شاید برای شما هم جای سؤال باشد که:
چرا نمی توانیم گریه کنیم؟ چرا حالت تضرع و گریه در دعا ، عبادات و مجالس ذکر مصیبت اهل بیت (علیه السلام) پیدا نمیکنیم؟!!
از موانع گریه و بیرون نیامدن اشک از چشم، چیزهائی است که موجب قساوت قلب و سنگدلی می شود، به نحوی که صاحب آن از الطاف ربانیّه و افاضات الهیه محروم می گردد، و سبب می شود که خشوع را از قلب، و اشک را از چشم دور کند، و صاحب آن دل و چشم از سعادت دنیا و آخرت محروم شود.
در اینجا لازم دانستم تذکر دهم که در بسیاری از دعاها از مصادر وحی و تنزیل روایت شده که به خدا باید پناه برد از دلی که خاشع نباشد، و از چشمی که اشک نریزد، و این فقره از دعا را در نظر گرفت که:
«أللّهم إنی أعوذ بک من قلبٍ لا یخشع، و عین لا تدمع».[1]
یعنی: (خدایا به تو پناه می برم از دلی که خاشع نباشد، و از چشمی که اشک نریزد).
پس بر بنده مؤمن به خدا، لازم است که برای جلوگیری از قساوت قلب و نریختن اشک، از چیزهائی که موجب این دو چیز است، خودداری کند، تا دل او از آتش عشق و محبت خدا و آنهائی که خدا امر به محبت و دوستی ایشان کرده سوزان و چشم او گریان گردد.
موجبات قساوت قلب چند چیز است:
1. معصیت و نافرمانی خدای تعالی
چنانچه امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده: «ما من شیء أفسد للقلب من خطیئة».[2] یعنی: (چیزی نیست که فسادش زیادتر باشد برای قلب، از گناه و نافرمانی از خدا).
و فرمود:«لاوجع أوجع للقلوب من الذنوب».[3] یعنی: (هیچ دردی دردآورتر نیست برای دل ها از گناهان).
2. خوردن حرام
چنانچه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده:«یا علی، من اکلَ الحرامَ سوّدَ قلبه».[4]یعنی: (یا علی، کسی که حرام بخورد، دلش سیاه می شود).
3. خوردن مال شبهه ناک که دل را می میراند به نحوی که خدا را فراموش کند.
4. طول امل، یعنی: درازی آرزو
چنانچه خدای تعالی به موسی(علیه السلام) فرموده که:«یا موسی، لا تطوّل فی الدّنیا أَمَلَک فیقسو قلبک».[5] یعنی: (ای موسی، دراز مکن در دنیا آرزویت را که قسی القلب، یعنی: سنگدل می شوی).
5. مال بسیار داشتن
امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده است:«أنّ کثرة المال مفسدة للدّین و مقساة للقلوب».[6] یعنی: (بدرستی که بسیاری مال، فساد کننده دین و سخت کننده دل ها است).
6. به فکر دنیا بودن و همّ آن را در دل داشتن(غصه دنیا خوردن)
چنانچه روایت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند که: « تَفَرَّغوا مِن هُمومِ الدُّنیا مَا استَطَعتُم؛ فَإِنَّهُ مَن کانَتِ الدُّنیا أکبَرَ هَمِّهِ أفشَى اللّهُ ضَیعَتَهُ، وجَعَلَ فَقرَهُ بَینَ عَینَیهِ، ومَن کانَتِ الآخِرَةُ أکبَرَ هَمِّهِ جَمَعَ اللّهُ لَهُ امورَهُ، وجَعَلَ غِناهُ فی قَلبِهِ.».[7] یعنی: (تا مىتوانید، خویشتن را از همّ و غمّ دنیا فارغ گردانید؛ زیرا هر کس که دنیا بزرگترین همّ و غمّ او باشد، خداوند زندگىاش را نابهسامان مىسازد و فقر را پیش چشم او قرار مىدهد؛ و هر کس که آخرت، بزرگترین همّ و غمّ او باشد، خداوند امورش را سر و سامان مىدهد و دلش را بىنیاز مىگرداند.)
