وَ نَادَى فِرْعَوْنُ فِى قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ الَیْسَ لِى مُلْکُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْانْهَارُ تَجْرِى مِنْ تَحْتِى افَلَاتُبْصِرُونَ* امْ انَا خَیْرٌ مِنْ هَذَا الَّذِى هُوَ مَهِینٌ وَ لَایَکَادُ یُبِینُ[1]
فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست؟ و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمىبینید؟!- مگر نه این است که من از این مردى که از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمىتواند فصیح سخن بگوید بهترم؟!».
تفسیر
یکى از رذایل اخلاقى و بیماری های قلبی که نه تنها در میان علماى اخلاق معروف و مشهور است بلکه در میان تودههاى مردم نیز از جمله صفات زشت شناخته شده مىباشد «غرور» است. این صفت رذیله موجب از خود بیگانگى و جهل نسبت به خویشتن و دیگران و فراموش کردن موقعیّت فردى و اجتماعى خود و غوطه ور شدن در جهل و بىخبرى است.
غرور انسان را از خدا دور مىکند و به شیطان نزدیک مىسازد، واقعیّتها را در نظر او دگرگون مىکند و همین امر سبب خسارتهاى شدید مادّى و معنوى مىگردد.
افراد مغرور همیشه در جامعه منفورند و به خاطر توقّع نامحدودشان گرفتار انزواى اجتماعى مىشوند.
غرور سرچشمه صفات رذیله دیگرى مانند خودبرتربینى و تکبّر و عجب و خودپسندى و ترک تواضع و کینه و حسد نسبت به دیگران و تحقیر آنها مىشود.
مىدانیم یکى از عوامل اصلى رانده شدن شیطان از درگاه خدا «غرور» او بود و یکى از علل عدم تسلیم بسیارى از اقوام پیشین در برابر دعوت انبیا وجود همین صفت نکوهیده در وجود آنان بود.
فرعونها و نمرودها به خاطر غرورشان از خدا دور شدند و به سرنوشت شومى که عبرت براى همگان شد گرفتار گشتند.
«غرور» گاه در یک فرد پیدا مىشود و گاه قوم و ملّت یا نژادى در چنگال این رذیله اخلاقى گرفتار مىشوند و بى شک قسم دوم خطرناکتر است؛ زیرا گاه کشور یا دنیایى را به آتش مىکشد و نمونه آن جنگ جهانى اول و دوم بود که حدّ اقل یکى از علل عمده آن غرور و نژادپرستى آلمانىها بود.
تبیین مفهوم غرور
این واژه به طور وسیعى در کلمات عرب مخصوصاً در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى به کار رفته و در گفتگوهاى روزمرّه فارسى زبانان نیز کم و بیش در همان معانى اصلى یا لوازم آن به کار مىرود.
«راغب» در کتاب «مفردات» واژه «غَرور» (به فتح غین که معنى وصفى دارد) را به معنى هر چیزى که انسان را مىفریبد و در غفلت فرومىبرد خواه مال و مقام باشد یا شهوت و شیطان تفسیر مىکند.
در «صحاح اللغة» «غُرور» به معنى امورى که انسان را غافل مىسازد و مىفریبد (خواه مال و ثروت باشد یا جاه و مقام یا علم و دانش و غیر آن) تفسیر شده است.
بعضى از ارباب لغت- به گفته «طریحى» در «مجمع البحرین» گفتهاند: «غرور چیزى است که ظاهر جالب و دوست داشتنى دارد ولى باطنش ناخوشایند و مجهول و تاریک است».
در کتاب «التحقیق فى کلمات قرآن الکریم» بعد از نقل کلمات ارباب لغت چنین آمدهاست: «ریشه اصلى این واژه به معنى حصول غفلت به سبب تأثیر چیز دیگرى در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فریب و نیرنگ و نقصان و شکست و ... مىباشد».
در «المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء» که از بهترین کتب اخلاق محسوب مىشود و تکمیل و تهذیبى است براى «احیاء العلوم» «غزالى» چنین مىخوانیم: «غرور عبارت است از دلخوش بودن به چیزى که موافق هواى نفس و تمایل طبع انسانى است و ناشى از اشتباه انسان یا فریب شیطان است و هر کس گمان کند آدم خوبى است (و نقطه ضعفى ندارد) خواه از نظر مادّى یا معنوى باشد و این اعتقاد از پندار باطلى سرچشمه بگیرد آدم شرورى است و غالب مردم خود را آدم خوبى مىدانند در حالى که در اشتباهند بنابراین اکثر مردم شرورند، هر چند شکل غرور آنها و درجه آن متفاوت است».[2]
در تفسیر نمونه در معنى این واژه چنین آمده است: «غَرور» بر وزن (جَسُور) صیغه مبالغه به معنى موجود فوق العاده فریبنده است و شیطان را از این رو «غَرور» مىگویند که انسان را با وسوسههاى خود فریب مىدهد و غافل مىسازد و در حقیقت بیان مصداق واضح آن است وگرنه هر انسان یا کتاب فریبنده، هر مقام وسوسه گر و هر موجودى که انسان را گمراه سازد در مفهوم وسیع «غرور» داخل است.
شأن نزول
آیه فوق ناظر به داستان فرعون است چهره زشت دیگرى از این صفت رذیله نیز دیده مىشود و نشان مىدهد که غرور و نخوت چنان مغز او را پر کرده بود که نه تنها اعتنایى به دلایل روشن موسى نکرد بلکه با سخنانى کودکانه سرپیچى خود را توجیه نمود، مىفرماید: «فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت آیا حکومت مصر از آن من نیست؟ و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمىبینید- من از این مردى که از خانواده حقیرى است و هرگز نمىتواند فصیح صحبت کند برترم»! (وَ نَادَى فِرْعَوْنُ فِى قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ الَیْسَ لِى مُلْکُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْانْهَارُ تَجْرِى مِنْ تَحْتِى افَلَاتُبْصِرُونَ* امْ انَا خَیْرٌ مِنْ هَذَا الَّذِى هُوَ مَهِینٌ وَ لَایَکَادُ یُبِینُ).[3]
سپس به سخنان واهى و بى اساسى توسّل جست که اگر موسى راست مىگوید چرا موسى دستبند طلا ندارد؟ چرا فرشتگان با او نیامدند؟!
افراد مغرور همچون فرعونها و نمرودها به خاطر بى اعتنایى و غرورشان اهمّیّتى به چگونگى سخنان خود نمىدادند و بسیار دیده شده که حرفهاى ابلهانهاى مىزنند که حتّى نزدیکانشان در دل به آنها مىخندیدند و به یقین چنین حالتى سدّ راه همه معارف الهیه و شناخت واقعیّات زندگى است.
جالب اینکه موسى علیه السلام اگر گرهى در زبانش بود مربوط به کودکى بود امّا هنگامى که به نبوّت رسید و از خدا درخواست گشوده شدن عقده زبانش کرد خداوند به تقاضاى او جامه تحقّق پوشید ولى فرعون بى اعتنا به وضع جدید همچنان به وضع سابق اشاره مىکند و لکنت زبانش را یادآور مىشود.
- دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
- ۰۲:۲۶
- ۹۳۸
- ۰