حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:
- دوشنبه ۲۶ مهر ۹۵
- ۲۲:۲۷
- ۱۸۱۴
- ۱
سیصد و سیزده فدائی منجی انسانهایی هستند حلال زاده، با تربیتی درست، با ایمانی استوار چون کوه، دارای کسب حلال و گوش،چشم،زبان،شکم و دامن پاک
حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:
خیلی ها بدبختی را فقر و گرفتاری و نرسیدن به خواسته ها و آررزو ها معنی می کنند درحالی که بدوقتی واقعی اینها نیستند، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می فرمایند:
مِن علاماتِ الشَّقاءِ : جُمودُ العَینِ ، و قَسوَةُ القلبِ ، و شِدَّةُ الحِرصِ فی طَلَبِ الرِّزقِ ، و الإصرارُ على الذَّنبِ
خشکیدگى چشم (گریان نبودن از خوف خدا)، و سنگدلى، و حرص فراوان در طلب روزى، و اصرار بر گناه از نشانه هاى شقاوت است .
الکافی: ج 2 ص 290 ح 6 عن السکونی عن الإمام الصادق علیهالسلام، تحف العقول: ص 47؛
امام باقر علیه السلام:
ثَلاثٌ لَم یَجعَلِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لأحَدٍ فیهِنَّ رُخصَةً: أداءُ الأمانَةِ إلَى البَرِّ و الفاجِرِ، و الوَفاءُ بِالعَهدِ للبَرِّ و الفاجِرِ، و بِرُّ الوالِدَینِ بَرَّینِ کانا أو فاجِرَینِ.
سه چیز است که خداوند عزّ و جلّ درباره هیچ یک از آنها اجازه مخالفت نداده است: برگرداندن امانت به صاحبش نیک باشد یا بد، وفاى به عهد با نیک و بد، و نیکى به (اطاعت از) پدر و مادر، نیک باشند یا بد.
بحار الأنوار: 74/ 56/ 15.
حضرت رسول (صل الله علیه و آله) :
هر کس به کودکی قرآن بیاموزد،خداوند در قیامت او را به مدالی مفتخر میکند که (که از زیبایی آن) اولین و آخرین انسانها به شگفت می آید.
میزان الحکمه،حدیث 16469
داستان :
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میگوید :
شبها در یکی از مساجد شهر تهران بعد از نماز و عبادتم مدتی مینشستم.کار من در آن لحظات آموزش قرآن بود.مردم نزد من می آمدند و من حمد و سوره آنها را تصحیح میکردم.چرا که نماز با حمد و سوره غلط پذیرفته نیست.
یک شب که مشغول آموزش قرآن به یکی از مومنین بودم متوجه دو پسر بچه شدم که با هم دعوا میکردند.یکی از آنها مغلوب دیگری شد و برای اینکه کتک نخورد آمد و پهلوی من نشست.من هم که شاهد این ماجرا بودم از فرصت استفاده کردم و از او پرسیدم : پسر جان حمد و سوره را بلدی ؟؟
گفت : آری
گفتم :آفرین ،بخوان ببینم!
پسر دست و پا شکسته حمد و سوره ای خواند و من مشغول اصلاح آن شدم.خیلی وقتم را گرفت تقریبا تمام شب را!!
دیر وقت به خانه رفتم.شب بعد دوباره به مسجد رفتم.بعد از نماز طبق معمول نشسته بودم.پیر مردی که قیافه عجیبی داشت نزد من آمد و به من گفت : من علومی دارم که بسیاری به دنبال آن هستند.من علم کیمیا و علوم غریبه را میدانم.دست به هر چیزی بزنم طلا میشود.حاضرم تمام اینها را به تو بدهم مشروط به یک امر.باید چیزی به من بدهی!!!
گفتم چه چیز؟؟
پاسخ داد : باید ثواب آموزش دیشبت به آن کودک را به من بدهی !!
من که از قبل متوجه ارزش کارم بودم گفتم : نه !!!اینها در مقابل کار من ارزشی ندارد.