7. کثرت همّ قُوت (دغدغه بیش از حد برای کسب)
چنانچه حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله) به امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرموده است: «یا علی، خمسة یمیت القلب، - إلی أن قال -: و کثرة هم القوت».[8] یعنی: (پنج چیز است که قلب را می میراند. - تا اینکه فرمود -: و بسیاریِ همّ قوت).
8. نشستن با شخص گمراه و حاکم جائر
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده: «أربعة مفسدة للقلوب. - إلی أن قال -: مجالسة الموتی. فقیل یا رسول الله، و ما مجالسته الموتی؟ قال: مجالسته کل ضال عن الایمان».[9] یعنی: (چهار طائفه اند که قلبها را فاسد می کنند. - تا اینکه فرمود -: همنشینی با مردگان. به آن حضرت گفته شد: همنشینی با مردگان مراد چیست؟ فرمود: همنشینی با هر غیر مؤمن گمراهی و جائر فی الاحکام و هر حاکم جائری).
9. همنشینی با سلطان (افراد قدرتمند و صاحب شوکت دنیوی)
در حدیث امام صادق(علیه السلام) است که فرموده: «من جلس مع السّلطان زاده الله القوة و الکبر». [10] یعنی: (کسی که با سلطان بنشیند، زیاد می کند خدا قساوت و تکبر او را).
10. رفتن درب خانه سلطان
قال النبی(صلی الله علیه و آله): «یا علی، ثلاثة، یقسین القلوب».[11] یعنی (یا علی، سه چیز است که قساوت قلب می آورد. - تا اینکه فرمود -: «اتیان باب السلطان»، یعنی: (رفتن درب خانه سلطان).
11. قرب و نزدیکی پیدا کردن با کسانی که مبالات در گفتار و کردار ندارد
چنانچه فرمودند: «و مقاربته جفاء و قسوة».[12] یعنی: (نزدیک شدن چنین کسی که بی باک است در قول و فعل، جفا و قساوت است).
12. خفق نعال ( یعنی: کسی که ریاست و بزرگی طلب باشد و دوست داشته باشد چون حرکت می کند دیگران در عقب سر او صدای کفش هاشان بلند باشد.)
چنانچه علی(علیه السلام) فرموده: «ما اَری شیئاً اضرَ بقلوب الرّجال من خفق النعال و راء ظهورهم».[13] یعنی: (نمی بینم یا نمی دانم چیزی را که زیانش زیادتر باشد برای قلب های مردان از صداهای کفش هائی [که] در پشت سرهاشان حرکت می کنند).
13. به دنبال صید و شکار رفتن
14. گوش دادن برای شنیدن صداهای لهو و سازها و غنا
15. نشست و برخواست کردن با اغنیاء و ثروتمندان
16. اختلاط ، آمیزش و صحبت زیاد کردن با زنان
17. خنده زیاد کردن
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
إیّاکَ وکَثرَةَ الضَّحِکِ؛ فإنّهُ یُمِیتُ القَلبَ.
از خنده زیاد بپرهیز، که دل را مىمیراند. (معانی الأخبار: 335/ 1.)
توجه: خنده زیاد نکردن به معنی عبوس بودن نیست.
امیرالمومنین امام على علیه السلام:
خَیرُ الضِّحکِ التَّبسُّمُ؛
بهترین خنده ، تبسّم است.
غرر الحکم و درر الکلم، ح4964
18. ترک مجالست و همنشینی با علماء در مدت چهل روز
چنانچه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده: «یا علی، إذا أتی علی المؤمن أربعین صباحاً و لم یجلس العلماء، قسی قلبه و جرّ علی الکبائر».[14]یعنی: (یا علی اگر چهل صباح بر مؤمن بگذرد و با علماء ننشیند، قسی القلب و سنگدل می گردد و جری می شود بر گناهان کبیره).
19. مشورت با زنان و به رأی آنها عمل کردن به آن{در اموری که ربطی به آنان ندارد!}
20. ترک کردن ذکر خدا
چنانچه خدای تعالی به موسی خطاب فرموده: «یا موسی! لا تدع ذکری علی کلّْ حال، إنّ ترکَ ذکری یقسی القلوب».[15] یعنی: (ای موسی! وامگذار یاد کردن مرا در حال که ترک کردن ذکر من دل ها را سخت می کند).
