیست بلکه نظارت آنان بر امور مربوط به انجام وظایف اجتماعى و رعایت مصالح امت است و اگر چنین سازمانهایى به کلى برچیده شود یا افراد ناصالح در آن قرار گیرند، ممکن است فساد، سراسر اجتماع را بگیرد.
روشن است این مسأله مخصوص به زمان و مکان خاصى نیست، بلکه در گذشته در مناطق مختلف جهان وجود داشته است.
تفاوت سازمانهاى اطلاعاتى با سازمانهاى بازرسى در این است که سازمانهاى اطلاعاتى مخفیانه کار مىکنند، ولى سازمانهاى بازرسى آشکارا و شناخته شده درباره مسائلى که مشکوک به نظر مىرسد تجسّس مىنمایند تا اگر خلافى واقع شده کشف شود و خلافکار به دست عدالت سپرده شود.
3- تجسّس در مسائل شخصى سرنوشت ساز
کسى که مىخواهد همسرى براى خود انتخاب کند یا شریکى براى معامله برگزیند یا کارمندى براى یک مؤسسه حساس بگمارد به یقین بدون تفحص و تجسّس و تحقیق چنین کارى را نمىکند، و عقل و شرع به او اجازه مىدهد که حال آنها را از دوستان و همسایگان و معاشرانش جستجو کند، یا شخصاً از دور و نزدیک مراقب او باشد تا اطمینان حاصل کند که او شخص صالحى است و براى هدفى که دارد مناسب است.
به یقین این جستجوگرى از موضوع تجسّس حرام خارج است، ولى هرگز نباید این گونه مسائل بهانهاى براى ورود در زندگى خصوصى افراد گردد، و در حالى که فعلًا تصمیم چندان بر ازدواج یا انتخاب شریک یا استخدام کارمند ندارد به بهانه این که ممکن است روزى چنین حاجتى حاصل شود پس هم امروز تجسّس و تفحص را شروع کند، این بهانههاى شیطانى هرگز نمىتواند مجوّز براى تعدى از حدود شرع گردد.
کوتاه سخن این که هرگونه افراط و تفریط در این مسأله سبب انحراف از تعلیمات اصیل اسلام مىشود، و به تعبیر دیگر نه مىتوان به بهانه حرمت تجسّس از تحقیق و تفحص در مسایل سرنوشت ساز جامعه اسلامى دور ماند، و مصالح امت را در برابر توطئههاى دشمن، بىدفاع ساخت، و نه مىتوان به بهانه مصالح امت هجوم به زندگى خصوصى مردم که هیچ ارتباطى با آن امور ندارد برد، هر دو اشتباه است و موارد خارج از اسلام.
درمان مرض تجسس
تا ریشههاى این خوى زشت و عادت به جستجوگرى در زندگى خصوصى دیگران از وجود انسان برچیده نشود، ترک کردن آن غیر ممکن است، بنابراین آنها که مىخواهند خودسازى کنند، و این خوى زشت را از خود دور سازند در درجه اول باید سوءظن را در خود- طبق برنامهاى که در بحث گذشته داشتیم- دور نمایند، چرا که همیشه سوءظن انسان را به جستجوگرى وا مىدارد. حسد و کینه توزى و عداوت و تکبر، هر یک مىتواند عاملى براى تجسّس در زندگى خصوصى دیگران باشد، که اگر از وجود انسان برچیده شوند نتیجه آن نیز از بین خواهد رفت.
عقده حقارت و آلودگى به گناه که انسان را دعوت مىکند افرادى مانند خود پیدا کند تا به مصداق الْبَلِیَةُ اذا عَمَّتْ طابَتْ آرامش کاذبى پیدا کنند، اگر از وجود انسان برچیده نشود، تفتیش در حالات دیگران ادامه خواهد یافت.
از اینها گذشته هر کس باید در این موضوع بیندیشد که آیا راضى هست دیگران در زندگى خصوصى او تفتیش کنند و به اسرار او دست یابند، اگر راضى نیست چرا خودش تمایل دارد در زندگى دیگران تفتیش کند، و به اسرار خصوصى آنها دست یابد، این مقایسه در بسیارى از خوهاى زشت مىتواند جنبه بازدارنده قوى و نیرومندى داشته باشد.
توجه به پیامدهاى سوء تجسّس براى فرد و جامعه و کیفرهاى شدید الهى آن در دنیا و آخرت، و اینکه هر کس براى فاش کردن اسرار دیگران تلاش کند خدا اسرار و عیوب پنهانى او را بر ملا خواهد نمود، و پردههاى او را در دنیا و آخرت مىدرد، نیز مىتواند اثر مهمى در بازدارندگى از این خوى زشت داشته باشد.
ولى مهم این است که نه تنها در درمان این خوى زشت بلکه در تمام رذائل اخلاقى باید عوامل بازدارنده تکرار شوند، و مکرر در مکرر آنچه را در بالا اشاره کردیم بازنگرى شوند، تا به خواست خدا، ریشههاى گندیده رذائل از سرزمین قلب انسان کنده شود، و روح در پرتو انوار فضائل، نورانیت و آرامش یابد.
منبع:
اخلاق در قرآن ج3 صص 348 تا 359
[1] . آیه 12 سوره حجرات
[2] . یوسف، آیه 87.
[3] . بقره، آیه 189.
[4] . نور، آیه 27.
[5] . کنز العمال، جلد 3، صفحه 808، حدیث 8827.
[6] . صحیح مسلم، جلد 4، صفحه 1985، حدیث 2563.
[7] . همان مدرک.
[8] . اصول کافى، جلد 2، صفحه 354، حدیث 4.
. [9] همان مدرک، جلد 5، صفحه 371، حدیث 8799.
[10] . شرح غرر، جلد 3، صفحه 1386، حدیث 4581.
[11] . همان مدرک، حدیث 8800.
[12] . بحار الانوار، جلد 75، صفحه 253، حدیث 109.
[13] . شرح غرر الحکم، جلد 5، صفحه 371، حدیث 8799.
[14] . همان مدرک، حدیث 8802.
[15] .. همان مدرک، حدیث 8798.
[16] . مستدرک الوسائل، چاپ جدید، جلد 9، صفحه 147، حدیث 15 (باب 141).
[17] . براى توضیح بیشتر به جلد 10 پیام قرآن، صفحه 403 به بعد مراجعه فرمائید.
[18] . براى توضیح بیشتر به جلد 10 پیام قرآن، صفحه 403 به بعد مراجعه فرمائید.
[19] . وسائل الشیعه، جلد 11، صفحه 44، حدیث 4.
[20] . در بعضى از کتب بَسْبَسْ نقل شده، او بسبس بن عمرو است. (سیره ابن هشام، جلد 2، صفحه 265).
[21] . سنن ابى داود، حدیث 2618.
[22] . نهج البلاغه، نامه 53.
[23] . حیاة الحسین، جلد 2، صفحه 263.
- پنجشنبه ۲۵ تیر ۹۴
- ۰۲:۵۴
- ۳۶۹۳
- ۰