اگر اینها به درد میخورد به من نمیدادی!!
آری !!
در نزد روشن ضمیران علم کیمیا و طلا چه ارزشی دارد؟؟!!
آنجا که پیامبر به علی (ع) فرمود :
" اگر خداوند به دست تو کسی را هدایت کند ارزش آن از آنچه خورشید به آن میتابد بیشتر است، در حالی که ولایت تو را پذیرفته باشد.." («وسائل الشیعه ج 15 ص 43»)
امام باقر علیه السلام :
و َاللّهِ لَحَدیثٌ تُصیبُهُ مِن صادِقٍ فى حَلالٍ و َحَرامٍ خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ حَتّى تَغرُبَ؛
به خدا قسم اگر از شخصى راستگو حدیثى درباره حلال و حرام بشنوى، از آنچه که آفتاب بر آن طلوع و غروب مى کند براى تو بهتر است.
محاسن ص227، ح 157 - کافی(ط-الاسلامیه) مقدمه ص 7
امام صادق(علیه السلام):
ما یمنع الرجل منکم ان یبر والدیه حیین او میتین، یصلی عنهما و یتصدق عنهما و یحج عنهما و له مثل ذلک، فیزیده الله(عز و جل) ببره و صلاته خیراً کثیراً.
چه چیز مانع شخص می شود وقتی که پدر و مادرش زنده یا مرده اند به آنها نیکی کند، باین صورت که به نیت آنها نماز بخواند، صدقه بدهد، حج بجا بیاورد و روزه بگیرد، زیرا اگر چنین کند ثواب آنها به پدر و مادر می رسد و به خود شخص هم همانقدر ثواب داده می شود، به علاوه خداوند متعال به واسطه کارهای نیک و نماز او خیر زیادی به او عطا می کند.
بحار الانوار، ج 74، ص 46.
روزی علی (علیه السلام) نقل کرد که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: زیرک ترین و هشیارترین انسانها کسی است که خود را به حساب بکشد و برای بعد از مرگ خود کار بکند.
مردی پرسید: ای امیرمؤ منان ! چگونه نفس خود را به حساب بکشد؟
امام فرمود:
وقتی که صبح کرد و سپس آن روز فرا رسید به خویشتن بازگردد و خطاب به خود بگوید:
ای نفس ! امروز روزی بود که بر تو گذشت ، و هرگز دیگر باز نمی گردد، و خداوند از تو سوال می کند که:
این روز را در چه راهی به پایان رساندی؟
چه کاری در آن کردی؟
آیا خدا را به یاد آوردی و او را ستودی؟
آیا نیازهای مؤمنان را برآوردی؟
آیا رفع اندوه از مؤ منی نمودی؟
آیا در غیاب مؤ من نزد اهل، و فرزندانش آبروی او را حفظ کردی؟
و پس از مرگ او، آیا آبرویش را در میان بازماندگانش نگه داشتی؟
آیا از غیبت و بدگویی پشت سر مؤ من خودداری نمودی ؟
آیا مسلمانی را یاری کردی؟
تو در این روز چه کردی ؟
اگر در پاسخ گفت : کارهای نیک انجام دادم ، خدا را حمد و سپاس کن و تکبیر بگو به خاطر توفیقی که نصیب تو شده است ، و اگر گفت : امروز گناه کردم یا کوتاهی نمودم از درگاه خداوند استغفار و طلب آمرزش کن و تصمیم بگیر که دیگر تکرار گناه نکنی.
منبع: داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی
بسیاری از ماها ادعا می کنیم که شیعه هستیم امیرالمؤمنین علیه السلام هستیم در حالی که این فقط صرف ادعاست و شیعه همانطور که از اسمش پیداست یعنی پیرو و کسی که قدم در جای پای امامش می گذارد و در همه امور از او پیروی می کند و طوری زندگی می کند که مورد رضایت و پسند امام اوست.
شخصى به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض کرد : فلانى بسیار گناه مى کند اما در عین حال از شیعیان شماست .
امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: یک یا دو دروغ در نامه اعمال تو نوشته شد. اگر بسیار گناه مى کند و ما در دوست دارد و دشمن دشمنان ماست یک دورغ گفتى زیرا او دوستدار ما است نه شیعه ما. در حالى که تو گفتى او شیعه ماست . (شیعه که اهل گناه نیست!).[1]
در روایت دیگری هست که مردى به امام حسن مجتبی علیهالسلام عرض کرد: من از شیعیان شما هستم؛ حضرت فرمودند: اى بنده خدا! اگر از اوامر و نواهى ما اطاعت کنی، راست مى گویی؛ و اگر برخلاف این باشی، بر گناهان خود اضافه نکن؛ و مدعى این مقام عالى که اهلیت آن را نداری، مشو و مگو من از شیعیان شما مى باشم؛ بلکه بگو «من از دوستان و محبان شما هستم» و با دشمنان شما دشمنم؛ که در اینجا خیر خواهی دید. [2]
شهید محراب، ایت الله دستغیب در این باره می فرمایند:
حب علی خضوع و خشوع می آورد. در دل هر کس که حب علی جای گرفت - به خدای علی قسم - آتش جهنم بر او حرام است. بلا شک حب یک حقیقت است و از خصوصیات این حب خضوع است؛ یک نوع خضوع در آدم، برای محبوبش پیدا می شود. حب که آمد نفس از طغیان و قلدری در برابر محبوب خودداری می کند هر که حب علی در دلش جای گرفت، در برابر خدا طغیان ندارد، در برابر علی سرکشی ندارد. تا گفته می شود که علی نماز را دوست داشت، می گوید: «والله من هم نماز را دوست دارم؛ تا می گویند علی روزه را دوست داشت، روزه ی تابستان را علی دوست داشت، این هم که محب علی شد، خاشع شد، می گوید من هم روزه را دوست دارم. این شخص دیگر طغیان ندارد. اگر هم یک وقت مثلا نماز نخواند یا روزه نگرفت، نه از روی طغیان است، اگر زورش به شکمش نرسید، یا شهوت بر او غالب شد، بعدش هم پشیمان می شود و با شرمساری می گوید:
چگونه سر ز خجلت بر آورم بر دوست
که خدمتی به سزا نیامد از دستم
و بدانید هر دلی که خاضع شد، والله آتش جهنم مناسب او نیست. دل لطیف با آتش جهنم مناسبت ندارد. جهنمی چه کسی است؟ هر قلدری هر سفت و سختی که بگوید:«به من می گویی این حرفها را؟! بینداز دور؛ اینها کهنه شد!». جهنمی کسی است که تا بگویند فلان کار گناه یا حرام است، علی از این کار پرهیز داشته، بگوید:« برو این حرف ها را بینداز دور!» وقفتی به او می گویند که مرگ و آخرت هم هست، گناه نکن! داد می زند که برو کنار؛ برو به فکر خودت باش؛ ولم کن این حرف ها کهنه شد! کی از آن عالم آمده که خبر بیاورد. هر چه سر هر کس آمد سر ما هم بیاید. شخص جهنمی طاغی و دل سخت است، ولی دل شیعه ی علی لطیف است، غلظت ندارد حدت و تندی ندارد. مثل آقایش علی است، در نهایت لطافت است، تسلیم حق است، هوی و هوس او رفته پی کارش. حب علی آمده، خودخواهی و خودپرستی رفته پی کارش.
آقایان و خانم ها! سعی کنید که حب علی در دلتان جای بگیرد و زیاد شود و آن را به همراه خود به سرای باقی ببرید.
با شیر اندرون شد و با جان به در درود.
اگر این گونه شد، سعادت کامل متعلق به شماست.
طراح و مدیر سایت:سید محمد علوی زاده
کپی برداری از مطالب با ذکر منبع و افزودن لینکش سایت باعث امتنان و مسرت است و بدون آن بلامانع.