21. سخنان لهو و بیهوده گفتن که فائده ای نداشته باشد
22. زیاد سخن گفتن
حضرت عیسی روح الله(علیه السلام) فرمود: «لا تکثروا کلامکم فتقسو قلوبکم و من کثر کلامه قَلَ عقله و قسی قلبه».[16] یعنی: (زیاد سخن نگوئید که دل ها را سنگ و سخت می کند، و کسی که زیاد سخن گوید عقل او کم می شود و دل او سخت می شود).
23. تأخیر انداختن نمازها را از اوقات خود، بدون عذر شرعی
پیغمبر اکرم فرموده: «تأخیر انداختن نماز از وقت، قساوت قلب می آورد».
24. دل را در حال نماز گزاردن بجای دیگر و چیز دیگر توجّه دادن
25. زیاد خوردن و زیاد آشامیدن
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرموده:«لا تمیتو القلوب بکثرة الطعام و الشراب، فان القلب یموت کالزرع إذا کثر علیه الماء».[17]
یعنی: (نمی رانید دل ها را به خوردنی زیاد و آشامیدن زیاد، زیرا که دل مانند زرع است که از آب دادن زیاد فاسد می شود).
26. در حال سیری و اشتهای طعام نداشتن، طعام خوردن
27. زیاد گوشت خوردن
28. خوابیدن بعد از خوردن غذا
چنانچه روایت شده که امام(علیه السلام) فرموده: «أذیبوا طعامکم بذکرالله تعالی، و لا تناموا علیها فتقسوا».[18] یعنی: (آب کنید طعامی را که خوردید به ذکر خدای تعالی، و پس از خوردن طعام بلافاصله نخوابید که قساوت می آورد).
29. در حال سیری که اشتهای به طعام نیست طعام خوردن
30 ریختن خاک بر قبر صاحب رَحِم، یعنی: خویشاوندان رَحِمی
بنا بر روایت حضرت صادق(علیه السلام) که فرموده: «اَنهاکُم من أن تطرحوا التراب علی ذوی أرحامکم، فان ذلک یورث القسوة [فی القلب] و من قسا قلبه بَعُد من ربّه».[19] یعنی: (نهی می کنم شما را از ریختن خاک بر روی خویشان خود که رَحِم های شمایند، که آن موجب قساوت قلب می شود، و کسی که قلب او قساوت گرفت از پروردگار خود دور می شود).
بدترین امراض مرض قلب:
دانسته باد که زشت ترین و قبیح ترین تمام مرضهای قلب، مرض قساوت قلب است که سبب می شود برای محروم شدن از خیرات و سعادت دنیویّه و اخرویّه و دوری از رحمت خدای تعالی و نزدیکی به سخط و غضب او. باید پناه بُرد به خدا، چنانچه در روایت است که امام(علیه السلام) فرموده:
«ما غضب الله علی قوم و لا إنصراف رحمته عنهم إلاّ لقساوتهم».[20] یعنی: (غضب نکرده است خدا بر قومی و منصرف نشده است رحمت او از ایشان، مگر به جهت قساوت و سنگدلی ایشان).
و فرمود: «ما مرض قلب اشدّ من القسوة».[21] یعنی: (مریض نمی شود به مرضی که سخت تر از قساوت باشد.).
و فرمود: «ما ضرب عبد بعقوبة أعظم من قسوة القلب».[22] یعنی: (زده نمی شود بنده به عقوبتی که بزرگتر از قساوت قلب باشد).
علاج مرض قساوت قلب
بدانکه بنابر آنچه در اخبار صادره از ائمه اطهار(علیهم السلام) ذکر شده، دفع این مرض هلاک کننده به چند چیز می شود:
اوّل: فرمایش نبوی است به امیرمؤمنان که فرموده:
«یا علی، خمسة تجلوا القلب و تذهب القساوة: مجالسة العماء، و مسح رأس الیتیم، و کثره الاستغفار، و سهر الکثیر، الصوم بالنهار».[23] یعنی (یا علی پنج چیز است که قلب را جلا می دهد. نشستن با علماء، و دست کشیدن به سر یتیم، و بسیار طلب آمرزش کردن در اوقات سحرها، و شب زنده داری و کم خوابیدن، و روزه گرفتن در روز).
