حضرت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به اصحابشان فرمودند: أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ آیا شما را به بدترین افرادتان آگاه نکنم؟
عرض کردند: بله ای رسول خدا. فرمود: الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ بدترین افراد آنهایی هستند که به سخن چینی می روند و در میان دوستان جدایی می افکنند و در جستجوی عیب برای افراد صالح و پاکدامن اند.(کافی، ج2، ص369)
با این وجود خیر و صلاح در اعراض از این افراد و به دوستی نکردن با آنان است تا اینکه از شرشان در امان بمانیم.
در کتب روایی و تاریخی درباره شرارتهای این افراد حکایتها فراوان است، از جمله اینکه آورده اند که مردى طالب غلامى شد و خواست که او را از صاحبش خریدارى کند.
فروشنده گفت : این غلام هیچ عیبى ندارد، جز آنکه سخن چینى و نمام است .
خریدار گفت : اگر چنین است ، من بدان راضى هستم و سرانجام او را خرید. اما چند روزى نگذشت که غلام ، بر سر عادت معهود رفت و شروع به نمامى و فتنه انگیزى نمود.
در آغاز، به سراغ زن ارباب رفت و به او گفت : شوهرت به تو علاقه ندارد و در صورت است همسر دیگرى اختیار کند اما من مى توانم با موى سرش او را سحر کنم تا از این تصمیم منصرف شود و علاقه اش به تو پایدار بماند.
زن ساده لوح گفت : من چگونه مى توانم وسیله این کار را فراهم کنم ؟
غلام گفت : موقعى که به خواب مى رود، تیغى بردار و مقدارى از موهاى پشت سرش را ببر و به من بده .
آنگاه نزد ارباب رفت و گفت : آیا مى دانى که زن با مردى دلباخته و رفیق شده و در صدد است که به هنگام خواب ، سر تو را ببرد؟ چنانچه باور نمى کنى ، امشب مراقب باش و خود را به حالت خواب وانمود کن ، تا راستى گفتارم بر تو ظاهر گردد.
زن ارباب هم تصمیم گرفت به دستور غلام عمل کند و آنگاه که با تیغى به بالین این شوهر رفت ، تا مقدارى از موهاى سرش را قطع کند و به غلام دهد؟
ناگهان شوهرش از جاى جست و با همان تیغ ، زن را به قتل رسانید.
وقتى سر و صداى کشتن آن زن به خویشان و بستگان او رسید، به خونخواهى آن زن ، شوهرش را کشتند و به دنبال آن ، زد و خورد خونینى بین دو طایفه درگرفت و عده اى در آن میان کشته شدند. اینها همه نتیجه فتنه انگیزى و سخن چینى این غلام بود.
منبع: نقش زبان در سرنوشت انسان ها، ص 386.
- چهارشنبه ۲۶ خرداد ۹۵
- ۰۱:۵۵
- ۸۵۱
- ۰