حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«إِنَّ أَصْلَ الْعَقْلِ الْعَفَافُ وَ ثَمَرَتَهُ الْبَرَاءَهُ مِنَ الْآثَامِ وَ أَصْلَ الْعَفَافِ الْقَنَاعَهُ وَ ثَمَرَتَهَا قِلَّهُ الْأَحْزَانِ؛ ریشه عقل، عفت است و میوهاش خودداری از گناه و ریشه عفت قناعت است و میوهاش کم شدن اندوهها»[۱]
و نیز میفرمایند:
«مَنْ عَقَلَ عَفَ؛ کسی که عاقل باشد، پاکدامن میشود.»[۲]
و درجایی دیگر میفرمایند:
«یسْتَدَلُّ عَلَی عَقْلِ الرَّجُلِ بِالتَّحَلِّی بِالْعِفَّهِ وَ الْقَنَاعَه؛ نشان عقل انسان آراستگی به عفت و قناعت[۳] است.»[۴]
از سه حدیث شریف فوق میتوان اینطور نتیجه گرفت که سه فضیلت عقل، عفت و قناعت باهم مرتبط هستند و به تقویت یکدیگر میانجامند به این شکل که ریشه عقل عفت است و ریشه عفت قناعت، یعنی قناعت در اصل هم ریشه عفت است و هم ریشه عقل و این یعنی فضیلت قناعت کمک میکند که انسان عفیف باشد و فضیلت عفت کمک میکند که انسان عاقل باشد و عقل هم انسان را بهسوی عفت و قناعت راهنمایی میکند.
بهعنوانمثال کودکی که هنوز عقلش کامل نشده است، نمیتواند جلوی خواستههای خودش را بگیرد و هیچ محدودیتی برای امیال خود قائل نیست. هر چه که میبیند را میخواهد به دست بیاورد ولو با گریه و بیتابی و این یعنی هنوز عفت و قناعت ندارد. ولی همین کودک بهمرور که بزرگتر و عاقلتر میشود، هنگام محدودیتها و موانع مختلف، از بسیاری از خواستههای خود صرفنظر مینماید و از آن چه که مناسب شأن خود نمیبیند، خودداری میورزد.
[۱]. بحارالانوار ج ۷۵ ص ۷.
[۲]. غررالحکم و درر الکلم، ص: ۵۷۴.
[۳]. ویکی فقه: «قناعت، رضایت به کم و حسن تدبیر معاش است بدون دوست داشتن زیاده از حد زندگانی و اعتدال. قناعت از ماده قنع و به معنای اکتفا کردن به اندک و ضد اسرافکاری است. در اصطلاح شرعی: صفتی است که با تکرار و تمرین در انسان بهصورت ملکهای درمیآید که باعث خشنودی و راضی شدن به چیز کم و نگهداشتن نفس از زیادهخواهی میشد.»
[۴]. غررالحکم و درر الکلم، ص: ۷۹۹.
لینک کوتاه مطلب : https://nidamat.com/?p=30394
- سه شنبه ۲۲ بهمن ۹۸
- ۲۲:۴۰
- ۱۳۶
- ۰