و در خبر دیگر فرمود:
«یا علی، تنوّر القلب قرأته قل هو الله احد».
یعنی: (قلب را نورانی می کند خواندن سوره قل هو الله احد).
«و قلة الدکل، و مجالسته العلماء، و أکل حبات الغلات».
(و کم خوردن، و نشستن با علماء، و خوردن دانه های حبوبات).
در روایتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
« مَنْ أَنْکَرَ مِنْکُمْ قَسَاوَةَ قَلْبِهِ فَلْیَدْنُ یَتِیماً فَیُلَاطِفُهُ وَ لْیَمْسَحْ رَأْسَهُ یَلِینُ قَلْبُهُ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ لِلْیَتِیمِ حَقّاً ـ اگر کسی از قساوت قلب خود ناراحت است، پس به یتیمی نزدیک شود و با او ملاطفت نماید و بر سر او دست نوازش بکشد، به اذن الهی قلبش نرم خواهد شد، زیرا این حق یتیمان است.»[24].
امیرالمؤمنین امام على (علیه السلام):
البُکاءُ مِن خَشیةِ اللّهِ یُنیرُ القلبَ، و یَعْصِمُ مِن مُعاوَدَةِ الذَّنبِ.
گریستن از ترس خدا دل را نورانى مىکند و از خو گرفتن به گناه مصون مىدارد.
غرر الحکم: 2016.
برگرفته شده از: آیت الله سید محمد حسن میرجهانی(ره) ، (1371)، البکاء للحسین(علیه السلام)، در ثواب گریستن و عزاداری یر حضرت سید الشهداء(علیه السلام)، و وظایف عزاداری، تحقیق روح الله عباسی، قم، نشر رسالت، 1385، چاپ دوم و...
پی نوشت ها :
[1]. تهذیب، ج 6، ص 35؛ اقبال، ص 487؛ بحارالأنوار، ج 98، ص 314
[2] . کافی، ج 6، ص 268؛ امالی للطوسی، ص 438؛ بحارالأنوار، ج 7، ص 312.
[3] . کافی، ج 2، ص 275؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 304؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 342.
[4] . مصدرش یافت نشد!.
[5] . کافی، ج 2، ص 329؛ اعلام الدین، ص 218؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 398.
[6] . تحف العقول، ص 119؛ مشکاة الأنوار، ص 138؛ بحارالأنوار، ج 1، ص 175.
[7] . مجموعة ورام، ج 2، ص 119؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 18؛ بحارالأنوار، ج 77، ص 166 با اختلاف بسیار نقل شده.
[8] . مصدرش یافت نشد!.
[9] . بحارالأنوار، ج 103، ص 226.
[10] . منیةالمرید، ص 123 با اختلاف در نقل.
[11] . فقیه، ج 4، ص 365؛ بحارالأنوار، ج 65، ص 282.
[12] . کافی، ج 2، ص 369.
[13] . مجموعة ورام، ج 1، ص 65.
[14] . مصدرش یافت نشد!.
[15] . کافی، ج 2، ص 497؛ بحارالأنوار، ج 13، ص 342.
[16] . الامالی، ص 3، ح 1/1؛ کتاب الموطاء، ص 986، تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 266؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 118؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 281. این روایت در این مصادر اینگونه آمده: «لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله، فإن کثرة الکلام بغیرالله، قسوة القلب، إن أبعد الناس من الله القلب القاسی». عبارت مصنف را نیافتم.
[17] . مجموعة ورام، ج 1، ص 46.
[18] . دعوات، ص 76؛ بحارالأنوار، ج 62، ص 267.
[19] . کافی، ج 2، ص 199؛ علل الشرایع، ج 1، ص 304؛ بحارالأنوار، ج 82، ص 35.
[20] . الفصول المهمة، ج 2، ص 42.
[21] . مستدرک الوسائل، ج12، ص 94؛ بحارالأنوار، ج 65، ص 337.
[22] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 339؛ بحارالأنوار، ج78، ص176.
- سه شنبه ۲۰ اسفند ۹۲
- ۱۳:۵۷
- ۴۴۵۲
- ۳